ادعای سرباز وطن بودن، در هر سنگی تلاش کردن و خادم بودن در حرف بسیار راحت است، درست مانند تمام آن چیزهایی که طی سالیان دراز از زبان مسئولان شنیدهایم. حقیقت، اما این است که این ادعا تا کجا پیش میرود و تا چه زمانی مطرح میشود. باید دید کسانی که چنین ادعایی دارند، آیا حاضرند به خاطر پیشرفت کشور، مردم و سربلندی نظام از پستی که از آن به عنوان سنگر خدمت یاد میکنند و دیگر در آن کارایی لازم را ندارند، بگذرند.
پاسخ کاملاً روشن است؛ نگاهی به اتفاقاتی که پس از تصویب قانون منع بهکارگیری بازنشستگان و ابلاغ آن برای اجرا رخ داده، مؤید آن است که پاسخ کاملاً منفی است. دست و پا زدنهای مدیران بازنشسته برای بقا در پستهای مدیریتی به هر قیمت ممکن، حکایت از آن دارد که قصه سربازی برای وطن و تلاش برای سربلندی آن، تنها وقتی برای این افراد معنا پیدا میکند که دارای پست و مقام و طبیعتاً حقوق و مزایا باشند، اما وقتی که قرار بر رفتن و جانشین شدن جوانها باشد، ناگهان همه چیز رنگ میبازد.
متأسفانه کار تنها به اینجا ختم نمیشود و هستند برخی مدیرانی که برای بقا در پست خود، حتی حاضرند منافع ملی را هم به باد دهند و با گزارشهای غلط و یکسویه به مجامع بینالمللی حساس به شرایط داخلی ایران، سعی در حفظ پست مدیریتی و ریاست خود داشته باشند.
آنچه این روزها در خصوص برخی مدیران و رؤسای ورزشی کشور شنیده میشود، جز تأسف چیزی دیگری نمیتواند در پی داشته باشد. مدیرانی که به فدراسیونهای بینالمللی گزارش میدهند و برای آنها موضوع بازنشسته بودن و رفتنشان را دخالت دولت در امر ورزش تفسیر میکنند.
این حرکت را اگر نتوان خیانت به کشور و حرکت آن در مسیر پیشرفت و توسعه آن نامید، چه چیز دیگری میتوان عنوان کرد. آقایانی که ادعای خدمت به وطن دارند به هر چیز متوسل میشوند تا بمانند، بمانند حتی اگر ورزش ایران با تعلیق و تحریم روبهرو شود. مهم آن است که اینها بمانند، قیمت ماندنشان هم اصلاً مهم نیست. این روزها بازنشستههایی که باید از ورزش بروند، برای ماندن دست و پا میزنند. خیلیهایشان میگویند تابع قانون هستند، اما خدا میداند که پشت این ادعا، همین حالا مشغول چه کارهایی برای حفظ پستهایشان هستند. برخیها که امروز مشخص شده به راحتی و برای حفظ مقامشان به فدراسیونهای جهانی راپورت دادهاند هم بدتر از دسته اول، وقیحانه باز هم حرف از سربازی وطن میزنند و تأسفآورتر اینکه ماندن در پست ریاست را حقشان میدانند.
البته شنیدن و دیدن برخی اظهارنظرها و حرکات مدیران بازنشسته را باید گذاشت کنار اهمال وزارت ورزش در اعلام اسامی این مدیران و سهلانگاری در تسریع اجرای قانونی که لازمالاجرا بودن آن امروز دیگر برای همه روشن است. وزارت ورزش بارها اعلام کرده این قانون شامل ۱۲ یا ۱۳ مدیر بازنشسته میشود، اما هیچگاه اسامی آنها را اعلام نکرد تا تکلیف یکبار برای همیشه روشن شود. آقایان مدیر ماندن در پست ریاست را حق خود قلمداد میکنند، حقی که به آنها اجازه میدهد هر کار خلافی، حتی ضدمنافع ملی را انجام دهند. وزارت هم با این سهلانگاری گویا میدان بیشتری برای تاخت و تاز در اختیار آنها قرار داده است، میدانی که اگر بنا باشد همچنان برای آنها مهیا باشد، باید گفت: نه تنها اجرای قانون منع بهکارگیری بازنشستگان با شکست روبهرو میشود که خطر تحریم و تعلیق ورزش کشور را هم به دنبال خواهد داشت، چراکه عدهای بازنشسته نمیخواهند جای خود را به نیروی جوان و تفکر جوان بدهند. برخلاف آنچه که گفته میشود، به نظر میرسد عزمی برای خداحافظی با مدیران بازنشسته و استعفایشان از مدیریت ورزش وجود ندارد.