مرد شیشهای که پس از فریب دختر دانشآموزی وی را در ارتفاعات شمال تهران به قتل رسانده و جسد او را آتش زده بود در زندانرجایی شهر کرج قصاص شد.
به گزارش خبرنگار ما، ۲۷فروردینسال۹۳ بود که مردی سراسیمه به کلانتری۱۱۲ ابوسعید رفت و گفت: دختر ۱۴سالهاش به نام مهناز به طور ناگهانی ناپدید شده است.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: دخترم دانشآموز دوره راهنمایی است. امروز عصر برای خرید لوازم التحریر از خانه بیرون رفت و قرار بود بعد به خانه مادر بزرگش برود. ساعتی قبل برای آوردن او به خانه مادر بزرگش رفتم که متوجه شدم مهناز به آنجا نرفته است. نگرانش شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما تلفنش خاموش بود و با دوستانش هم که تماس گرفتم از دخترم خبری نداشتند و الان درخواست کمک دارم. با طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیسآگاهی به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران وارد عمل شدند.
بررسیهای میدانی و گفتههای همکلاسیهای مهناز نشان داد دختر گمشده مدتی است با مرد ۲۶سالهای به نام اسماعیل که همراه همسرش در خانهای حوالی مرکز تهران زندگی میکند ارتباط تلفنی دارد. همچنین مشخص شد مهناز روز حادثه چندین بار با شماره تلفن مرد جوان تماس گرفته و پس از آن تلفن همراهش خاموش شده است. بدین ترتیب مأموران اسماعیل را به عنوان مظنون حادثه تحت تعقیب قرار دادند، اما مأموران دریافتند وی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است.
مأموران در نهایت ۱۴مردادماه۹۳ مخفیگاه متهم را در یکی از روستاهای شهرستان بوئینزهرا شناسایی و وی را دستگیر کردند.
متهم پس از انتقال به تهران ابتدا از سرنوشت دختر گمشده اظهار بیاطلاعی کرد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد به جنایتی هولناک اعتراف کرد.
وی گفت: یکسال قبل با مهناز در پارک آشنا شدم. آن روز خودم را مهندس معرفی کردم و به او ابراز علاقه کردم. پس از این ارتباط ما ادامه داشت و چند باری هم برای او کادو خریدم و اعتماد او را جلب کردم و با هم قرار ازدواج گذاشتیم. من معتاد به شیشه شدم و از طرفی هم همسرم به رفتارهای من مشکوک شده بود که تصمیم گرفتم از مهناز جدا شوم. مهناز خبر نداشت که همسر دارم و به همین دلیل اصرار داشت با من ارتباط داشته باشد تا اینکه روز حادثه او را به ارتفاعات کوی فراز بردم. من در حال مصرف شیشه بودم و حال خوبی نداشتم که مهناز به خاطر قول و قرارهایی که با هم گذاشته بودیم شروع به مشاجره لفظی کرد. خیلی عصبانی شدم و تکهای سنگ برداشتم و به سرش کوبیدم. او نقش بر زمین شد و فوت کرد که بعد جسد او را به داخل کانکس قدیمی در آن نزدیکی بردم و آتش زدم. پس از این بدون اینکه با همسرم خداحافظی کنم از تهران گریختم.
پس از اعتراف متهم، مأموران متوجه شدند چند روز بعد از حادثه تیمی از کوهنوردان جسد دختر سوخته شدهای را در ارتفاعات کوی فراز کشف کردند. بدین ترتیب خانواده دختر گمشده به پزشکی قانونی رفتند و جسد مهناز را شناسایی کردند.
متهم پس از تحقیقات تکمیلی در شعبه۷۱ دادگاه کیفری محاکمه شد. اولیایدم برای قاتل درخواست قصاص دادند و هیئت قضایی هم اسماعیل را به جرم قتل عمد به قصاص و به جرم جنایت بر میت به دیه محکوم کرد.
حکم قصاص متهم پس از تأیید در شعبه۴ دیوانعالی کشور برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد و در نهایت متهم چندی قبل در زندان رجاییشهر کرج قصاص شد و پرونده قتل دختر دانشآموز برای همیشه بسته شد.