کد خبر: 919950
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۷
چهار پلیس قلابی، مرد تاجر را در خانه‌اش به گروگان گرفتند و ۴‌میلیارد تومان از حسابش برداشت کردند، اما خیلی زود به خواب عمیق فرو رفتند و زمانی که چشم بازکردند، دیدند که گروگانشان فرار و پلیس را از ماجرا باخبر کرده است.
به گزارش خبرنگار ما، اوایل مردادماه‌امسال مردی در یکی از خیابان‌های شمال تهران با اداره پلیس تماس گرفت و گفت: از دست دو گروگانگیر که او را در خانه‌اش حبس کرده بودند فرار کرده است. لحظاتی بعد تیمی از مأموران پلیس همراه شاکی قدم به خانه‌اش در یک برج مجلل گذاشتند، اما متوجه شدند دو مرد گروگانگیر گریخته‌اند.
در چنین شرایطی مرد میانسال به اداره پلیس رفت و از پنج‌نفر به اتهام گروگانگیری، حبس و سرقت ۴‌میلیارد تومان از اموالش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: من مرد ثروتمندی هستم و علاوه بر ساخت و ساز ساختمان، تجارت هم می‌کنم. چند سالی است با مردی به نام جمشید رابطه کاری دارم و به صورت اینترنتی به او کالا می‌فروشم، اما مدتی است به خاطر اختلافی که پیدا کردیم رابطه‌ام را قطع کرده‌ام و به او کالا نمی‌فروشم.
چند روزی است خانواده‌ام به مسافرت رفته‌اند. شب حادثه پس از پایان کارم و بستن دفترم برای استراحت به خانه‌ام آمدم. مشغول بررسی حساب کتاب‌هایم بودم که زنگ خانه‌ام نواخته شد. وقتی آیفون را برداشتم چهار مرد پشت در بودند و خودشان را مأمور پلیس معرفی کردند. آن‌ها کارتی به من نشان دادند و من هم در را باز کردم که وارد خانه‌ام شدند و ادعا کردند مأمور امنیتی هستند و برای بازرسی خانه‌ام حکم قضایی دارند. وقتی علت آن را پرسیدم گفتند که مدتی است فعالیت‌های تجاری مرا زیر نظر دارند و متوجه شده‌اند که من در کار خلاف فعالیت دارم و به همین دلیل باید خانه‌ام را بازرسی کنم. هر چقدر به آن‌ها گفتم که اشتباه می‌کنند فایده‌ای نداشت که به آن‌ها شک کردم و خواستم حکم قضایی یا کارت شناسایی‌شان را به من نشان دهند که عصبانی شدند و دست‌های مرا با دستبندی که همراه داشتند، بستند و در اتاقی حبس کردند. همان لحظه فهمیدم که در دام چهار مرد مأمور‌نما گرفتار شده‌ام، اما چاره‌ای نداشتم جز اینکه با آن‌ها همکاری کنم.
چهار مرد خشن تمام وسایل زندگی‌ام را به هم ریختند و بعد لپ‌تاپم را پیدا کردند و رمز آن را به زور از من گرفتند و روشن کردند. آن‌ها حساب‌های مرا بررسی کردند و فهمیدند که در یکی از حساب هایم مبلغ ۴‌میلیارد تومان پول است و از من خواستند رمز اینترنتی حسابم را در اختیار آن‌ها قرار دهم. ابتدا در برابر آن‌ها مقاومت کردم و به دروغ گفتم که حساب هایم پولی ندارد، اما آن‌ها حرف‌های مرا باور نکردند و مرا تهدید به مرگ کردند که از ترس رمز اینترنتی حسابم را در اختیار آن‌ها قرار دادم.
در حالی که در یکی از اتاق‌ها حبس بودم متوجه شدم مرد دیگری وارد خانه‌ام شد و به آن‌ها دستوراتی داد. وقتی به دقت حرف‌های او را گوش دادم، فهمیدم که آن مرد جمشید رقیب کاری‌ام است.
وی ادامه داد: ساعتی بعد متوجه شدم که ۴‌میلیارد از حسابم به صورت اینترنتی به حساب دیگری منتقل شده است. من تنها به چیزی که فکر می‌کردم نجات جانم بود، چون احتمال می‌دادم گروگانگیران به خاطر اینکه رازشان برملا نشود مرا خواهند کشت تا اینکه نیمه‌های شب جمشید همراه دو نفر از آن‌ها از خانه من خارج شدند و دو نفر دیگر هم در خانه ماندند و نگهبانی می‌دادند. ساعتی نزدیک ۵‌صبح بود و من بیدار بودم که دیدم دو متهم خوابشان برده است. به آرامی خودم را به آن‌ها رساندم و کلید دستبند را برداشتم و دست‌هایم را باز کردم و بعد هم به آرامی از خانه خارج شدم. داخل خیابان هیچ کسی نبود جز دو رفتگر شهرداری که تلفن همراه آن‌ها را امانت گرفتم و با اداره پلیس تماس گرفتم. دقایقی بعد مأموران پلیس به محل حادثه آمدند، اما وقتی وارد خانه شدیم مشاهده کردیم که دو متهم از خواب بیدار شده‌اند و فرار کرده‌اند. وی در پایان گفت: گروگانگیران از ساعت ۱۰‌شب تا ۵ صبح مرا حبس کردند و در این ۵‌ساعت وحشتناک‌ترین لحظات زندگی‌ام را سپری کردم.
با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی و دستگیری متهمان در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
مأموران در نخستین گام با بررسی دوربین‌های مداربسته چهار مأمور پلیس قلابی را شناسایی کردند و در نهایت چند روز قبل آن‌ها را در مخفیگاه‌شان بازداشت کردند.
سرکرده مأموران قلابی با اعتراف به گروگانگیری گفت: مدتی است با جمشید کار می‌کنم تا اینکه چند روز قبل جمشید به من گفت: شاکی از او کلاهبرداری کرده‌است و پول‌های او را نمی‌دهد. او یکی از دوستانش را به نام فرهاد به من معرفی کرد و قرار شد همراه دو نفر دیگر از دوستانم به عنوان مأمور پلیس به خانه او برویم و او را حبس کنیم و بعد هم با راهنمایی خودش پول‌های حسابش را به حساب دیگری منتقل کنیم. من و فرهاد و دو نفر دیگر از همدستانم به خانه شاکی رفتیم و خودمان را پلیس معرفی کردیم و او را دستبند زدیم و در اتاقی حبس کردیم تا اینکه جمشید به آنجا آمد و بعد از بررسی حساب‌های او متوجه شدیم در یکی از حساب‌هایش پول زیادی دارد. سپس رمز اینترنتی حساب‌هایش را به زور از او گرفتیم و در اختیار جمشید قرار دادیم و متوجه نشدیم چه مبلغی از حسابش به حساب دیگری انتقال داد.
فرهاد هم در بازجویی‌ها گفت: جمشید به من گفته بود با شاکی اختلاف حساب دارد و قرار شد بعد از اجرای نقشه‌مان مرا در یکی از پروژه‌های ساختمانی‌اش شریک کند، اما او پس از انتقال پول‌ها به حسابش گریخت و ما گرفتار شدیم.
دو متهم دیگر هم حرف‌های همدستان خود را تأیید کردند.
متهمان در ادامه به دستور قاضی سهرابی برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند. جست‌وجو برای دستگیری جمشید ادامه دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار