به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده از پاييزسال۹۶ با كشف جسد دختر جواني در يكي از ساختمانهاي نيمهكاره در شهرري آغاز شد.
شواهد نشان ميداد دختر جوان با ضربات متعدد چاقو كشته شدهاست، بنابراين جسد به پزشكي قانوني منتقل شد. در حاليكه دو روز از اين ماجرا گذشته بود خانوادهاي با مراجعه به اداره پليس، مأموران را از ناپديد شدن ناگهاني دخترشان مريم با خبر كردند.
با ثبت مشخصات دختر جوان و مطابقت آن با جسد كشف شده پليس دريافت جسد، متعلق به همان دختري است كه خانواده او چند روز قبل اعلام مفقودي كرده بود. به اين ترتيب پرونده با موضوع قتل عمد تشكيل شد و در اولين گام از تحقيقات مأموران با بررسي فهرست مكالمات تلفن همراه مقتول دريافتند، چند روز قبل از حادثه مرد افغان به نام كريم چندين بار با مقتول تماس داشته است.
بنابراين مرد افغان به عنوان مظنون پرونده تحت تعقيب قرار گرفت تا اينكه مشخص شد وي كارگر ساختمان نيمهكارهاي بوده است كه بعد از قتل به مكان نامعلومي گريخته است. تحقيقات براي شناسايي مرد افغان ادامه داشت تا اينكه بعد از گذشت يك هفته، متهم در حاليكه قصد خروج از كشور را داشت، بازداشت شد.
كريم به پليس آگاهي منتقل شد و در بازجوييها با اعتراف به قتل دختر جوان در شرح ماجرا گفت: «هشتماه قبل با مريم در خيابان آشنا شدم. از همان ابتداي آشنايي به او گفتم افغاني هستم و در يك ساختمان نيمهكاره مشغول كارگري ميكنم. او هم قبول كرد تا با هم رابطه دوستانه داشته باشيم. در اين مدت مريم به بهانههاي مختلف از من 28ميليون تومان پول گرفته بود. از آنجائيكه به او علاقهمند شده بودم و او قول ازدواج داده بود برايم مهم نبود. اين گذشت و قرار بود به خواستگارياش بروم كه يكباره از ازدواج با من منصرف شد. وقتي دليلش را پرسيدم گفت كار مناسبي پيدا كرده و ماهانه 2ميليون تومان درآمد دارد به همين دليل ديگر مايل به ازدواج نيست و خواست رابطهمان را قطع كنيم.»
متهم در ادامه گفت: «از شنيدن اين حرف ناراحت شدم و فهميدم او مرا فريب داده است، ولي به او علاقهمند شده بودم به همين خاطر بارها با او صحبت كردم تا به خواستگارياش بروم، اما قبول نكرد. سرانجام تصميم گرفتم در آخرين ديدار او را به ساختمان نيمهكاره دعوت كنم تا آخرين حرفهايم را به او بزنم. آن روز مقتول وقتي به ساختمان آمد خيلي جدي صحبت كردم و گفتم اگر قصد ازدواج ندارد 28ميليون توماني كه به او دادهام را برگرداند در غير اينصورت او را خواهم كشت. مقتول خيلي خونسرد و بيتفاوت جوابم را داد و گفت برايش مهم نيست هر كاري كه ميخواهم انجام بدهم. رفتارهاي او باعث شد بيشتر عصباني شوم و دست به چاقو شوم. چند ضربه به او زدم، اما وقتي او را غرق خون روي زمين ديديم پشيمان شدم، اما كار از كار گذشته بود. پشيمان شده بودم و از طرفي خيلي ترسيده بودم به همين خاطر وسايلم را جمع كردم و از ساختمان نيمهكاره خارج شدم. قصد داشتم به كشور افغانستان برگردم كه پليس مرا دستگير كرد.»
با اقرارهاي متهم و بازسازي صحنه جرم، وي روانه زندان شد و پرونده بعد از صدور كيفرخواست به شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. به اين ترتيب متهم در حاليكه اوليايدم براي او درخواست قصاص كردهاند به زودي در همان شعبه به رياست قاضي توكلي پاي ميز محاكمه قرار خواهد گرفت.