هنوز هم میتوان به آلمان رفت، به یکی از سختترین لیگهای فوتبال دنیا با آن چارچوببندیها و خطکشیهای خاص خود، هنوز هم میتوان راهی بوندسلیگا شد و حتی روی نیمکت یکی از تیمهای ملی آن نشست، اما برای این کار، برای رفتن به آلمان، برای طی کردن پلههای ترقی و برای دستیابی به موفقیت و یادگیری آکادمیک و گام به گام باید تفکراتی، چون مهدی مهدویکیا یا وحید هاشمیان داشت. باید افق دیدت خیلی بیش از نوک بینی یا جلوی پایت باشد. باید به دنبال یادگیری اصولی باشی، نه به دنبال طی کردن یک شبه راه صد ساله. باید هدف و برنامه داشت، هدفی دراز و برنامهای حساب شده و اصولی.
فرق است بین نگاه افراد و همین فرق زمینهساز موفقیت یا عدم موفقیت آنها میشود. نگاه متفاوتی که بسیاری از ستارههای ۹۸ فرانسه یا حتی قبل و بعد از آن را بیهدف، درگیر و سرگردان نیمکتهایی کرده که نه توفیقی در پی داشته و نه ثباتی. ستارههایی که برای خود در زمین بازی کسی بودند، اما هرگز موفق به تکرار موفقیتهایشان روی نیمکت نشدند، چراکه بیهیچ هدف و برنامهای بعد از آویختن کفشهای خود روی نیمکت مربیگری شیرجه زدند. نگاه سطحی و بیهدفی که ثمری در پی نداشت و آنها را تنها از این نیمکت به آن نیمکت راهی کرد، نه فقط، چون دلیلی ندارد که هر بازیکن بزرگی مربی بزرگی شود، بلکه از آن جهت که مربیگری برای بسیاری امروز هدفی کوتاهمدت، آن هم برای امرار معاش و کسب درآمد است، مسئلهای که تفاوت نگاه مهدویکیا و هاشمیان را با آنها که هرچند ماه یکبار نیمکت یک تیم را تجربه میکنند به رخ میکشد. نگاه متفاوتی که باعث میشود تا کیا و هاشمیان پلههای موفقیت را با صبر و حوصله، با هدف و دانش گام به گام طی کنند و به جایگاهی برسند که نه در قامت یک بازیکن که در قامت یک مربی به لیگ آلمان راه یابند و روی نیمکت یکی از تیمهای ملی فوتبال این کشور بنشینند و ثابت کنند که نه تنها میتوان بازیکن بزرگی بود که میتوان مربی بزرگی هم بود اگر برنامهای مشخص داشت و با هدف و با نیت یادگیری و اصولی گام برداشت. ثمره این ادعا را امروز میتوان به وضوح در نتیجه کار کیا و هاشمیان دید.