سرویس فرهنگی جوان آنلاین – ساجده براتی: تو میخوای من اونی باشم که واقعا تو میخوای من باشم؟ اگه من اونی باشم که تو میخوای، پس دیگه من، من نیست. یعنی من خودم نیستم …
فرید، بابا، عشق اون نیست که وقتی دیدیش دلت بلرزه؛ عشـــق اونه که وقتی نمیبینیش دلت میخواد کـَنده شه ...
ببین، دلخوری، باش... عصبانی هستی، باش… قهری، باش… هرچی میخوای باشی باش…، ولی حق نداری با من حرف نزنی… فـهمیـدی…؟
بعضی حرفها و رفتارها چنان به دل مینشینند که برای همیشه ماندگار خواهند شد. چنان در ذهن و جان بیننده جای میگیرد که گذر زمان نیز قادر به کاهش زیبایی آن حرف نخواهد شد. جملاتی که در بالا از نگاه شما عزیزان گذشت، دیالوگهایی از زندهیاد خسرو شکیبایی بود. ملت ایران و عرصه هنر در آدینه ۲۸ تیر ۱۳۸۷ این هنرمند توانا را از دست داد. به بهانه سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی از همکار و دوست ایشان خواستیم تا برایمان از او بگوید.
بیژن بیرنگ، کارگردان مشهوری که این روزها به گفته خودش در حال و هوای خوب بازنشستگی به سر میبرد در گفتوگو با «جوان آنلاین» درباره زنده یاد شکیبایی گفت: نه به عنوان تعریف، بلکه به عنوان یک حقیقت میگویم یکی از تفاوتهای آقای شکیبایی با خیلی از بازیگران دیگر در این بود که میتوانست نوشتههایی شعارگونه را به شعور تبدیل کند. خیلیها برعکس عمل میکنند! شعور را به شعار تبدیل میکنند. این به توانایی آقای شکیبایی بر میگشت. به گونهای بازی میکرد که نقش باور پذیر میشد. همه اینها به حس بازیگری، به تکنیک و به ویژگیهای قلبی که ایشان داشتند بر میگردد.
بیژن بیرنگ افزود: آقای شکیبایی یک نقش را نه تنها برای بحث مالی بلکه از جان و دل آن را ایفا میکرد. تنها یک بازیگر اصیل، کسی که بازیگری برایش هدف و عشق است، کسی که بازیگری برایش رویا است میتواند چنین ویژگی داشته باشد. ما بازیگران زیادی در ایران داریم که قاعدتا نقش و مطلبی که میخواهند کار کنند برایشان مهم است و بعد از آن مسائل مادی جلوهگر است. البته در هر حرفه و شغلی برای خیلی افراد مسائل مادی میتواند هدف باشد که آقای شکیبایی اینطور نبودند. او از بچههای تئاتر بود. افرادی که تئاتر کار میکنند ویژگی خاصی دارند و عادت کردهاند به نداری! به اینکه فقط برای علاقه خود کار کنند و به اصطلاح برای خاک صحنه کار میکنند. وقتی کسی با این ویژگیها وارد سینما و تلوزیون میشود قاعدتا مسائل ارزشی برایش مهمتر است.
کارگردان سریال خانه سبز میگوید: در زمان خسرو شکیبایی کلمه سوپراستار به کار نمیرفت، اما امروزه سوپراستارها زیاد هستند. سوپراستارهایی که نه فقط برای یک کالا بلکه برای هرجنسی (آبمیوه و بستنی و ساعت و ....) در بیلبوردهای تبلیغاتی شما آنها را میبینید. خسرو شکیبایی نیز شاید در شرایطی میتوانست چنین کارهایی بکند، اما هیچ وقت این کار را نکرد. او کارش را دوست داشت و عاشق آن بود. اولویت او کار و بعد از آن مسائل مادی بود. اگر با معیارهای امروز بخواهیم بسنجیم شکیبایی یک ابرسوپراستار بود.
در مواقعی یک سوپراستار به دلیلی شناخته شده است مثل ویژگیهای فیزیکی یا غیره، اما برخی توانایی و فرهنگ بازیگری را نیز دارند که بتوانند یک سوپراستار باشند که این دسته سوپراستارها کمتر هستند و اقای شکیبایی یکی از اینها بود.
بیرنگ در مورد نحوه زندگی این هنرمند گفت: آقای شکیبایی وقتی فوت کردند واقعا مثل یک سوپراستار به خاک سپرده شدند، اما در طول زندگیشان مثل یک سوپراستار زندگی نکرد. خیلی ساده و شاید خیلی محدود با شرایطی متوسط زندگی کرد. در حالی که لایق این بود مثل سایر سوپراستارهای دنیا در رفاه زندگی میکرد و این نشان دهنده سختگیری ایشان در کار است.
این کارگردان خوش ذوق در مورد یادگار آقای شکیبایی میگوید: پوریا جان همچون پدر علاقمند به کار بازیگری هستند با این نگاه که روزی وارد بازیگری بشوند که توانایی کافی را داشته باشند و ایشان نیز مانند پدر خیلی از کارها را قبول نکردند. کارهایی که بخاطر پسر خسرو شکیبایی بودن و یا شباهت زیاد به پدر به ایشان پیشنهاد شد. خدا حفظشان کند.
یادآور میشویم که آخرین نقشآفرینی زنده یاد خسرو شکیبایی در فیلم تلویزیونی پیوند (سعید عالمزاده) و آخرین نمایش فیلمش، آشیانهای برای زندگی (حمید طالقانی) بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد. روحش شاد و یادش گرامی.