کد خبر: 916897
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۰
اَسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی، عنوان مجموعه مصاحبه‌هایی بود که مرتضی سرهنگی خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی با اسرای عراقی انجام می‌داد. عمده این مصاحبه‌ها که در سال ۶۱ و پس از شکست‌های سنگین قوای دشمن از رزمندگان انجام شد
غلامحسین بهبودی
اَسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی، عنوان مجموعه مصاحبه‌هایی بود که مرتضی سرهنگی خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی با اسرای عراقی انجام می‌داد. عمده این مصاحبه‌ها که در سال ۶۱ و پس از شکست‌های سنگین قوای دشمن از رزمندگان انجام شد، در سال ۶۳ در قالب یک مجموعه واحد منتشر شد و سروصدای زیادی ایجاد کرد، چراکه دیدن جنگ از زاویه دید سربازان دشمن، جالب توجه بوده و هست. با هم نگاهی به روایت اسرای عراقی از رزمندگان و جبهه‌های جنگ می‌اندازیم.

وقتی اسیر شدم...
وقتی اسیر شدم و به اردوگاه‌های شما آمدم، پی بردم اسلام و امت اسلامی یعنی چه... حالا از بسیاری جهات آسوده‌ام. اینجا را مانند خانه خود می‌دانم و با اینکه چهار ماه است نامه ننوشته‌ام، اصلاً احساس دلتنگی نمی‌کنم!

دفاع از امام
در سوسنگرد دو پاسدار شما را به اسارت گرفتیم. سرهنگ ستاد نوری جدوع از آن‌ها خواست به امام خمینی ناسزا بگویند. یکی از آن دو جوان ایستاد و روی صورت سرهنگ آب دهان انداخت. سرهنگ عصبانی شد و دستور داد همانجا تیربارانشان کنند...

آن‌ها چه می‌خواهند
در یکی از سنگر‌های رزمندگان شما به وصیتنامه یک جوان بسیجی برخوردیم. سروان نبیل فارسی می‌دانست. وقتی وصیتنامه را خواند، متأثر شد. گفتم: چه نوشته است؟ گفت: از خدا خواسته تا او را نیز جزو شهدای کربلا قرار بدهد. بعد گفت: ببین آن‌ها از خدا چه می‌خواهند و ما چه می‌خواهیم...

صدام کافر
من در مورد صدام یک کلمه می‌گویم: او کافر است. هم در حق مردم عراق جنایت می‌کند، هم به مردم مسلمان ایران. سازمان‌های حقوق بشری هم خائن هستند زیرا مردم عراق زیر فشار صدام و حزب بعث از بین می‌روند و آن‌ها خفقان گرفته‌اند.

تیپ کربلا
قبل از آزادی خرمشهر چند رزمنده نوجوان شما را اسیر کردیم. ستوان‌یار که نامش را فراموش کرده‌ام از آن‌ها بازجویی کرد. روی پیراهن یکی‌شان که کوچک‌تر از بقیه بود، نوشته «تیپ کربلا» دیده می‌شد. ستوان‌یار وقتی معنی نوشته را فهمید، گفت: آمده‌اید به کربلا تجاوز کنید؟ نوجوان پاسخ داد: اشتباه می‌کنید. ما اصلاً به کربلا تعلق داریم. برای همین یک تیپ را به نام کربلا نامگذاری کرده‌ایم. ستوان‌یار با عصبانیت گفت: این‌ها را ببرید. دیگر نمی‌خواهم آن‌ها را ببینم!

چوپان شجاع
روزی یک گشتی ما در منطقه چچقمان به دو چوپان ایرانی برخوردند. از آن‌ها خواستند به امام ناسزا بگویند. یکی‌شان گفت: چرا باید ناسزا بگویم؟ یکی از افسر‌ها گفت: حق سؤال پرسیدن نداری. چوپان گفت: چه فحشی بدهم؟ گفتند: فلان فحش و چوپان همان را نثار صدام کرد!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار