پخش مستند «بيراهه» از شبكه اول سيما كه در بخشي از آن اعترافات چند شاخ اينستاگرامي نيز پخش شد، واكنشهاي زيادي را در پي داشت و در نهايت صداوسيما را به واكنش وادار كرد.
چند روز بعد از پخش مستند «بيراهه» از تلويزيون كه واكنشهاي مختلفي را در پي داشت، مدير كل روابط عمومي صداوسيما، به نقدهاي وارد شده به عملكرد اين سازمان پاسخ داد.
صداوسيما: خواسته خانوادهها بود
محمدحسين رنجبران، مدير كل روابط عمومي صداوسيما، ميگويد: وظيفه ذاتي رسانه ملي و خواست مردم به ويژه خانوادههاست كه اطلاعات بيشتري در خصوص آسيبهاي فضاي مجازي داشته باشند و نبايد وقتي مسئولان مربوط در حوزه فضاي مجازي به وظايفشان در ساماندهي فضاي مجازي عمل نميكنند ما دست روي دست بگذاريم و برنامههاي آگاهيبخش به خانوادهها ارائه نكنيم.
رنجبران با اشاره به همكاري با نيروي انتظامي ادامه ميدهد: اين مستند توليد معاونت اجتماعي نيروي انتظامي بوده است. يكي از مهمترين مسئوليتهاي مشترك ما و ناجا حركت در مسير پيشگيري است و همان طور كه گفتم بسياري از خانوادهها با ما تماس ميگيرند و مطالبه جدي در زمينه برنامههاي آگاهيبخش در حوزه فضاي مجازي دارند.
اما اصل ماجرايي كه باعث نقد عملكرد صداوسيما شد، چه بود؟ بيراهه عنوان مجموعه مستندي است «پيرامون اقدامات و برخوردهاي پليس با جرائم و مفاسد اجتماعي» كه در هر قسمت از آن يكي از معضلات اجتماعي زير ذره بين ميرود. در آخرين قسمت پخش شده از مجموعه «بيراهه» ويدئويي از صحبتهاي «مائده هژبري» و سه رقصنده ديگر كه از خود فيلمبرداري كرده و در فضاي مجازي منتشر ميكردند پخش ميشود. نحوه پرداخت اين مستند به صحبتهاي «مائده» است كه در شرايط روحي نامناسبي قرار داشته و گويا برخلاف نظر سازندگان «بيراهه» كه به دنبال متنبه شدن مجرمان احتمالي است، اين تصاوير باعث القاي حس مظلوميت به بيننده شده است.
پخش اين تصاوير موجي از انتقادها را در پي داشت اما رويكرد اصلي اغلب نقدها، صداوسيما بود.
واكنشها به «بيراهه»
به غير از اظهارات فلهاي برخي از سايتهاي خبري ضدانقلاب و واكنشهاي هيجاني افرادي كه معمولاً در فضاي مجازي از هر چيزي براي ايجاد موج منفي عليه كشور استفاده ميكنند، اظهارات برخي از چهرههاي شناختهشده فرهنگي جاي تأمل دارد. شهاب اسفندياري، چهره فرهنگي و رئيس دانشگاه صداوسيما در دو توئيتي كه منتشر كرد، نسبت به اين مستند واكنش نشان داد. وي ابتدا نوشت: چند نكته در اين ماجرا: 1- من هيچ مسئوليتي در «صدا» و «سيما» ندارم. در «دانشگاه صدا و سيما» كار ميكنم. 2- ديروز با ديدن اين كليپ منتشر شده، متأسف و ناراحت شدم. نه اخلاقي بود، نه حرفهاي و رسانه ملي بابت پخش اين قبيل مصاحبهها در گذشته هزينه سنگيني داده است. وي در توئيت بعدي موضع متعادلتري نسبت به صداوسيما اتخاذ كرد و نوشت: صدا و سيما دهها شبكه تلويزيوني ملي، استاني و برونمرزي دارد كه در شبانهروز حدود ۱۰هزار دقيقه برنامه پخش ميكنند. در پخش چنين حجم عظيمي از برنامه زنده و توليدي قطعاً خطاهايي هم رخ خواهد داد اما با يك كليپ يك دقيقهاي درباره كل توليد چنين رسانهاي نميتوان قضاوت كرد. اينكه سواد رسانه و آگاهي نوجوانان نسبت به مخاطرات اجتماعي و قوانين و مقررات موجود درباره انتشار تصاوير خصوصي در فضاي مجازي را بالا ببريم، قطعاً كار لازم و مفيدي است. در بسياري از كشورها هم انجام ميشود اما راه آن پخش اعترافات اينگونه نيست.
اكبر نوبي، منتقد سينما كه سابقه تهيهكنندگي و اجراي برنامه در تلويزيون را دارد، مينويسد: كشاندن ماجراي رقاصهاي جوان به نام مائده هژبري به سطح رسانه ملي، نشانگر همان نگاه تكنيكي و عقبماندهاي است كه در ميان خيل پرشماري از مديران فرهنگي و رسانهاي اين كشور حاكميتي مطلق يافته است و پيش از اين در چند يادداشت درباره آن نوشتهام.
وي ميافزايد: اين كارها، گل زدن به خود است. آنها كه چنين برنامهاي را روي آنتن بردهاند، آشكار ميسازند كه نه سواد رسانهاي دارند و نه قدرت درك تأثير پيام بر حوزه مخاطب عمومي و نه ميدانند كه يك پيام نادرست اگر در زماني نادرستتر منتشر شود، ميتواند حيثيت يك رسانه را به چالش جدي بكشاند. تقي دژاكام، چهره رسانهاي اما نظر ديگري ارائه ميكند. وي در واكنش به موج بهراهافتاده در فضاي مجازي، مينويسد: اگر هرچيز سر جاي خودش باشد، هم بايد دزدان مال را بگيرند و هم دزدان حيا و اخلاق را. اگر معلمهاي اجتماعي يا اقتصاد سر كلاس حاضر نميشوند، آيا معلم ديني و قرآن ميتواند بگويد من هم نميآيم يا ميآيم درس نميدهم؟!
مستند قاچاقچيها را هم بسازيد
سايت خبري مشرق در تحليلي پيرامون پخش مستند بيراهه مينويسد: صرفنظر از نظرات موافقان و مخالفان پخش اين مستند كه بيشتر ناظر به وقتشناسي و اولويتسنجي در شرايط موجود است و همچنين صحبتهاي اين جوانان و ريشههاي پديده «شاخهاي اينستاگرام» - كه با الگوگيري از سلبريتيهاي شناخته شده به نقطه كنوني رسيده است، اين حركت توليد مستند از گروههاي بزهكار ميتواند الگويي براي شفافيت بيشتر در برخورد با مجرمان و متهمان در ديگر زمينهها باشد؛ اخلالگران بازار ارز و سكه و خودرو و مسكن، قاچاقچياني كه توليدكنندگان داخلي را به روز سياه نشاندند، تروريستهاي اقتصادي كه معيشت مردم را هدف قرار دادهاند، جاسوسان و نفوذيها از محيط زيست تا هستهاي، متهمان و محكومان امنيتي و... همگي مواردي هستند كه مردم سالهاست انتظار برخورد شفاف و قاطع با آنان را دارند و از به اختصار برده شدن نام آنها در عذاب هستند.
محسن مهديان نيز در يادداشتي كه «فارس» منتشر كرده است، با اشاره به اينكه اين ماجرا سه دسته منتقد داشت؛ يكم جريان ضدانقلاب و دوم اقليت اباحهگر و البته دسته سوم كه بخش قابل اعتنايي از جامعه متدين بودند، مينويسد: از دو گروه اول عبور ميكنيم، اما گروه سوم دو نكته قابل اعتنا دارند؛ اول اينكه در شرايطي كه كشور درگير موضوعات مهمتر اقتصادي است و مطالبه اول كشور مجازات و اعدام مفسدان اقتصادي است، چرا نظام بايد خودش را درگير مباحث دست چندم كند و اما انتقاد ديگر آنها مربوط به پخش اعترافات اين دختر خانم از رسانه ملي است. مهديان در ادامه يادداشت به اين موضوع ميپردازد كه « از عدالت مهمتر احساس عدالت است. عدليه و نظميه ما بايد به نحوي عمل كند كه مردم احساس بيعدالتي و تبعيض نداشته باشند. اين موضوع همان توصيه اكيدي است كه رهبري انقلاب در ديدار اخير با دستگاه قضایي مطرح و به موضوع تبليغات هنرمندانه از عملكرد دستگاه قضایي اشاره كردند. در شرايطي كه كشور تشنه مبارزه با فساد اقتصادي است نبايد به نحوي تبليغات كرد كه مردم احساس كنند عدليه در شناخت اولويتها دچار سردرگمي است.»
مستند «بيراهه» قرار بود به موضوع اباحهگري در فضاي مجازي بپردازد؛ مستندي كه به خاطر يك اشتباه به يك ضدتبليغ تبديل شد. هوشمندي صداوسيما بايد در اينجا خودش را نشان بدهد كه حداقل پيش از پخش مستند به عواقب اجتماعي آن فكر كند.