کد خبر: 916513
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۷ - ۲۲:۱۷
جواد محرمی
همواره این عبارت را که «سینمای ایران جهانی است» از زبان برخی مسئولان و سینماگران زیاد شنیده‌ایم؛ جمله‌ای که برخی مواقع با چاشنی منت بیان می‌شود، گویی که سینما آورده‌ای عظیم برای فرهنگ و هنر ایران داشته و مدام این موضوع باید به همه گوشزد شود که خدایی ناکرده این حقیقت یا خورشید تابان به ورطه فراموشی سپرده نشود، اما واقعیت این است که مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. سینمای ایران به واسطه برخی فیلمسازان در مقاطعی در جشنواره‌های جهانی درخشیده است. بماند که سهم قابل ملاحظه‌ای از آثار جشنواره‌ای بیش از آنکه برای ایران و ایرانی آبرو و عزت به بار بیاورد باعث بی‌آبرویی ایرانیان شده است. رئالیسم افراطی دست گذاشتن روی نقاط منفی و بزرگنمایی آن در دامن زدن به این بی‌آبرویی نقش مهمی دارد. وقتی به این رویکرد ایراد بگیرید، پاسخ می‌شنوید که این آثار از روی واقعیت ساخته شده. بله، اما واقعیتی که زیر ذره‌بین قرار گرفته و بزرگنمایی شده است، البته انصاف حکم می‌کند بخشی از سینمای اجتماعی ایران که با زاویه‌ای دلسوزانه و آسیب‌شناسانه به مسائل پرداخته را نیز کتمان نکنیم، اما این همه سینمای جشنواره‌ای ایران نیست. آثاری که به مسئله فقر، تبعیض، نابرابری و فساد نگاهی منصفانه و صادقانه داشته‌اند و همین انصاف و صداقت باعث شده که اتفاقاً نتیجه کارشان منجر به اصلاح امور بشود، بخشی از سینمای جشنواره‌ای ایران را به خود اختصاص داده است.
سینمای اجتماعی و رئالیسم افراطی موضوع این نوشتار نیست. در این مجال قرار است درباره بی‌اعتنایی سینمای ایران به حقیقت بنویسیم؛ حقیقتی که طی ۴۰ سال اخیر در بطن و متن حوادث و رویداد‌های کشور به وفور اتفاق افتاده ولی سینما خواسته یا ناخواسته چشم بر آن بسته است و در عوض هرگاه از این کم‌لطفی سخن به میان آمده ما را به جوایز جشنواره‌های جهانی ارجاع داده‌اند و تلویحاً انگشت روی بینی گذاشته و گفته‌اند هیس. ببینید چقدر در جهان به ما جایزه داده‌اند. آیا همین برای شما کافی نیست؟
پاسخ این است که جوایز جشنواره‌های جهانی آنقدری که برخی آن را در بوق و کرنا می‌کنند مایه افتخار مردم ایران نیست. در اغلب این آثار چهره‌ای که از ایران به نمایش درمی‌آید چهره‌ای متمدنانه و عزتمندانه نیست. مقابله کاراکتر‌ها در مقابل فقر و نابسامانی‌ها به نفع فرهنگ و حیثیت فردی ایرانیان تمام نمی‌شود، اما موضوع اصلی این است که بودجه‌های سینمایی کشور به دلیل استراتژی اشتباه و مدیریت ناشیانه به سمت مضامین و موضوعاتی که برای مردم الهام‌بخش، امیدآفرین و پند‌آموز باشد و با اتکا بر حقیقت، بخشی یا گوشه‌ای از حقیقت درونی ملت ایران را به نمایش بگذارد، نبوده است. سینمای ایران نتوانسته به طور مناسب صبر، استقامت، رنج، متانت و استواری ملت ایران را در برهه‌های سخت و آزمون‌های دشوار بازتاب دهد و در بسیاری از مواقع حتی به آن‌ها نزدیک هم نشده است. چطور می‌شود که سینما ادعای جهانی بودن کند، اما نسبت به موضوعاتی، چون تحریم‌های ظالمانه ۴۰ ساله، کشتار و ترور ۱۷ هزار شهروند ایرانی و سیاستمداران برجسته انقلاب، کشته شدن ۲۹۰ مسافر هواپیمای ایرانی در خلیج فارس توسط موشک امریکایی، اقتصاد مقاومتی، حضور مثبت زنان در عرصه‌های ورزشی و اجتماعی، ترور دانشمندان هسته‌ای، توفیقات علمی، ورزشی در سطوح مختلف و موضوعاتی از این دست حتی نیاز نبیند ورود داشته باشد.
چرا ایرانیان نباید نقاط مثبت مرام و مسلک و فرهنگ خود را در سینمای ایران مشاهده کنند؟ چرا سینمای ایران خود را ملزم می‌بیند تا به هر نکته منفی در جامعه بپردازد و ایرانی را شرمسار کند و حتی از این نقاط منفی برای آثار کمیک به وفور استفاده نماید، اما هیچ‌گاه خود را ملزم نمی‌بیند برای ارتقای نقاط مثبت زیست فرهنگی مردم ایران و به انگیزه تشویق و ارتقای این نقاط فیلم بسازد و حداقل همانقدر که نقاط منفی را بزرگنمایی می‌کند رسالت بازتاب دادن نقاط مثبت را هم بر دوش خود حس کند. آیا این از سینمای ایران خواسته زیادی است که خود را موظف بداند خوبی‌های ملت ایران را هم بازتاب دهد تا برای نسل‌های جدید الهام‌بخش و الگوساز باشد؟ آیا همه جامعه ایران همین‌هایی است که سینما در آثار طنز و جدی‌اش به نمایش می‌گذارد؟ واقعیت این است که همه حقیقت جامعه ایرانی این نیست و ایرانیان حق دارند تصویر بهتری از خود در سینما مشاهده کنند؛ تصویری که با حقیقت درونی و بیرونی آن‌ها نسبتی مناسب داشته باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار