تیرماه که از نیمه میگذرد، تب و تاب لحظهها یادآور عملیاتی است که اگر موفق میشد، سرنوشت جنگ تغییر مییافت. ۳۶ سال پیش در چنین روزهایی همگان به خوبی میدانستند که در مرحله بعد از آزادسازی خرمشهر، ایران قصد ورود به خاک عراق و تصرف بصره را دارد. نیروهای کشورمان در الیبیتالمقدس به خطوط مرزی شلمچه رسیده بودند و تا بصره تنها ۱۸ کیلومتر راه بود.
عملیات رمضان قرار بود در شرایطی انجام شود که هیچ کشوری در دنیا به غیر از لیبی و سوریه از آن حمایت نمیکرد. اروپاییها و امریکاییها به وضوح ایران را از ورود به خاک عراق برحذر میداشتند، اما ایران که پس از حدود دو سال توانسته بود سربازان متجاوز را از خاک کشورش بیرون براند، تعقیب و تنبیه متجاوز را حق مسلم خود میدانست.
عملیات رمضان در ۲۲ تیرماه آغاز شد و اوایل مهرماه نیز بدون نتیجه خاصی به اتمام رسید. عملیاتی که بیش از هرچیزی در جنگ، جهانی شده بود! نقشه این بود که ایران با جنگی همهگیر مهار شود، اما حالا رزمندگانش دشمن را پس زده و میخواستند حوزه نفوذ خود را از مرزهایشان فراتر ببرند. صرفنظر از آنکه عراق با تدبیر آرایش دفاعی، میادین مین گسترده و کمک بیگانگان توانست جلوی رزمندگان اسلام را سد کند، ورود به خاک عراق که برای اولین بار به شکل گسترده انجام میگرفت، معانی بسیاری در خود داشت. ایران با این کار اعلام میکرد که دیگر یک کشور تازهانقلابشده آسیبپذیر نیست. کشوری قدرتمند است که باید در معادلات بینالمللی و منطقهای سهم برایش در نظر گرفته شود. با هر قدمی که رزمندگان ایرانی در این عملیات برمیداشتند، لرزهای بر اندام کاخنشینان حاشیه خلیج فارس میافتاد که همسایگی ایران اسلامی را نزدیکتر از هر زمان دیگری میدیدند.
عملیات رمضان با عدمالفتح روبهرو شد. رزمندگان باز به مواضع قبلی خود در مرز شلمچه بازگشتند. اما آنچه هیچ گاه سرجای خودش برنگشت، ابهت پوشالی سردار قادسیه بود که اکنون سعی میکرد با چنگ و دندان حکومتش را از خطر فروپاشی حفظ کند.