آنچه در این مقال بدان اشارت میرود، روایت یکی از تلخترین طنزهای تاریخ معاصر است: هواپیمایی غیرنظامی از مبدأ ایران و بر فراز آبهای خلیج فارس به پرواز درمیآید. این هواپیمای مسافربری از سوی ناو وینسنس مورد حمله قرار میگیرد و منفجر میشود، کاپیتان ناو بعدها مدعی میشود که در شناخت نظامی یا غیرنظامی بودن این هواپیما دچار اشتباه شده است و نهایتاً پس از تمامی فعل و انفعالات این پرونده، کاپیتانِ مورد اشاره در مراسمی رسمی از سوی مسئولان مربوطه در امریکا مورد تشویق قرار میگیرد! به گمان این قلم، همین یک پرده از نمایش تراژیک امریکا علیه ملت ایران، برای فهم ماهیت خصومتهای این دولت علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران کافی است؛ خصومتی که امروز پس از ۳۰ سال، خود را در نمایش اعتصاب و اغتشاش ظاهر کرده است و مباد که ما حوادث امروزین را بدون شناخت و ملاحظه آن باز بخوانیم.
توجیه امریکایی برای یک جنایت!
در دوازدهمین روز از تیرماه ۱۳۶۸، هواپیمای مسافربری ایران بر فراز آبهای خلیج فارس به سفر خویش ادامه میداد که بناگاه از سوی کاپیتان راجرز، فرمان شلیک موشک به سوی آن صادر شد. بازتابهای گسترده این جنایت بزرگ، سران امریکا را به تدارک توجیه وادار ساخت. ساخته و پرداخته شدن یکی از شاخههای توجیه به سازمان نشنال جئوگرافی سفارش داده شد. بخشی از برونداد این سازمان که در واقع توجیهی امریکایی برای این جنایت به شمار میرود، از این قرار است:
«همانگونه که مشاهده میکنید، سرعت، ارتفاع و رنج پرواز همه حاکی از پروازی عادی برای هواپیمای مسافربری است، اما به دلایلی که بعداً مشخص خواهد شد، به دروغ اعلام شد که هواپیما در حال کاهش ارتفاع به سمت ناو است! آخرین هشدارها از سوی افسر رادار به هواپیمای ایرانی داده میشود. لحظات بهکندی میگذرد، اما کاپیتان راجرز هنوز دستور حمله را صادر نکرده است! در این لحظه کاپیتان رضاییان آخرین تماس خود را با بندرعباس برقرار میکند و با آرزوی روزی خوب برای همه از مسئول برج خداحافظی میکند. ویل راجرز بعدها در مقابل دوربین نشنال جئوگرافی با قیافه حقبهجانب اعلام میکند که من آن روز بهرغم هشدار همکارانم که وخیم بودن اوضاع را یادآوری میکردند، تا نزدیک شدن به ۱۰ مایلی ناو هیچ اقدامی انجام ندادم! راجرز به این امید است که در واپسین لحظات هواپیمای ایرانی به هشدارها پاسخ دهد، اما وقتی میشنود در حال کاهش ارتفاع است، تصمیم نهایی را میگیرد و بلافاصله کلید گارد شلیک آتش را فعال میکند. با فعال شدن کلیدهای آتش، به طور اتوماتیک سیستم موشکی ناو، تغذیه میشود و دو موشک کروز را آماده شلیک نگه میدارد. او از یکی از افسران میخواهد که دستور آتش را صادر کند! فشردن دکمه شلیک مجاز که فقط افسران ارشد مجاز به فشردن آن هستند، آخرین مرحله آغاز تراژدی خونباری است که در آبهای خلیج فارس رقم میخورد. بلافاصله دو موشک به فاصله کمتر از چند ثانیه به سمت هدف تعیین شده شلیک میشود. در مانیتورهای مرکز اطلاعات ناو، مسیر حرکت دو موشک کروز بهخوبی مشخص است. موشکها هر لحظه به هدف تعیین شده نزدیک و نزدیکتر میشود. عاقبت در ساعت ۹:۵۴:۴۳ موشکها به هواپیمای مسافربری اصابت میکند و ۲۹۰ مسافر بیگناه را به کام مرگ میکشاند. بعد از تأیید اصابت هر دو موشک به هواپیمای ایرانی، خدمه ناو جنگی امریکا با تبریک به یکدیگر شادمانی خود را بروز میدهند، اما درحقیقت راجرز یک جت مسافربری را با ۲۹۰ مسافر و گروه پروازی در کریدور شناخته شده و بینالمللی سرنگون کرده بود! ساعاتی بعد تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تصاویر هولناک مسافران بیگناه را که مظلومانه در گوشه و کنار دریا پراکنده شده بودند، به نمایش گذاشت. اجساد قربانیان در میان اشک و آه مردم از آب گرفته و در مقابل دوربینهای تلویزیونی به افکار عمومی جهان نمایش داده شد.»
برای ناو وینسنس، تشخیص مسافربری بودن هواپیما آسان بود
امیر دریادار ناصر سرنوشت که در روزهای پس از فاجعه سقوط هواپیما، مأموریت جمعآوری اجساد شهدا و آثار این انفجار را داشته، سالها بعد در یک گفتوشنود، انگاره تشخیص نادرست ناو وینسنس را به دلایل ذیل رد میکند. او در این باره میگوید:
«رادارهای ناوشکنهای موشکانداز به نوعی به سیستم تشخیص هوشمند مجهز هستند که این سیستم نوع هواپیمای در حال پرواز، اعم از خودی و غیرخودی یا جنگی و غیرجنگی را نشان میدهد. از طرف دیگر هواپیماهای جنگی، در حین پرواز از رادار استفاده میکنند و زمانی که یک جنگنده در حال پرواز است، از نوع رادار کنترل آتش آن میتوان فهمید که این هواپیما یک هواپیمای جنگی است. بنابراین، برای یک ناو پیشرفته امریکایی مثل وینسنس، اینکه تشخیص دهد هواپیمای در حال پرواز، یک هواپیمای مسافربری ایرباس است، کار سادهای بود. فاکتورهای متعددی میتواند در تصمیمگیری فرمانده ناو مؤثر باشد که یکی ترس فرمانده است از اینکه هواپیمای در حال پرواز یک هواپیمای جنگی است یا نیست، در این مورد یا فرمانده قدرت تصمیمگیری را از دست داده یا اطلاعات غلطی به او داده شده یا اینکه به وی دستور دادند که بزند و فاکتور آخر برای بنده بیشتر قابل قبول است چراکه دو موشک به سمت هواپیمای مسافربری شلیک شده که نیازی به این کار نبود. یکی از این موشکها به بال و موشک دیگر به دُم هواپیما اصابت کرد در حالی که برای هدف قرار دادن یک هواپیمای جنگی به طور معمول، شلیک یک فروند موشک کافی است، اما به نظر میرسد آنها این کار را کردند تا هیچ اثری از هواپیما باقی نماند. اتفاقات همزمان با ساقط شدن هواپیمای مسافربری ایران نشان میدهد که این دستور صادر شده تا هواپیمای مسافربری ما مورد هدف قرار گیرد. در واقع فرمانده ناو امریکایی، هر که را به وی نزدیک میشد، مورد اصابت موشک قرار میداد و قدرت تصمیمگیری خود را از دست داده بود. زمانی که ما به آنها پیام میدادیم که در آبهای سرزمینی ما هستید، میگفتند که نه ما در آبهای بینالمللی قرار داریم. صدای پیامها و اخطارهای فرمانده ناوچه جوشن به ناو امریکایی و پاسخهای مبهم و بی سر و ته آنها موجود است. زمانی که هواپیما مورد هدف قرار گرفت، من به همراه تیمی که در اختیار داشتم در کوهک تهران در حال تمرین برای انجام یک مأموریت برونمرزی در یکی از پایگاههای عراق بودیم که فرمانده وقت نیروی دریایی از طریق جانشین خود ابلاغ کرد که ما بلافاصله و با همان پرسنل به محل اعزام شویم. ما هم با همان لباسهای ورزشی قرمزرنگ که در حال تمرین تکواندو بودیم، به فرودگاه مهرآباد رفتیم و به منطقه اعزام شدیم و در همان روز حادثه در محل حادثه حضور پیدا کردیم. زمانی که به منطقه رسیدیم، ۴۰ نفر از غواصان منطقه یکم دریایی بندرعباس در حال جستوجو بودند و ما هم بلافاصله وارد عمل شدیم. حدود یک هفته تا ۱۰ روز حتی فرصت نکردیم لباسهای خودمان را عوض کنیم. هوا به قدری گرم و عملیات به اندازهای فشرده بود که نمیتوانستیم از غذاهای متداولی که در جیرههای غذایی وجود داشت استفاده کنیم و ما تنها غذایی که در طول این مدت استفاده میکردیم نان، پنیر و هندوانه بود.»
میگفتند: مرده میآید!
ساکنان محلی درباره مکان فرود هواپیما در دریا و آن روزها و صحنههای دلخراش شنیدنیهایی قابل استناد دارند. ناخدا علی قویدل -که درآن روزها ناخدای یک لنج بوده- درباره شرایط روزهای پس از این واقعه میگوید:
«ناخدای موتور لنج بودم. ماهیگیر قبل از اینکه خورشید بالا بیاید باید روی دریا باشد. طرفهای ساعت ۱۰ دیگر ماهیگیریمان تمام شده بود، داشتیم تور را جمع میکردیم که برگردیم. هواپیما فاصله زیادی با ما نداشت که منفجر شد، اما چون سر و صدای موتور لنج زیاد است، صدای زیادی نشنیدیم. موتور لنج را راهانداختم که برویم سمت هواپیما. همان موقع قایقهای سپاه رسیدند و نگذاشتند جلوتر برویم. گفتند فاصله بگیرید، ممکن است چیزی منفجر شود و ترکشش بخورد به شما. لنجها و قایقهای دیگر هم رسیدند. همه دور بودیم، اما دریا را میدیدیم که پر از لباسهای پارهپاره شده بود. تکههای هواپیما را هم از دور روی آب میدیدیم. عصر دیگر کار نکردیم. برگشتیم خانه. کمکم تکههای هواپیما آمد سمت ساحل جزیره. آن طرف، سمت اسکله بودند. تکههای بزرگ، کوچک، حتی پنجره و تکههای بالههای هواپیما معلوم بود. فردایش رفتیم ماهیگیری، اما دور از جایی که هواپیما افتاده بود. ما که موتور لنج داشتیم و ارتفاعمان از آب موقع ماهیگیری زیاد بود، با اینکه دور بودیم اجساد را میدیدیم روی آب. جسد که پیدا میکردیم میرفتیم به قایقهای سپاه میگفتیم بیایند ببرندشان. برداشتن جسدها از روی آب سخت بود. سوخته بودند. سوخته و نیمسوخته و تکهتکه. لباس به تنشان پاره شده بود. دیدن این صحنهها برایمان خیلی سخت بود. آن روز اصلاً کار نکردیم. روزهای بعدش هم همینطور. اصلاً کسی دل و دماغ نداشت. نمیگذاشتیم کسانی که طاقت ندارند بیایند روی آب. بچهها را هم با خودمان نمیبردیم. نباید اینها را میدیدند. خیلیها حتی کنار ساحل هم نمیآمدند. میگفتند: مرده میآید.»
قطعنامه شورای امنیت، بیرمقتر از آنچه تصور میرفت
شورای امنیت در تاریخ ۳۰ ژوئیه ۱۹۸۸ (۲۹/۷/ ۶۷) قطعنامه شماره ۶۱۶ را به شرح زیر تصویب کرد. شاید بتوان از منظر همین به اصطلاح قطعنامه، به تأثیر کانونهای قدرت جهانی بر سازمانهای ظاهراً بیطرف بینالمللی پی برد؛ تأثیراتی که این نهادها را به صورت آلت فعل ابرقدرتها درآورده یا دستکم تأثیر آنها را از بین برده است:
«شورای امنیت، با بررسی نامه مورخه ۵ ژوئیه ۱۹۸۸ جانشین نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران خطاب به رئیس شورای امنیت و با استماع بیانات نماینده جمهوری اسلامی ایران و سخنان نماینده ایالات متحده امریکا با ابراز تأسف عمیق از اینکه یک هواپیمای غیرنظامی ایرانایر در پرواز برنامهریزی شده بینالمللی ۶۵۵، در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسیله موشک شلیک شده از ناو جنگی ایالات متحده امریکا (وینسنس) منهدم گردیده است بر ضرورت تبیین حقایق جنایت با بازرسی بیطرفانه در منطقه خلیج [فارس]تأکید داشته و اظهارات خود را به شرح زیر اعلام نمود: ۱- تأسف عمیق خود را از ساقط کردن هواپیمای غیرنظامی ایران به وسیله موشکی که از یک ناو جنگی امریکا شلیک شده و تسلیت عمیق خود را به خاطر از دست رفتن غمانگیز جان انسانهای بیگناه ابراز میدارد. ۲- همدردی صمیمانه خود را به خانوادههای قربانیان جنایت غمانگیز و دولتها و کشورهای آنان اعلام میدارد. ۳- از تصمیم سازمان بینالمللی هواپیمایی کشوری در پاسخ به درخواست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد گروه تحقیق برای بررسی تمام حقایق موجود همچنین از اعلام ایالات متحده امریکا و جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تصمیمشان برای همکاری با بررسی سازمان هواپیمایی کشوری استقبال میکند. ۴- از تمامی اعضای کنوانسیون ۱۹۴۴ شیکاگو، درخواست میکند که در همه شرایط، مقررات و رویههای سلامت هوانوردی کشوری بهویژه ضمائم آن کنوانسیون به منظور جلوگیری از چنین پیشامدهایی را دقیقاً مراعات نمایند. ۵- برای لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، شورا را به عنوان تنها مبنای حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار منازعه میان ایران و عراق ابراز و پشتیبانی خود را از دبیرکل برای اجرای این قطعنامه اعلام و خود را ملزم به همکاری با دبیرکل برای تسریع در اجرای طرح اجرایی او مینماید.»
جنگ ما محصور در مرز و بوم نیست!
پس از رویداد سقوط هواپیمای مسافرتی ایران از سوی ناو وینسنس امریکا، تسلیتنامهای از سوی قائم مقام وقت رهبری به محضر رهبر کبیر انقلاب ارسال شد. امام خمینی در پاسخ به این نامه تسلیت، به نکاتی اشاره میکند که میتوان آن را مانیفست دفاعی و حتی عقلانیت تمدنی جمهوری اسلامی قلمداد کرد. در این پاسخنامه آمده است:
«مردم شریف ایران باید توجه کنند که امروز، روز مبارزه و جنگیدن با تمام شیاطینى است که حقوق حقه تمامى پابرهنگان جهان را صرف عیش و نوش و تهیه سلاحهایى مىنمایند که براى همیشه، حاکم دنیاى گرسنگان باشند. جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائیل نیست؛ جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست؛ جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست؛ جنگ ما، جنگ با ابرقدرتهاى شرق و غرب نیست؛ جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامى ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامى نابرابریهاى دنیاى سرمایهدارى و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگى علیه خوشگذرانیهاى مرفهین و حاکمان بىدرد کشورهاى اسلامى است. این جنگ سلاح نمىشناسد، این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخى کمبود و فقر و گرسنگى نمىداند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهاى اعتقادى- انقلابى علیه دنیاى کثیف زور و پول و خوشگذرانى است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمیهاست. رزمندگان ما در دنیاى پاک اعتقاد و در جهان ایمان تنفس مىکنند و مسلمین جهان هم که مىدانند جنگ بین استکبار و اسلام است، جهانخواران را آرام نخواهند گذاشت و ضربههاى خود را بر همه کاخنشینان وارد مىکنند... مردم شریف ایران نیز بدانند که این روزها دستهاى ناپاک شرق و غرب براى هدم اسلام و مسلمین در یکدیگر گره خورده است، باید نگذاریم که تلاش فرزندان انقلابىمان در جبههها از بین برود. براى برپایى احکام اسلام عزیز دست اتحاد به یکدیگر داده، محکم و استوار تا پیروزى اسلام حرکت کنیم. مسئولان نظام باید تمامى همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند. این روزها باید تلاش کنیم تا تحولى عظیم در تمامى مسائلى که مربوط به جنگ است به وجود آوریم. باید همه براى جنگى تمام عیار علیه امریکا و اذنابش به سوى جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلى خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول الله-صلى الله علیه و آله و سلم- است. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنههاى نبرد، تقدیم مىنمایم.»
آیا ملت ما میتواند این جنایت را فراموش کند؟
رهبر معظم انقلاب در طول سه دهه اخیر، بارها در سخنان و تحلیلهای خویش به تحلیل رویداد سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط نام وینسنس پرداختهاند. ایشان در اردیبهشت ۹۶ در دیدار با جمعی از کارگران و معلمان گفتند: «دولت امریکا، همان دولتی است که افسر جنایتکارش دستور تیر داد، موشک شلیک کردند، هواپیمای مسافربرىِ چند صد نفره را در دریا ساقط نمودند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را نابود کردند و دولت امریکا این افسر را محاکمه نکرد و شنیدم که رئیسجمهور فعلی امریکا، به آن افسر مدال لیاقت داده است! اینها، اینطور هستند.»
آیتالله خامنهای در سخنرانی دیگری در اولین روز از فروردین ۸۸ در جوار مضجع شریف رضوی (ع)، بار دیگر بدین شرح به تحلیل این واقعه پرداختند: «در آخر جنگ، هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر امریکایی با موشکی که از ناو جنگی شلیک کرد، ساقط کرد. قریب ۳۰۰ نفر مسافر در این هواپیما بودند که همهشان کشته شدند. بعد به جای اینکه آن افسر توبیخ شود، رئیسجمهور وقت امریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟»
و نهایتاً یکی از آخرین بیانات رهبری درباره این فاجعه بزرگ، به خطبههای نماز عید فطر سال ۹۴ باز میگردد:
«یک نکتهای در خلال حرفهای رئیسجمهور امریکا در این چند روز وجود داشت و آن اعتراف به اشتباهات گذشته امریکا بود؛ البتّه مشتی از خروار را ایشان گفت. اعتراف کرد که در بیستوهشتم مرداد، امریکاییها در ایران خطا کردند؛ اعتراف کرد که در کمک به صدّام حسین، امریکاییها خطا کردند؛ دو سه مورد را گفت، [امّا]دهها مورد را نگفت؛ ۲۵ سال حکومت ظالمانه و جائرانه پهلوی دوّم را نگفت؛ شکنجهها، غارتها، کشتارها، جنایتها، فاجعهآفرینیها، از بین بردن عزّت ملّت ایران، لگدکوب کردن منافع داخلی و خارجی ملّت ایران را که بهوسیله امریکا انجام گرفت نگفت، تسلّط صهیونیستها را نگفت، نابود کردن مسافرین هواپیمای مسافربری را بهوسیله شلیک موشک از دریا نگفت و بسیاری چیزهای دیگر؛ [امّا]چند اشتباه را تکرار کرد. من جملهای را میخواهم ناصحانه به این حضرات بگویم: امروز شما بعد از گذشت سالهای طولانی از بیستوهشتم مرداد یا از جنگ هشتساله و دفاع جمهوری اسلامی، اعتراف میکنید که اشتباه کردید؛ من میخواهم بگویم الان هم دارید اشتباه میکنید، الان هم در جاهای مختلف این منطقه و بهخصوص نسبت به جمهوری اسلامی و ملّت ایران مشغول اشتباه هستید؛ چند سال دیگر یک کس دیگری میآید و همین اشتباه شما را به رخ خواهد کشید، همچنانکه شما امروز اشتباه گذشتگانتان را به رخ میکشید؛ شما هم دارید اشتباه میکنید، بیدار شوید، از اشتباه خارج شوید، حقیقت را بفهمید. در منطقه اشتباهات بزرگی را دارند مرتکب میشوند.»