قطبالدین صادقی فیلمنامهنویس، کارگردان، استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی معتقد است: تئاتر ما این روزها به دست دلالان خونآشامی افتاده که تنها به فکر پول درآوردن هستند.
صادقی درباره اوضاع کنونی تئاتر میگوید: فاجعهای که این روزها در تئاتر ما رخ داده این است که تئاتر فرهنگی هنری که روزگاری در حوزه اختیارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، حالا به دست عدهای دلال خونآشام افتاده است که تنها به فکر پول درآوردن هستند. اما پول درآوردن از چه طریقی؟ مسلم است که از راه وارد کردن چهرهها به تئاتر. در این بین آثار اجرا شده نه فرهنگی هستند نه هنری، نه ربطی به جامعه ایرانی دارند و نه بازگو کننده معضلات هستند. این استاد دانشگاه در ادامه خاطر نشان میکند: فاجعه بدتر این است که قشری نوکیسه و تازه به دوران رسیده که دستشان در جیب ملت است، به ثروتی هنگفت رسیدهاند. آنها با اندک فرهنگ به پولی رسیده و به دنبال سرگرم کردن مخاطبان تئاتر هستند. آنها که علاقهای به وجه انتقادی هنر ندارند، به شدت محافظهکار هستند، چون این وضع به شدت به سودشان است؛ چیزی که از هنر میخواهند تفنن است نه نقد. در واقع طبقه حاکم بورژوا علاقهمند به دیدن تصویرهای پرجلا و پرزرق و برق است، چون به نوعی تکرار طبقه خودش در صحنه است. او اصلاً طرفدار نمایشهای کوچک فقیر انتقادی نیست؛ دنبال تصویری زیبا از دوران حاکمیت خودش است، بنابراین حضور آثاری پرزرق و برق برای آنها بسیار مهم است.
وی همچنین با اشاره به اینکه ما دو نوع نگاه بیشتر در هنر نداریم، میافزاید: هنر یا انتقادی، تحلیلی و مبتنی بر آگاهی است یا سرگرمی، تفنن، ساز و آوازی و آتراکسیونی. تئاتری که این دلالان آوردهاند از نوع دوم است. دلالانی که امروزه نبض تئاتر را دست گرفتهاند و عملاً جایگاه و میدان فعالیت فرهنگ و هنر که پیشتر دست افراد اندیشمند و هنرمند بود، به دست این افراد افتاده است. صادقی در ادامه میگوید: متأسفانه تئاتر تجاری در حقیقت یک تفنن برای نوکیسههای کمفرهنگ است. با خیلی از این افراد صحبت کردم؛ باور کنید نه علاقهای به نمایش دارند نه آن را میفهمند، حتی شعور تحلیل و درک یک نمایش ساده را ندارند! در همین تالار حافظ من برخی خانمها را با ظواهری دیدم که حتی در عروسی ندیده بودم. هیچکدام از این افراد به دنبال فرهنگ نیستند و تنها برای دیدن هنرپیشهها، عکس گرفتن و پُز دادن میآیند، برای نشان دادن لباس و آرایششان! در حقیقت طبقه حامی و تأییدکننده این نوع تئاتر از این قشرند؛ کسانی که پول میدهند و کسانی که از طریق روابط و مناسبات نامتعارف به ناگاه ثروتمند شدهاند.
این کارگردان و فیلمنامهنویس میافزاید: دلالان گاهی دولتی که تنها به دنبال تفنن و سرگرمی و از هر انتقادی بهدورند، به قیمت قلب و تحریف واقعیت به دنبال رقص و آواز، بزن و بکوب و سرگرم کردن مردم هستند. در حقیقت از نگاه آنها الان دوره بازنمایی مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیست. دورهای است که از طریق چنین دستگاههای هنری تنها به دنبال سرگرم کردن و راضی نگه داشتن قشر مرفه هستند. فاجعه اینجاست، چهرهها را برای این آوردهاند. سالها پیش در مورد اقتصاد تئاتر گزارشی نوشتم که به چندین زبان هم ترجمه شد و در آن گفتم که مخاطبان واقعی تئاتر ما دانشجویان یا تحصیلکردههای دانشگاهی ۱۸ تا ۶۰ سالی بودند که با تئاتر میاندیشیدند؛ تئاتر به عنوان یک دستگاه فکری تجزیه و تحلیل میکرد و راجع به مفاهیمی بزرگ مانند خدا، مرگ، عدالت، تقدیر، جامعه و سیاست میاندیشید. امروزه، اما تنها چیزی که وجود ندارد همینهاست و عملاً با حذف شدن آن بچههای جستوجوگر دانشجوی دارای ذهن پویا و پرتلاش، بچههایی آمدهاند که نه فرهنگشان را میشناسند نه جامعهشان را و نه راجع به مسائل اجتماعی حساسند و تنها دنبال اجق وجقهای شبهتجربی جیغ و ویغند. وی در پایان اظهار میدارد: برخی از سالنها مانند یک گاراژ هستند، در روز سه نمایش تجاری میروند و دلالانی که آنها را اداره میکنند با خالی کردن جیب مخاطب، میلیاردر شدهاند. پول تئاتر را این افراد میچاپند و هنرمندان و کارگردانهای واقعی پا پسکشیدهاند. به نظر من مقصر این اوضاع دولت است که با عدم گسترش تئاتر و سالنهای تئاتری توپ را در زمین هنرمندان انداخت و آنها هم به خصوصیسازی روی آوردند.