نه تنها در ژاپن بلکه در همه جهان همه نسلها با شنیدن نام هیروشیما به یاد تنها جنایت هستهای تاریخ جهان توسط امریکا میافتند، اما در این گوشه دنیا و در ایران ضعف نظام فرهنگی کشور سبب شده که حتی نسل نوی داخل کشور هم نسبت به جنایت حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران جاهل باشد.
این خیلی دردناک است که ببینی خیلی از دهه هشتادیها و دهه هفتادیها و حتی دهه شصتیها حتی یکبار هم موضوع حمله موشکی ناو امریکایی وینسنس به پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر حتی به گوششان هم نرسیده و نمیدانند نزدیک به سه دهه پیش همین امریکای همیشه مدعی حقوق بشر ۲۹۰ ایرانی اعم از زن و کودک را روی آسمان جزغاله کرده است.
واقعیت این است که تصویر جنازههای آنان بر آبهای نیلگون خلیج فارس هیچ قرینهای در ذهن بخش عمدهای از نسلهای جوان ما ندارد. این جهل جمعی را باید به پای مدیریت فرهنگی و رسانهای کشور اعم از سینما، صداوسیما، وزارت فرهنگ و نیز سازمان تبلیغات اسلامی نوشت. در مقابل نظام فرهنگی و هنری ایالات متحده به گونهای عمل کرده که واژه پرل هاربر برای تمامی نسلهای امریکایی عبارتی آشناست. نیروی هوایی ژاپن در جریان جنگ جهانی یکبار به پادگانی نظامی در یکی از سواحل امریکا حمله کرده و درباره آن دهها فیلم، موسیقی و محصول فرهنگی ساخته شده است. از سویی دیگر دهههاست که همه دنیا شهر هیروشیما را با بمباران هستهای امریکا میشناسند و ژاپنیها هر ساله در سالروز این فاجعه مراسمی را برگزار میکنند و از همه جهان میهمانانی را دعوت کرده و رسانههای جمعی را پای کار میآورند تا یادآور شوند که قربانی جنگ بودهاند.
طبق آمار، سازمان منافقین پس از انقلاب اسلامی نزدیک به ۱۷ هزار نفر از ملت ایران را به انحای مختلف ترور کرده است. این سازمان هم اکنون مورد حمایت کامل دولت امریکا و به طور رسمی و علنی مورد پشتیبانی بیسابقه دول غربی قرار دارد. اگر در دهههای پیش دولتهای ایالات متحده از این سازمان به طور مخفی حمایت به عمل میآوردند این حمایتها مدتهاست جنبهای کاملاً علنی به خود گرفته است.
رسانهها و نظام فرهنگی کشورها هر قدر کارآمدتر باشند در انتقال مفاهیم اساسی به نسلهای جدید موفقتر عمل میکنند و به عکس هر قدر کشورها در مدیریت رسانهای و نیز رویکردهای فرهنگی ضعیف باشند به همان نسبت در درونی و نهادینه کردن حقایق دچار ناکامی میشوند. اینکه نسل نوی ایران تا چه اندازه با حقایق جنایات امریکا علیه ملت ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی آشناست با همین توانمندیها و کارآمدیها ارتباط مستقیم دارد.
این هفته به دلیل تعدد موارد جنایات امریکا در ایران با عنوان هفته حقوق بشر امریکایی نامگذاری شده است؛ عبارتی کنایهآمیز که با تعدد موارد جنایاتی که امریکا به طور مستقیم و غیرمستقیم علیه شهروندان ایرانی دخالت داشته این نامگذاری را کاملاً هوشمندانه مینماید، اما نسل نوی ایران درباره ماهیت این جنایات اطلاعات اندکی دارد. درصد قابل توجهی حتی درباره اینکه ناو امریکایی وینسنس به هواپیمای مسابری ایران حمله کرده و ۲۹۰ مسافر بیگناه را کشته در جهل کامل هستند، بماند که قرائتهای دشمن شادکن افرادی، چون صادق زیباکلام در تحریف ماهیت موضوع نیز روی دیگر سکه را تشکیل میدهد، اما رسانههای انقلاب و در رأس آن رسانه ملی در این چند دهه برای انتقال ماهیت جنایتکارانه مدعیان حقوق بشر نمره خوبی دریافت نمیکنند.
اینکه بچههای ما نمیدانند دهشتانگیزترین جنایات از سوی سازمانهای مخوفی، چون منافقین خلق با پشتیبانی امریکای مدعی حقوق بشر در ایران تاریخ معاصر ما را مشحون ساخته مسئله دردناکی است. اینکه سینمای ما با همه مدعاهای جهانی بودن حتی به خود زحمت فکر کردن درباره تولید فیلمی با مضمون جنایت امریکا در خلیج فارس علیه شهروندان بیگناه ایرانی را نداده است خود یک معمای چندمجهولی را تشکیل میدهد که ظاهراً قرار نیست هیچگاه برای آن پاسخی درخور ارائه شود. در آغاز هفته موسوم به حقوق بشر امریکایی این سؤالی جدی است که نمره نظام فرهنگی جمهوری اسلامی در انتقال و درونی کردن حقایق جنایات مستقیم و غیرمستقیم امریکا در ایران چه عددی میتواند باشد و اگر این نمره ضعیف است راه برون رفت از این انفعال چیست.