سيدمحمد بطحايي در ديدارهاي مجزايي كه روز گذشته داشته، به دو نكته مبني بر «هويدا بودن نشانههاي ناكارآمدي در آموزشوپرورش» و «ابزار دست شدن دلالان آموزشي و باز بودن راه براي آنها» اشاره كرده است. واقعيتهاي مهم و قابل استنادي كه اعتراف به ناكارآمديهاي موجود در دو بخش آموزشي و پرورشي است. اما بيان چنين اظهارنظري از سوي شخص وزير به عنوان اولين مقام اجرايي وزارتخانه كمي عجيب و غيرمنطقي هم به نظر ميرسد. هر چند كه بايد گفت «انتقاد از خود» جاي تحسين دارد، اما آيا بيان اين اظهارنظرها يا اعترافات كمكي به دردهاي حاكم در آموزشوپرورش ميكند؟ راستي اصلاً چه كسي مسئول است؟ آيا اين مردم هستند كه با اعترافات وزير آموزشوپرورش بايد ارائه راهكار كنند و از اكتفا كردن به گفتار و تيتر رسانهاي پرهيز كنند؟! يا اينكه اين شخص وزير است كه بايد با تبيين راهكار، از برنامههاي عملي صحبت به عمل آورد؟!
سيدمحمد بطحايي در مقام شخص وزير آموزشوپرورش خود پيش از اين در توييتي بيان داشته بود به اندازه كافي مطالعات انجام شده، مشكلات را ميشناسيم، راهبردها و راهكارهاي تحول را بايد با جديت و فوريت اجرا كنيم، اما بهرغم اين مهم همچنان شاهد هستيم كه به گرههاي موجود در بدنه اشاره ميشود، بيآنكه راهكار و راهبردي براي خروج از آن پيشنهاد شود. سؤال اين است كه راهبرد تحول چيست و چه كسي مسئول اجراي آن است؟!
اعتراف جديد وزير
وزير آموزشوپرورش در كسوت بالاترين فردي كه در وزارتخانه است، بار ديگر ضمن تشخيص درد حاكم بر آموزشوپرورش از ابزار دست بودن دلالان آموزشي صحبت كرد و گفت: به تعبير رهبري راه را براي دلالهاي آموزشي باز كردهايم و گاهي در مدرسه ابزار دست آنها شدهايم. از خانوادهها ميخواهم كمك كنند اين مسير اصلاح شود و بچهها در دوره ابتدايي زندگي كردن و ورزيدگي جسماني را بياموزند.
وي در بخش ديگري از اظهارات خود در جمع دبيركل و شوراي معاونان اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان به صراحت از نشانههاي آشكار ناكارآمدي در آموزشوپرورش سخن گفته است.
هر چند كه بايد اين انتقاد از خود و اعتراف را قابل تحسين دانست، اما اين ناكارآمدي از كجا نشئت ميگيرد؟ بطحايي آبان ماه سال گذشته در تشريح راهحلها در زمينه حل عقبماندگي در پيشبرد سند تحول در آموزشوپرورش گفته بود: عدم شايستگي مديران آموزشي مهمترين دليل ناكامي وزارت آموزشوپرورش در 40 سال گذشته است.
فقط انتقاد!
انتقادات اخير و اعتراف به ناكارآمدي در حالي است كه وزير آموزشوپرورش همواره بهعنوان يكي از افرادي است كه انتقاد از اين نهاد را در كارنامه خود دارد. انتقاد از شكاف ميان نيازهاي جامعه و محتواي آموزشي در مدارس، انتقاد از برخي روشها و شيوههاي آموزشي مثل آزمونهاي پيدرپي در مدارس و مواردي كه اضطراب دانشآموزان را افزايش ميدهد، انتقاد از تنبيه بدني دانشآموزان، نوشداروهاي بعد از مرگ سهرابي چون فاجعه اخير مدرسهاي در غرب تهران كه تأكيد وزير را بر نظارت بيشتر به دنبال داشت و ساير مواردي كه دردهاي آموزشي و پرورشي است، اما راهحلي به دنبال آن ارائه نميشود!
چالش مديريت منابع مالي، مديريت منابع انساني، كسري بودجه در اين وزارتخانه، گره كور دغدغههاي معيشتي و ضعفهاي آموزشي و تصميمهاي يك شبه و غيركارشناسي چون حذف مدارس سمپاد، فرار نخبگان دانشآموز به دليل ضعفهاي حاكم در آموزشوپرورش و امثالهم از جمله مواردي است كه قطعاً مورد شناسايي قرار گرفته است، اما بعد از شناسايي درد براي درمان بايد انديشيد. «كارآمدي» همان اصل مهمي است كه قبل از شروع و به صدارت رسيدن در جايگاه شخص اول وزارتخانه، درباره آن حرفهاي خوب و شعار زياد زده ميشود، اما در نهايت اين عمل است كه نتيجه كار را مشخص ميكند. لازمه اين كارآمدي هم در ابتدا پياده کردن اسناد بالادستي و تدوين بستههاي جامع با سياستگذاري دقيق در بخش آموزشوپرورش است تا زمينه را براي بالندگي اين وزارتخانه فراهم كند.