جوان آنلاین: با گشت و گذار در قسمت اکسپلورر اینستاگرام در چند روز اخیر یک فیلم درگیری در ایستگاه متروی دروازه دولت توجهات را به خودش جلب میکند. البته چون فیلم با سرعت بالا پخش میشود اجبارا باید به صفحهای که این فیلم را قرار داده مراجعه و آن را تماشا کرد. در فیلم دختری روسریاش از سر افتاده است و در حال جیغ و فریاد و فحاشی است. کمی آن طرفتر و دقیقا مقابلش چند خانم محجبه ایستادهاند. بین آنها هم مامور مترو و چند نفر دیگر هستند. دختری که فریاد میکشد لابهلای حرفهایی که آمیخته با جیغ است و انگار درحال نقش بازی کردن برای یک سکانس سینمایی است، بدون هیچ علت خاصی به سمت آن چند خانم محجبه حمله میکند و با لگد و کشیده آنها را میزند و بعد دوباره دور میشود و بیتوجه به اطراف فقط فریاد میکشد و جیغ میزند و فحش میدهد. این تمام فیلم تقطیعشدهای است که میتوان به مدد زیرنویس صفحه مسیح علینژاد از مکالمات مخلوط با جیغ موجود در آن اطلاع کسب کرد. (فارغ از صحت و سقم جملاتی که زیرنویس میشود و کپشنی که برایش نوشته شده است.) نگاه میکنی و کپشن را هم میخوانی. «سلام مسیح این سه زن مامور گشت ارشاد چند بار مزاحم این زن شدند و به خاطر حجاب به او گفتند جامعه را به کثافت میکشید که این زن هم خشمگین شد و با لگد، آنها را از خودش دور کرد و ...» با خواندن این جملات احتمالا دلسوزی هم میکنیم. صدای جیغها آنقدر بالاست که احتمالا کسی متوجه اصل دیالوگها نمیشود، فیلم هم از اوج ماجراست بدون مقدمه و موخره و اما اصل ماجرا.
زینب توتونچی فعال اجتماعی/
تعبیر وارونه یک واقعیت
روز جمعه 18 خرداد، دقیقا روز قدس، حدودا ساعت۱۱:۲۵صبح، من و پدرم به همراه یکی از اقوام در متروی دروازه دولت، در حال گفتوگو و پیداکردن خط مورد نظر جهت سوار شدن مترو بودیم که ناگهان سروصدای عجیب و بلندی توجهمان را جلب کرد. صدا، کلمات و جملاتی که شنیده میشد از جنس درگیریهای همیشگی و روتین مترو که غالبا برای کمبود جا در مترو است یا بین دستفروشان مترو رخ میدهد، نبود؛ صدای جیغ بسیار بلندی بود همراه با فحاشی. با پدر رد صدا را گرفتیم و به سمت آن رفتیم تا به صحنه رسیدیم. یک دختر حدود 24 یا 25 ساله که پوشش نامناسبش حالا نامناسبتر شده بود پیاپی بر سر چند خانم محجبه جیغ میکشید و به آنها فحش میداد. ما نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است و وقتی رسیدیم فقط شاهد صحنه درگیری بودیم تا اینکه لابهلای فریادها و فحاشیهای آن دختر این جملات را شنیدم؛ شما خانواده من نیستید، پوشش من به هیچکس ربطی نداره و... . اما چون دقیقا نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است هم به خاطر قرابت پوششی من با افراد محجبه و هم به دلیل عدم امکان نزدیک شدن به آن دختر به سمت این سه خانم محجبه آمدیم و سعی کردیم فاصلهشان را از آن دختر بیشتر کنیم، چون علیرغم فریاد و جیغهای آن دختر این سه نفر کاملا آرام ایستاده بودند اما حال و احوال خوشی نداشتند. در این میان ممکن بود درگیری اوج بگیرد و اتفاقات بدی بیفتد.
وقتی کمی اینطرفتر آمدیم یکی از آن خانمهای محجبه که حال خوشی هم نداشت و این مساله از چهرهاش کاملا مشخص بود رو به پدر من کرد و گفت: «من خیلی آروم فقط بهش گفتم که حجابش رو رعایت کنه اما اون یکدفعه بدون مقدمه شروع به فریاد کشیدن کرد و به من حمله کرد و به صورتم سیلی زد.» اگر این را هم نمیگفت صورت سرخش کاملا این موضوع را تصدیق میکرد. در حال صحبت با این دختر بودیم که پلیس مترو از راه رسید و بدون کوچکترین نهیب و سوال و جواب تندی علیرغم فریادهای ممتد آن دختر که با حضور پلیس هم تمامی نداشت به او اشاره کرد که همراهش برود. دختر سعی داشت با فحاشیها و بیادبیهایش فضا را متشنجتر کند اما نه کسی با او همراه شد و نه مامور پلیس عصبی شد. این ماجرا گذشت و بعد از آنکه از آن خانمها جدا شدیم از این ماجرا نقلهایی را پیش دیگران تعریف میکردم تا اینکه یک ویدئو پخش شد که سبب شد تعجبی خیلی فراتر از آن تعجب در روز واقعه برایم رخ داد. معصومه علینژاد معروف به مسیح علینژاد با انتشار یک ویدئو از این اتفاق همان راه همیشگی و نخنمای خود را پیش گرفت و تمام ماجرایی را که من به چشم دیده بودم وارونه نمایش داد و طبق معمول عزم ماهیگیری از این آب گل آلود داشت.
در این ویدئو تصویری ساخته شده بود که در آن سه نفر ابتدا حمله میکردند به این فرد. در ادامه آنها را مامور گشت ارشاد معرفی کرد. بعد هم سعی داشت فضایی جبری با چاشنی زور و بیادبی را نشان دهد که از سوی افراد محجبه رخ داده است. همه این موضوع در حالی بود که آن خانمهای محجبه با لحنی آرام و دوستانه بدون کوچکترین بیاحترامی از آن دختر خواسته بودند کمی پوشش خود را مناسبتر کند نه اینکه به قول علینژاد به او گفته باشند جامعه را به کثافت میکشی! وقتی با آنها حرف زدیم گفتند و البته مشخص بود که هیچ وابستگیای به هیچ نهادی ندارند و مثل من و خانوادهام برای استفاده از مترو آنجا بودند. بنابراین انتساب این افراد به گشت ارشاد نیروی انتظامی هم دروغ دیگری بود که علینژاد برای مصادره این جریانسازی از پیش تعیین شده آن را گفته بود. با توجه به آن چیزی که ما به عنوان واقعیت دیدیم و بر اساس آن چیزی که علینژاد به عنوان اعتراض ولی به دروغ منتشر کرد، میتوان نتیجه گرفت که این جریان در کنار بسیاری از جوسازیهای دیگر او بر اساس دروغگویی و سناریوسازیهای از پیش تعیین شده صورت گرفته است و هیچ مبنای واقعی ندارد که بتواند موید اعتراض به موضوعی خاص باشد.
سابقه دروغگویی
این اما همه دروغپردازیهای مسیح علینژاد نبود و احتمالا هم نیست. چند وقت پیش فیلمی با تفهیم همین مضمون از درگیری ماموران گشت ارشاد با چند دختر در پارک طالقانی در صفحه وی منتشر شد که در آن شاهد نزاع و درگیری بین ماموران و دختر هستیم. این فیلم واکنشهای بسیاری را به دنبال داشت. در نهایت با روشن شدن پشت پرده ماجرا و دیده شدن دوربینی که روی لباس یکی از دخترانی نصب شده که تعمدا با ماموران درگیر شده و صورت او را چنگ زده و حتی انگشت دستش را شکسته از پیش تعیینشدگی و برنامهریزی شده بودن این ماجرا تایید شد.
سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس تهران هم بعد از انجام تحقیقات در این ارتباط عنوان کرد: «در این ماجرا دو خانم با کلماتی بسیار زشت و رکیک به مامور ما که به آنها تذکر داده بود، حملهور شدند. در فیلمی که بخشی از آن منتشر شده کاملا واضح است که این دختران از چه کلمات رکیکی استفاده میکنند. خب بعد از این خودتان شاهد بودید که چه فضاسازیای کردند. این اتفاق درحالی افتاد که این مامور زن، بارها به زنان و دختران این شهر گل هدیه داده بود و آنها اطلاع کامل داشتند که این خانم هر روز در آن نقطه از پارک طالقانی انجام وظیفه میکند. بنابراین با نیت درگیری وارد صحنه شدند تا فیلمی تهیه کرده و به آن دختر معلومالحال بدهند.»
مطرود بین همفکران
پرداخت یک سویه به این موضوع و روشنسازی دروغ پراکنیهای علینژاد برای دستیابی به اهدافی از پیشتعیین شده شائبه بغض و غضب را ایجاد میکند، در حالی که با یک نگاه به چند هزار کامنت و پیامی که مخاطبان مسیح علینژاد زیر پستهای این فرد مینویسند میتوان مشاهده کرد که رفتارها و کنشهای به اصطلاح اعتراضی او از سوی بسیاری از مخاطبانش هم پذیرفته نیست و آنها هم در بسیاری از مواقع او را محکوم میکنند. برای مثال به چند اظهارنظر زیر پست مربوط به اتفاق متروی دروازه دولت اشاره میکنیم.