این روزها خیلی از پدران و مادران به دنبال یافتن یک مدرسه خوب برای ثبتنام فرزندان خود هستند. شاید انتخاب مدرسه این روزها یکی از اصلیترین دغدغه آنان باشد اما قدیمیترها تقریبا این دغدغه را نداشتند، چراکه اکثر دانشآموزان به نزدیکترین مدرسه محل زندگی خود میرفتند و مشکلاتی مانند دور بودن مدرسه یا نوع آن برایشان معنا نداشت.
علت این نگرانی والدین هم از این بابت است که اگر فرزندشان را در یک مدرسه خوب ثبتنام نکنند، مجبورند او را به یک مدرسه متوسط و ضعیف بفرستند. بسیاری از والدین معتقدند که اگر فرزندانشان در مدارس ضعیف تحصیل کنند، آینده درخشانی نخواهند داشت. اما آیا واقعا نوع مدرسهای که قرار است فرزندان ما در آن تحصیل کنند، در آینده آنان تاثیر دارد یا خیر؟
شاید شما هم مثل خیلیها در اولین پاسخ بگویید که مدرسه خیلی مهم و تاثیرگذار است؛ اما به صورت مطلق این چنین نیست و با وجود اینکه به تاثیر مدرسه بر آینده دانشآموزان اعتقاد دارم، آن را همهچیز نمیدانم.
اما موضوعات دیگری وجود دارد که از مدرسه مهمتر است و والدین باید به آنها توجه کنند و اگر به تربیت فرزندان توجه بیشتری شود و سعی کنند ویژگیهایی مانند سختکوشی، عزتنفس، مطالعه و کتابخوانی، سحرخیزی و تلاش، پسانداز و سواد مالی، ارتباط موثر و... را در فرزندان خود تقویت کنند، بهمراتب نتیجهای بهتر از ثبتنام فرزندشان در یک مدرسه خوب میگیرند.
سوالی که در این بین مطرح میشود این است که آیا تمام افرادی که ما آنها را بهعنوان فردی موفق و خوشبخت میشناسیم، در یک مدرسه خوب تحصیلکردهاند؟ پاسخ این سوال منفی است. بسیاری از افراد موفق جامعه در مدارس معمولی و حتی مدارس ضعیف و حاشیهای تحصیلکردهاند اما تلاش و پشتکار آنان سبب شده که امروزه به موفقیت دست یابند. همچنین سبک تربیتی والدین آنها سبب شده در برابر آسیبهایی که از دوستان ناباب و محیط نامناسب این مدارس به آنها میرسد، مقاومت کرده و آسیب نبینند. با این توضیحات میتوان نتیجهگیری کرد که مدرسه تنها عامل در خوشبختی و موفقیت فرزندان ما نیست و عوامل دیگری وجود دارد که در موفقیت و خوشبختی دانشآموزان در آینده تاثیرگذار بوده و معمولا به آنها توجه زیادی نمیشود.
جالب است بدانید که والدین در انتخاب مدرسه معمولا در دام دو خطای شناختی گرفتار میشوند؛ اول خطای بقا و دوم خطای بدن شناگر. اگر با مفهوم خطای شناختی آشنا نیستید آنها باورهای ذهنی غلطی هستند که هنگام تفسیر یک رویداد ما را به دام انداخته و نمیگذارند آن واقعه و رویداد را بهدرستی تجزیه و تحلیل کنیم.
خطای بقا به این نکته اشاره دارد که ما زمانی که میخواهیم کاری را انجام دهیم، معمولا به افرادی که در آن کار موفق بودهاند، توجه میکنیم،نه به کسانی که در آن شکست خوردهاند. اگر میخواهیم در یک بانک حساب باز کنیم تا در قرعهکشی چند صدمیلیونی آن برنده شویم به آن یکنفری که سال گذشته این جایزه را به دست آورده، دقت میکنیم و به آن چند هزارنفری که پولهایشان را به امید برنده شدن به این بانک منتقل کردهاند و حالا چیزی نصیبشان نشده توجه نمیکنیم. در مورد مدرسه هم معمولا به بنری که جلوی مدرسه نصبشده و اسامی 10 دانشآموز برتر روی آن درجشده دقت میکنیم. در حالی که باید از خودمان یا حتی مدیر مدرسه بپرسیم آن چند صد دانشآموز دیگری که در این مدرسه تحصیل میکردند، چه شدند؟ آیا آنها هم توانستهاند به موفقیت برسند؟ آیا آنها هم رتبههای برتر کنکور شدهاند؟ برای رهایی از دام این خطای شناختی لازم است همیشه به افراد ناموفق در یک کار و رشته هم توجه کنیم تا با دقت بیشتری دست به تصمیمگیری بزنیم.
خطای بعدی که والدین در انتخاب مدرسه در دام آن میافتند خطای بدن شناگر است. بهطور خلاصه این خطا میگوید اگر یک شناگر ماهر را میبینید که اندامی زیبا و بدون نقص دارد، شاید این اندام او بوده که سبب شده در رشته شنا به موفقیت برسد و نه اینکه شنا کردن علت این اندام زیبا و بدون نقص باشد.
در مورد مدرسه هم والدین گمان میکنند اگر فرزند آنها در یک مدرسه با سطح خیلی خوب تحصیل کند، حتما او هم دانشآموزی کوشا و موفق خواهد شد؛ اما به نظر من این یک خطای شناختی است که مدارس خوب از آن برای تبلیغ مدرسه خود استفاده میکنند. این مدارس هر ساله بنری که در آن اسامی دانشآموزان موفق آنان را که در کنکور یا المپیادهای مختلف رتبه کسب کردهاند چاپ کرده و در سطح شهر نصب میکنند. این مدارس مدعی هستند که این رتبههای برتر نتیجه کار آنان بوده و اگر سایر دانشآموزان هم در این مدارس ثبتنام کنند، میتوانند به این موفقیت دست یابند؛ اما میتوان به این مساله از دید دیگری هم نگاه کرد. شاید دانشآموزان خوب و باهوش در این مدارس ثبتنام کردهاند و موفقیت اکنون آنان نتیجه هوش و تلاش خود دانشآموز است و نه زحمات مدرسه و کادر اجرایی آن. در واقع این مدارس برای ثبتنام خود معیارهایی چون معدل بالا را در نظر میگیرند و طبیعی است که فقط دانشآموزان درسخوان و باهوش میتوانند در این مدارس ثبتنام کنند. حال اگر هم موفقیتی نصیب دانشآموز میشود به دلیل تلاش و توانمندی خود اوست و نه مدرسه. این دانشآموزان اگر در مدارس ضعیفتر هم تحصیل میکردند باز به این موفقیت دست پیدا میکردند.
هنر مدرسه باید این باشد که دانشآموزان ضعیف را ثبتنام و کاری کند که آنها به موفقیت برسند نه اینکه دانشآموزان نمونه را گلچین کند و حالا موفقیت آنان را به خود نسبت دهد.
مدرسه خوب و حتی دانشگاه خوب صرفا یک ابزار برای رسیدن فرزندان به اهدافشان است. چه بسیار افرادی که در بهترین مدارس و دانشگاههای کشور تحصیلکردهاند اما شغلی ندارند و در روزنامهها به دنبال شغلی برای امرار معاش خود میگردند. به نظر شما آیا بهتر نبود این افراد که همگی از دانشآموزان درسخوان و بهاصطلاح شاگرد اول کلاس خود بودند، بهجای تمرکز صِرف بر درسها و گرفتن نمره 20، در کنار تحصیل به فکر شغلی برای خود باشند؟ آیا بهتر نبود این افراد به جای حفظ کردن مطالب درسی، اندکی به فکر کسب ارتقای مهارتهای خود باشند تا بهراحتی بتوانند به شغل مورد علاقهشان دست یابند؟