در برخورد با پدیدهها و موضعگیری در قبال آنها افراد و گروهها به دو قسم تقسیم میشوند: گروهی کاسبکارانه منافع محورند و نگاهشان به پدیدهها براساس منافع است و برایشان مهم این است که از هر راهی که شده به هدف برسند؛ بیصداقتی، زیر پای دیگران را خالی کردن، ریختن آبرو یا ریختن خون دیگران، پیمانها را زیر پا قرار دادن و...
گروه دوم اصولی را برای خود تعریف کرده یا پایبند به اصولی میباشند و رفتار و گفتههای خود را بر اساس آن تنظیم میکنند و به خاطر عمل به آن اصول گاهی دچار مشکل و زحمت هم میشوند ولی طبق معیار رفتار میکنند.
گروه اول با توجه به منافع محوری و اهمیت ندادن به معیارها دچار تناقض در گفتار و رفتار میشوند بر خلاف گروه دوم که به خاطر پایبندی به اصول و معیارها هیچگاه دچار تناقض نمیشوند.
امام خمینی(ره) و معیار محوری
یکی از شخصیتهایی که در تمام زندگیاش، گفتهها و رفتارهای معیار محوری و عمل به اصول موج میزند امام خمینی(ره) میباشد. او به خاطر همین معیار محوری، الگوی خوبی برای هر کسی که به دنبال الگوی مناسب بوده و خواهد بود، میباشد.
معیار محوری و پذیرش شکست
بقدری معیارها و تکلیف برای امام اهمیت دارد که شکست در مقابل آن بیاهمیت میشود و میفرماید: «نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم. نگرانی از خود ماست... باکی از این نداریم که شکست بخوریم...اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکست خورده هستیم خودمان را شکست داده ایم.» منبع: صحیفه نور، ج15، ص78
کوره ده آری، تأیید نه!
در این خصوص حجت الاسلام دعایی خاطرهای نقل میکند: منافقین (مجاهدین خلق) در دهه چهل شمسی و قبل از افشای ماهیتشان بسیاری را به خودشان جذب کرده بودند؛ آنان جوانانی بودند که در وانفسای فساد در جلسات خود تفسیر قرآن و نهج البلاغه داشتند، شعارهای ضد امپریالیستی، ضد سرمایهداری میدادند، عوامل آمریکا را ترور میکردند و با شاه مبارزه میکردند. با سازمان الفتح و فلسطینیها ارتباط داشتند و به خاطر همین مخالفت با آنها یا عدم تأیید آنها برای شخصیتها هزینه در بر میداشت.
تشخیص ایشان این بود که مشی مبارزه باید با آگاهی و حرکت عمومی مردم همگام باشد و به شیوههای دیگر مبارزاتی بویژه مشی مسلحانه معتقد نبودند به همین دلیل با وجود آنکه تمام مبارزان روحانی و مذهبی به امام فشار می آوردند که ایشان حرکتهای مسلحانه داخلی را تأیید کند اما حضرت امام تن نمیداد.
ما در همین خصوص به ایشان عرض کردیم: «ممکن است این عدم تأیید و حمایت شما از حرکتهای مسلحانه اسلامی داخلی، به انزوای روحانیت از صحنه سیاسی و مبارزاتی جامعه بینجامد. اکنون جو حاکم بر کشور به نفع این دسته از گروههای مبارز است؛ از این رو مصلحت ایجاب میکند که برای نگهداری حمایت مردم و همراهی با جو حاکم این حرکتهای مسلحانه را به نحوی تأیید کنید.»
فرمودند: «اگر چنانچه تشخیص دهم وظیفه شرعی من این است که در یک دهکده دور افتاده و متروک بروم انجام وظیفه کنم، آن را انجام میدهم؛ حتی اگر هیچکس به من توجه نکند و از انظار ساقط شوم. شما بدانید این حرکتها میگذرد و آنچه اصالت دارد و حقیقت است خود را نشان خواهد داد» امام ادامه دادند: «آخوند ملا عباس تربتی با یکی از دوستانش به محلهای وارد میشود. اهالی محل سرگرم عیاشی و فساد بودند این مرحوم بدون توجه به آنان رفت در گوشهای اذان گفت و نمازش را خواند. مدتی نگذشت که همان عیاشها تحت تأثیر او قرار گرفته و به او پیوستند، صحنه گردانان هم صحنه را ترک کردند.» منبع: کتاب پابه پای آفتاب، ج2، ص31و32