به گزارش خبرنگار ما، بهمنسال96، زن جواني به نام مهين با مراجعه به اداره پليس از خواهرزاده شوهرش به اتهام اذيت و آزار شكايت كرد و گفت: «15سال قبل صيغه 99ساله شوهرم با مبلغي مهريه شدم. حاصل ازدواجمان دو فرزند 12ساله و ششساله است. شب گذشته شوهرم به خاطر شغلي كه داشت همراه پسر 12سالهام به سفر رفت و من و فرزند ششسالهام كه معلول است در خانه تنها بوديم.» شاكي در ادامه گفت: «درهمسايگي ما خواهرزاده شوهرم به نام اكبر زندگي ميكند و با او همسايه ديوار به ديوار هستيم. آن شب اكبر وقتي فهميد در خانه تنها هستم به زور وارد خانهام شد و بدون توجه به التماسهايم... .» اين زن در حاليكه به شدت گريه ميكرد، گفت: «وقتي اين موضوع را به شوهرم گفتم او گفت باور آن برايم سخت است و تو دروغ ميگويي. او مدعي است به او خيانت كردهام و قصد دارد مرا طلاق دهد. او ميگويد هر چقدر مهرت باشد حاضرم بپردازم اما نميتوانم با تو زندگي كنم.»
به دنبال شكايت اين زن، مرد 37ساله بازداشت شد اما اظهارات همسر دايياش را انكار كرد و گفت: «مهين توهم زده و ميخواهد رابطه من و داييام را خراب كند.»
به اين ترتيب پرونده براي كامل شدن تحقيقات به شعبه چهارم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي عبداللهي فرستاده شد و صبح ديروز هر دو شاكي و متهم به همراه شوهر شاكي در آن شعبه حاضر شدند. ابتدا زن جوان در حاليكه به شدت اشك ميريخت، گفت: «اين مرد زندگي من و فرزندانم را تباه كرده و همسرم حرفم را باور نميكند. او قصد دارد مرا طلاق دهد. اگر او مرا ترك كند جايي براي زندگي ندارم و نميدانم با يك بچه معلول چه كنم و از طرفي خانوادهام نيز مرا حمايت نميكنند.»
در ادامه متهم با انكار جرمش گفت: «شاكي دروغ ميگويد و آن شب نميدانستم داييام به سفر رفته و او تنهاست. شايد آن مرد مزاحم كسي ديگري بوده و شاكي او را با من اشتباه گرفته است.»
به اين ترتيب تحقيقات در خصوص پرونده ادامه دارد و بعد از اثبات جرم مرد جوان به زودي محاكمه خواهد شد.