کد خبر: 909315
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۰
مردي كه متهم است باجناق سابقش را در جريان درگيري به قتل رسانده محاكمه و به مرگ محكوم شد.

به گزارش خبرنگار ما، بيست‌و‌پنجم ارديبهشت‌سال‌95، مأموران پليس تهران از قتل مرد ميانسالي در طبقه‌13 برجA3 در سعادت آباد باخبر و راهي محل شدند.
جسد متعلق به بابك 56‌ساله‌ بود كه با ضربات چاقوي باجناق سابقش كه پسردايي او نيز بود كشته شده بود.
با انتقال جسد به پزشكي قانوني همسر مقتول كه پرستار اتاق‌ICU‌ نيز بود به مأموران گفت: «پسر دايي همسرم به نام هادي كه معتاد و بيكار است 10‌روز قبل در خانه‌مان مهمان بود و شبها اينجا مي‌خوابيد. نزديك اذان صبح بود كه با صداي وحشتناك همسرم به اتاق خواب رفتم و ديدم هادي روي سينه شوهرم نشسته و گفت قلب شوهرم درد گرفته است. از آنجائيكه پرستار بودم خواستم نزديك شوم، اما او نگذاشت و خواست آب قند درست كنم. همان موقع به آشپزخانه رفتم و با يك ليوان آب قند برگشتم كه چاقو را در دست هادي ديدم.» همسر مقتول ادامه داد: «وقتي نزديك شوهرم شدم ديدم او خون‌آلود روي تخت افتاده است. از ترس شروع به داد و فرياد كردم تا از همسايه‌ها كمك بگيرم و به اورژانس زنگ بزنم كه هادي نزديك شد و دستانش را روي گلويم گذاشت. ديگر نفس كشيدن برايم سخت شده بود كه ناگهان مرا رها كرد و متواري شد.‌» زن جوان در حاليكه از ترس مي‌لرزيد، گفت: «هادي با تهديد چاقو و اسلحه دو عدد النگو، يك انگشتر و حدود 50 هزارتومان پول نقد گرفت و گريخت.»
بعد از اظهارات آن زن، هادي 55‌ساله تحت تعقيب مأموران شناسايي و بازداشت شد. او با اقرار به جرمش گفت: «سالها براي مقتول كار كرده بودم، اما او حق و حقوقم را نمي‌داد. روز حادثه هم وقتي از او درخواست 50‌هزارتومان پول كردم، اما او قبول نكرد. از آنجائيكه مواد مصرف كرده بودم عصباني شدم و با چاقو به او ضربه زدم اما قصد كشتن او را نداشتم.»
با اقرارهاي متهم و روند تحقيقات، همسر مقتول كه به اتهام معاونت در قتل بازداشت شده بود تبرئه و آزاد شد. به اين ترتيب پسردايي مقتول به اتهام قتل عمد، سرقت و تهديد به قتل همسر مقتول روانه زندان شد و پرونده بعد از صدور كيفرخواست به شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
صبح ديروز متهم از زندان اعزام و در همان شعبه به رياست قاضي توكلي حاضر شد. بعد از قرائت كيفرخواست از سوي نماينده دادستان، همسر مقتول به عنوان شاكي در جايگاه قرار گرفت و گفت از متهم به خاطر تهديد به قتل و سرقت شكايت دارم. زن پرستار در ادامه گفت: «15‌سال قبل شوهرم بعد از طلاق همسرش با من ازدواج كرد، اما صاحب فرزند نشديم. در اين سالها شوهرم به خاطر مشكلاتي كه متهم داشت به او رسيدگي مي‌كرد. اين گذشت تا اينكه هادي 10روز قبل در منزل ما مهمان بود، اما او جواب محبت‌هاي من و شوهرم را اينگونه داد. باور كنيد اگر آن شب خواست خدا نبود با فشارهاي دست متهم روي دهان و گردنم من هم الان مرده بودم.‌» همسر مقتول در جواب هيئت قضايي مبني بر اينكه آيا در مورد حضور متهم به شوهرت اعتراض نكردي، گفت: «من به خاطر بداخلاقي‌هاي هادي كه زبانزد همه فاميل بود بارها به شوهرم تذكر دادم و الان وجدانم راضي است اگر مخالفت نكرده بودم الان خيلي از خودم عصباني بودم و عذاب وجدان داشتم.‌» در ادامه همسر مقتول به دستور رياست دادگاه به عنوان شاهد بار ديگر حادثه را شرح داد. سپس دختر مقتول در غياب پدربزرگش – ديگر اولياي‌دم - در جايگاه حاضر شد و گفت: «بعد از طلاق پدر و مادرم من و برادرم با مادرمان زندگي مي‌كرديم تا اينكه برادرم به خاطر حادثه تصادف فوت كرد و من و مادرم تنها شديم. متهم شوهر خاله‌ام است. اين حادثه آنقدر در روحيه‌ام تأثير بدي گذاشت كه حتي با خاله‌ام نيز قطع رابطه كردم. براي او درخواست قصاص دارم.»
در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: «سرقت و تهديد را قبول ندارم، اما قتل را قبول دارم اما عمدي نبود.‌» وي ادامه داد: «كابينت‌ساز بودم و مقتول پسر دايي‌ام بود. من و مقتول قبلاً باجناق بوديم تا اينكه مقتول خواهرزنم را طلاق داد و من و همسرم نيز از هم جدا شديم. در اين سال‌ها از عمه پيرم نگهداري مي‌كردم، اما بعد از فوتش پسرش خانه او را فروخت و فقط ۲‌ميليون تومان به من داد. آنجا بود كه دچار افسردگي و معتاد شدم. از طرفي جايي براي ماندن نداشتم به همين خاطر در پانسيون بودم و در شركت مقتول كار مي‌كردم.‌» متهم در ادامه گفت: «مقتول دفتر شارژ كپسول‌هاي آتش نشاني داشت، اما در كارش تقلب مي‌كرد. او فقط ليبل روي كپسول‌ها را عوض مي‌كرد و بدون اينكه آنها را پر كند به صاحبانش بر مي‌گرداند. همچنين مقتول مشكلات اخلاقي هم داشت و با همسر دومش بد‌رفتاري مي‌كرد. او درآمد بالايي داشت، اما فقط روزي 50 هزار تومان به من مي‌داد. همه اينها باعث شد از او كينه بگيرم تا شب حادثه.‌» متهم در خصوص قتل گفت: «10شبانه روز در خانه مقتول بودم و با هم سركار مي‌رفتيم تا اينكه تصميم گرفتم به مشهد بروم و آنجا زندگي كنم. شب حادثه بابك و همسرش مرا حوالي ميدان امام حسين پياده كردند و به جشن عروسي رفتند. دوماه بود كه مواد مخدر را ترك كرده و تحت درمان با متادون بودم، اما آن شب نتوانستم از داروخانه متادون تهيه كنم به همين خاطر به يك عطاري رفتم و يك قرص گرفتم. نمي‌دانم قرص حاوي چه موادي بود كه دچار توهم شدم و آن شب را تا صبح نخوابيدم و مدام خودم را لبه يك پرتگاه مي‌ديدم. دم‌دماي صبح بود كه بابك را بيدار كردم و خواستم ۵۰‌هزار تومان پول به من بدهد تا به مشهد بروم، اما مخالفت كرد. حالت طبيعي نداشتم ناگهان چشمم به چاقويي كه روي ميز كنار تخت قرار داشت، افتاد آن را برداشتم و مي‌خواستم به كتف مقتول بزنم، اما نمي‌دانم چطور شد كه چاقو به سينه او فرو رفت.»
متهم در خصوص سرقت و تهديد همسر مقتول نيز گفت: «وقتي همسر دوم بابك وارد اتاق شد ماجرا را برايش تعريف كردم، اما او ترسيده بود و داد مي‌زد. من دستم را جلوي دهانش گذاشتم تا او را ساكت كنم كه يك لحظه به خودم آمدم و دستم را از دهانش برداشتم. بعد از آن همسر مقتول خودش چند تكه طلا و مقداري پول به من داد و بعد از آن فرار كردم.»
متهم در آخرين دفاعش گفت: «قصد كشتن نداشتم و قتل عمدي نبود.»
در پايان هيئت قضايي پس از شور متهم را به اتهام قتل عمد به قصاص محكوم كرد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار