کد خبر: 907572
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۷
بررسی شیوه جدید آموزش و پرورش برای خرید کتاب مدارس از نمایشگاه کتاب
بالاخره موافقت مدیر جلب شد و بخشنامه رسید و آخرین روز بازدید از نمایشگاه سی و یکم بین‌المللی کتاب تهران سهم ما و یک گروه 30 نفره انتخاب شده از سه کلاس مهارتی «هنرستان رهبر انقلاب» در منطقه 15 آموزش و پرورش شهر تهران شد.

سعید ناصری
بالاخره موافقت مدیر جلب شد و بخشنامه رسید و آخرین روز بازدید از نمایشگاه سی و یکم بین‌المللی کتاب تهران سهم ما و یک گروه 30 نفره انتخاب شده از سه کلاس مهارتی «هنرستان رهبر انقلاب» در منطقه 15 آموزش و پرورش شهر تهران شد. بخشنامه‌ای که طبق آن از امسال و برخلاف سال‌های پیشین، که به مدارس بُن کتاب می‌دادند، مدارس با یک معرفی‌نامه به نمایشگاه کتاب معرفی می‌شوند و آنها هم بعد از رؤیت دانش‌آموزان، یک لیست خالی چند صفحه‌ای شامل نام کتاب، نام ناشر و قیمت، تحویل نماینده مدرسه می‌دهند. مرحله بعدی، انتخاب کتاب‌ها توسط دانش‌آموزان و یا به کمک آنها و نوشتن آنها در لیست‌ مذکور است. لیست مذکور پس از جمع‌بندی، از ناشران خریداری و برای مدارس ارسال می‌شود. سقف خرید هر مدرسه نیز یک میلیون تومان تعیین شده است.
شروع کار ستادی از 10 صبح!
بعضی محدودیت‌های ساعت‌های کارگاهی باعث شد لاجرم روز شنبه‌ای را انتخاب کنیم که توصیه شده بود در آن روز مدارس دخترانه از نمایشگاه بازدید کنند. اتوبوس کرایه‌ای ما با غرزدن‌های آشنای بعضی از راننده‌ها که می‌خواستند جریمه ورود به طرح را نیز، علاوه بر 200 هزار تومان کرایه، از جیب مدرسه بپردازیم - و البته ما ندادیم- ساعت هشت و نیم صبح به پارکینگ شمالی مصلی رسید. برای لحظاتی زیرگذر متروی مصلی پر شد از همهمه‌ و سروصدا و همخوانی‌های بامزه و البته بی‌‌معنی بچه‌های پر‌شر و شور و پرانرژی ما و بعد از عبور از آن و پایین رفتن از پله‌ها، رسیدیم به حیاط بزرگ مصلّی. مصلایی که مشخص نیست در چندصدمین سال برگزاری نمایشگاه کتاب، به بهره‌برداری کامل برسد و نوادگان ما همچنان، داربست‌ها را روی گنبد آن نبینند. سالن‌ها را از ساعت 10 صبح به روی بازدیدکنندگان باز می‌کردند! اینکه چرا نباید از 8 صبح و حتی 9 صبح شروع به کار کنند را نفهمیدیم! شاید بعضی تصمیمات خیلی به منطق نیاز نداشته باشد. سؤال هم کنید به جز «ما چه می‌دانیم» نخواهید شنید. به جز ما بچه‌های چندین مدرسه دیگر هم در جاهای مختلف حیاط و زیر چادری که وسط حیاط برپا بود و نیز روی پله‌ها نشسته بودند و همه منتظر رسیدن این ساعت 10. ساده‌ترین کار این بود که در بخشنامه‌ای که به مدارس ارسال شده بود ساعت شروع به کار نمایشگاه ذکر می‌شد. لابد چه کار سختی و چه توقع نابجایی! معرفی‌نامه‌ای از مدرسه همراهمان بود و دریغ از یک کیوسک و تابلوی راهنما که نوشته باشد مدارسی که معرفی‌نامه دریافت کتاب همراهشان هست به فلان جا مراجعه کنند. حتی کیوسک اطلاع‌رسانی دم در هم از موضوع بی‌اطلاع بود و حواله‌مان داد به ستاد اجرایی نمایشگاه، که آن هم کارکنانش از 10 صبح پاسخگو بودند. اگر منطق 10 صبح قبلی را فهمیده بودیم این یکی را هم لابد می‌فهمیدیم! شروع کار ستادی از 10 صبح!
از این 3 نشر شروع کنید!
بالاخره با پرس‌وجوی فراوان، به غرفه‌ای رسیدیم که معاونت پرورشی آموزش و پرورش روبه‌روی سالن ناشران کودک و پشت یک چادر بزرگ برپا کرده بود. چادری که مانع می‌شد به راحتی تابلوی آن را دید. مسئول معرفی به ما تأکید کرد که از غرفه ناشران کودک، و فقط از سه نشر خاص اجازه انتخاب دارید؛ آنها کتاب‌های مناسب بچه‌های شما را دارند. بماند که چند جلد کتاب نشر اولِ توصیه‌شده، در غرفه کوچک‌شان، بیشتر مخصوص نونهالان و دبستان بود تا بچه‌های هنرستان و دبیرستان. البته هنگام تحویل لیست متوجه شدیم که ما رودست خوردیم و از همه ناشران می‌شد کتاب انتخاب کرد. به مسئول‌شان منتقل کردیم و همان شخص، با عوض‌کردن حرفش گفت من گفتم از این سه نشر شروع کنید، نگفتم فقط ازاین سه خرید کنید! چه دلیل منطقی محکمی! یعنی اگر از اینها شروع نمی‌کردیم چه اتفاق ناگواری رخ می‌داد به جز کم‌شدن حق کميسیون احتمالی! الله‌اعلم. به ‌هر حال چه دعوای زرگری بین خودشان بود یا اینکه حقیقتاً مسئول بالاتر پیگیر قضیه بود را نفهمیدیم و حس و حالش هم نبود لیست جدید بگیریم و دوباره برگردیم ولی اعتراض ما منفعتش به بقیه رسید و باعث شد همان مسئول مافوق به همکارانش بگوید که حق ندارند اسم نشر خاصی را ببرند. فهمیدن این مطلب که آن مسئول معرفی به عمد اسم ناشران خاصی را می‌برد با یک نگاه ساده به چند لیست برگشتی قابل تشخیص بود. کار سختی نبود اگر که حرفش جدی بوده باشد.
شلوغی دو غرفه‌ از سه غرفه‌ توصیه‌شده و حضور متراکم دانش‌آموزان و خلوتی غرفه‌های کناری در آنها نشان می‌داد عین توصیه‌ای که به ما شده بود به دیگران هم شده بود. سابقه مطبوعاتی من باعث شده کم و بیش کتاب‌ها را بشناسم و همین هم علتی شد که تکمیل لیست ما خیلی طول نکشد اما بقیه حقیقتاً کارشان سخت بود. در آن شلوغی این دو غرفه که پر از دانش‌آموز بود، انتخاب کتاب مناسب کار راحتی نبود. من البته نماینده‌های چند مدرسه را همراهم کردم و کتاب‌های مناسب‌تر را معرفی می‌کردم.
رئال مادرید در همه لیست‌ها!
این شیوه البته محاسنی دارد ولی بیشتر از محاسن، اشکالات آن است. با یک حساب سرانگشتی و تقریبی در 10 روز فعالیت نمایشگاه، اگر میانگین روزی 50 مدرسه به نمایشگاه بیایند، مجموع خریدهای آنها در پایان، 500 میلیون تومان است. این مقدار هزینه، البته برای مدارس عدد درشتی نیست ولی به نسبت بازار راکد کتاب، مبلغ خوبی است. اینکه دانش‌آموزان حق داشته باشند در انتخاب کتاب‌ها مشارکت کنند روی کاغذ ایده خوبی است اما در حال حاضر و با این شکل نمایشگاه، عملاً نتایج مطلوبی به دنبال نخواهد داشت. اتفاق واقعی این است که لیست در دست یکی از معلمان یا معاونان مدرسه است و مشغول انتخاب و نوشتن؛ بچه‌ها هم اگر پیشنهادی بدهند، به وضعیت آن لحظه معلم یا معاون و نیز سلیقه‌ او بستگی دارد که آن را وارد لیست کند یا خیر. جدا از اینکه اگر تعارف را کنار بگذاریم، وضعیت مطالعه در کشور به صورت کلی، و در بین معلمان و دانش‌آموزان به صورت اخص، به گونه‌ای نیست که از آنها انتظار داشته باشیم کتاب‌های مناسب را حداقل بشناسند؛ با خواندن حتی کاری نداریم. نتیجه این می‌شود که قضاوت‌ها صرفاً از روی طرح جلد و اسامی کتاب‌ها انجام می‌گیرد و نه حتی نام نویسنده‌ها و ناشران. بودن کتابی با عنوان رئال مادرید و یک نقاشی فوتبالی روی آن، در تقریباً تمامی لیست‌هایی که دور و بر من بودند، البته که نمی‌شود حکم کلی صادر کرد ولی تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. جدا از این اگر که حتی معلم یا معاون مدرسه، اهل مطالعه باشند و کتاب‌های مناسب سن دانش‌آموزان مقطعشان را بشناسند، در آن شلوغی نمایشگاه، نمی‌شود به راحتی تمرکز کرد. عموماً دو نفر از کادر مدرسه همراه 40، 50 نفر دانش‌آموز هستند. کاری پرمسئولیت و پر از استرس که حالا با انتخاب کتاب هم همراه شده باشد. نتیجه از قبل مشخص است؛ پُرکردن سرسری لیست. ضمن اینکه همین حضور و بهره‌ بردن از سهمیه یک میلیون ‌تومانی نیز کاملاً به نظر مدیر مدرسه بستگی دارد. اگر مدیری این را نخواهد، عملاً دانش‌آموزان آن مدرسه سهمی از این بذل و بخشش نخواهند داشت.
مگه پولشو دادیم؟!
راه‌حل منطقی‌تر این بود که با کمک متخصصان و کتاب‌شناسان، از چند ماه قبل ابتدا یک تحقیق میدانی روی ناشرانی که در حوزه کودک و نوجوان آثاری دارند انجام می‌گرفت، سپس با انتخاب عده‌ای متخصص لیستی از کتاب‌های مناسب برای هر مقطع تهیه می‌شد. آن لیست باید با کمک تعدادی دانش‌آموز کتاب‌خوان و اهل مطالعه غربال می‌شد و به یک لیست کوتاه‌تر می‌رسید. سپس آن لیست از چند ماه قبل به مدارس ارسال می‌شد تا آنها هم فرصتی برای بررسی هرچند تقریبی کتاب‌ها داشته باشند. ناشران و نویسندگان آثار انتخابی هم می‌توانستند در این فرصت، به معرفی بیشتر آثارشان، فی‌المثل با حضور در مدارس و برپایی جشن کتاب و نظایر این بپردازند. اتفاق بدتر این است که متأسفانه بعضی از اعضای کادر مدارس، گمان می‌کنند حالا که از جیب مدرسه هزینه نمی‌شود پس حکماً پول مفتی است و بنابراین دلیلی برای دقت‌نظر در انتخاب کتاب‌ها وجود ندارد؛ هر چه بخرند سود کرده‌اند. این را اگر خودم نشنیده نبودم نمی‌گفتم، وقتی به نظرم معاون یک مدرسه به همکارش که لیست دست او بود می‌گفت: «از همین گوشه شروع کن تند بنویس که زودتر بریم، مگه پولشو دادیم؟!»
پیشنهاد دیگر این است که بخشی از این بودجه‌ خرید کتاب، سهم دانش‌آموزان شهرستان‌ها شود. می‌شود منتخبی از دانش‌آموزان کتاب‌خوان و اهل مطالعه را، طی یک اردوی یک‌روزه برون‌استانی، برای بازدید از نمایشگاه آورد. این به عدالت نیز نزدیک‌تر است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار