هرچند اتحادیه اروپا روند حقوقی مقابله با تحریمهای آمریکا علیه ایران را از ساعت ۱۰:۳۰ دیروز آغاز کرد، اما بسیار خوشبینانه است که بپنداریم اروپا در برابر منافعی که از داد و ستد با ایالات متحده دارد، بتواند با تحریمهای آمریکا مقابله کند و از حجم عظیم تجارت با آمریکا بکاهد.
روند حقوقی مقابله با تحریمهای آمریکا، در بهترین حالت به شرکتهای اروپایی یادآوری میکند که میتوانند با ایران همکاری کنند و هزینههای ناشی از تحریمهای ایالات متحده را، از طریق طرح دعوا در محاکم بینالمللی از آمریکا بستانند. ایمانوئل مکرون نخستوزیر فرانسه در اینباره گفته است که شرکتهای بینالمللی که منافع متنوعی در کشورهای مختلف دارند، تصمیمهایشان را بر مبنای منافعشان میگیرند و باید همچنان این آزادی عمل را داشته باشند اما مهم است که شرکتهای متوسط که احتمالاً کمتر با بازارهای آمریکا کار میکنند، بتوانند تصمیمهایشان را آزادانه بگیرند.
اگر بخواهیم که سخنان دیپلماتیک فوق را، به زبان ساده اما دقیق برگردانیم معنایش آن است که منافع شرکتهای بزرگ اروپا ایجاب نمیکند که با ایران کار کنند و کار نکردن با ایران به نفعشان است و منافع شرکتهای کوچک ـ که چندان با آمریکا کار نمیکنند ـ ایجاب میکند که بازار ایران را داشته باشند!
درست به همین دلیل است که همزمان با مذاکرات بروکسل و تلاش اتحادیه اروپا برای آنچه آنها پایبندی به برجام مینامند، شرکتهای غول آسیای اروپایی از جمله توتال، زیمنس، دانیلی، کشتیرانی مولر ـ مرسک اعلام میکنند که دیگر با ایران همکاری نخواهند کرد.
اتحادیه اروپا سالانه ۴۵۰ میلیارد دلار مبادله اقتصادی با آمریکا دارد و ۱۵ میلیارد دلار با ایران. بدیهی است اروپا، بر اساس اقتصاد سرمایهداری سود محور، علی الاطلاق بر اساس منافع خود عمل خواهد کرد و منافع اروپا ایجاب میکند که شرکتهای بزرگ که با آمریکا همکاری اقتصادی دارند را به سوی آمریکا و شرکتهای کوچک را به سوی ایران گسیل دارد. بنابراین، هرگونه خوشبینی به آینده همکاری اروپا با ایران یا مقاومت اروپا در برابر آمریکا، صرفاً به خاطر اینکه ایران در موضع حق قرار دارد، سادهاندیشانه خواهد بود.
بدیهی است که دستگاه دیپلماسی کشور، همه سعی خود را برای مقابله با اقدام آمریکا به کار خواهد برد، اما در شرایط بازگشت لامحاله سطحی از تحریمها، مؤثرترین راه مقاومکردن اقتصاد در برابر تکانههای خارجی یا همان هدفگیری اقتصاد مقاومتی است و مهمترین راه برای حصول به چنین موضعی، مدیریت مصرف است.
مدیریت مصرف در یک کلام یعنی جلوگیری از نابودی منابع٫ ایران کشوری ۸۲ میلیونی است اما به اندازه چین انرژی مصرف میکند. میانگین مصرف انرژی در ایران، به ازای هر نفر ۱۷ برابر ژاپن و ۱۰ برابر اروپا است. میانگین مصرف بنزین در ایران ۴ برابر آلمان و ۳ برابر انگلستان است. سرانه مصرف گاز در ایران ۳ برابر میانگین جهانی است.
در مصرف مواد خوراکی، مصرف شکر در ایران ۶ برابر میانگین جهانی، نوشابه ۴ برابر، دارو ۳ برابر، آب ۲ برابر و نان ۶ برابر است. ایرانیان روزانه ۶۰ هزار تن زباله تولید میکنند که سهم هر ایرانی در حدود ۷۰۰ گرم است.
اگر بخواهیم معنای آمارهای فوق را در یک جمله خلاصه کنیم میتوانیم بگوییم کشور گران اداره میشود. این گران اداره شدن کشور، محصول مشترک مردم و حاکمیت است. برای مقاومت در برابر تکانههای خارجی، باید زیرساختهای اقتصاد و سبک زندگی را اصلاح کنیم. سبک زندگی ما، درست بر خلاف فرهنگ اسلامی، سبک زندگی توأم با اسراف است. این اسراف، نه فقط در ریخت و پاش منابع بلکه در زیرساختهای کشور، آشکارا قابل مشاهده است. سیستم حمل و نقل برای فعالیت نیاز به مصرف انرژی بسیار دارد، خودروسازان خودروهای پرمصرف تولید میکنند،معماران ساختمانهایی میسازند که عایق ندارد، مصرف انرژی در خانهها و ادارات و کارخانهها، خیلی بالاتر از سطح مورد نیاز است. این عبارت که ما کشوری صاحب منابع عظیم انرژی هستیم، پوششی شده است برای ولنگاری وحشتناک. آن که نان میپزد عادت کرده است که نان را طوری بپزد که یک سومش دور ریخته شود و آن که نان میخرد و نان میخورد قبول کرده است که نان باید همین طور باشد…
در این باب، ساعتها میتوان سخن گفت اما، مقاوم کردن کشور مستلزم اصلاح در اقتصاد و سبک زندگی است و این دو باید با آموزشهای ریز برای اطفال شروع شود. یارانهها باید به سوی کم مصرفها گسیل شود، بهای کالاها باید واقعی و درآمد مردم نیز باید واقعی شود. وقتی یک کشور ۸۲ میلیونی به اندازه یک کشور چند صد میلیونی مصرف منابع دارد، معنایش آن نیست که همگان در رفاه و زیادهروی و اسراف زندگی میکنند. معنایش آن است که بخش کوچکی از مردم، با پولهای بادآورده حاصل از بیسامانی اقتصادی، ریخت و پاشهای اشرافی میکنند اما بخش بزرگی از مردم، با درآمد کم، مقهور و اسیر ساختار اقتصاد بیمار و مصرف مدار قرار گرفتهاند. ساختار اقتصادی که انتخابی جز مصرف اضافه و دور ریز منابع را در اختیارشان نگذاشته است. برای این اتفاق میشود هزار مثال آورد.
به هر روی، درست است که در دنیای امروز نمیتوان دورتادور کشورها دیوار کشید و اساساً هیچ کشوری در دنیا، قرار نیست در فضای گلخانهای بسته زندگی کند، اما در اوضاع تحریمهای ظالمانه، کشوری کمتر آسیب میبیند که بر «اقتصاد مصرف» مدیریت دارد و تکیهگاهش، مردم باورمند و خرد اقتصادی مدیران و هدایتگران جامعه است.
منبع: روزنامه اطلاعات