کد خبر: 907261
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۹
«جستارهایی در منش و اندیشه امام خمینی» در آئینه روایت و توصیف حجت‌الاسلام فلسفی
روزهايی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز ارتحال مرحوم حاج شیخ محمد تقی فلسفی است
علی احمدی فراهانی

روزهايی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز ارتحال عالم فرزانه و خطیب یگانه، مرحوم حجت‌الاسلام‌ والمسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی است. در باب زندگی و زمانه آن روحانی نامدار، تاکنون و به مناسبت‌های گوناگون، مطالب فراوانی به شما تقدیم داشته‌ایم. اینک و در این مناسبت، بهتر دیدیم که اوصاف رهبر کبیر انقلاب را در آئینه خاطرات او بازخوانی کنیم. امام خمینی نسبت به زنده‌یاد فلسفی، ارادت و احترامی فراوان داشت و او را به القابی چون «زبان گویای اسلام» متصف نمود. سابقه ارتباط و تعامل آن دو نیز دراز بود و مکاتباتی که به ضمیمه خاطرات آن مرحوم منتشر شده، مدت و عمق آن را نشان می‌دهد. هم از این رو، خاطرات فلسفی در توصیف منش و اندیشه امام، مکانتی والا دارد و جای دارد که به‌گونه‌ای ویژه، مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. امید آنکه مفید و مقبول آید.

7 سال ممنوعیت منبر
برای حمایت از نهضت امام خمینی
همان‌گونه که اشارت رفت، مرحوم فلسفی را با رهبر کبیر انقلاب، سابقه و مراوده‌ای دیرین بود. همین امر، توصیف و شناخت اولیه او از امام خمینی را اهمیتی افزون می‌بخشد. وی از سیره امام در آغازین دیدارها، برداشتی هوشمندانه دارد که گذر زمان و توالی حوادث، آن را تأیید کرده است. فلسفی خود در این باره می‌گوید: «من از همان اوايل آشنايي با حضرت امام، ايماني قوي و ثابت در او ديدم. به علاوه فهميدم كه او مردي فقيه و مجتهد و آگاه به دقايق احكام اسلام است. از اين گذشته، او را داراي عزمي آهنين يافتم. من با بسياري از علما و بزرگان سر و كار داشتم. بعضي از بزرگان كه نمي‌خواهم نام ببرم، گاهي راجع به موضوعي تصميم مي‌گرفتند، ولي همين كه يك نفر و يا چند نفر جمله‌اي برخلاف مي‌گفتند، دودل و مردد مي‌شدند و قضيه را رها مي‌كردند و از باب احتياط عقب مي‌نشستند، ولي امام‌ اين طور نبود. من مي‌دانستم هدف او خيلي بلند است، ولي نيل به آن، مستلزم پيمودن راهي پرخطر است. او اين گونه نبود كه در راه رسيدن به هدف، دودل و مردد باشد يا حرفش را پس بگيرد و عقب برود. قبل از نهضت امام، روحانيون به اعمال غيرمشروع دولت‌ها اعتراض بسيار مي‌كردند و تذكر مي‌دادند. در مورد تجاوزهايي كه به حريم اسلام مي‌شد يا نسبت به تجاوزهايي كه به حدود روحانيت مي‌شد؛ ‌هشدار مي‌دادند و البته كه اثري نداشت يا بسيار كم‌اثر بود اما وقتي ديدم كه امام ‌هدف نهضت را بر اساس واژگون كردن نظام سلطنت قرار داد و احياي اسلام در مسير تحقق قرار گرفت و مردم بسياري با خلوص عقيده در اين مسير دنبال ايشان رفتند، اگر نگويم همان موقع يقين كردم، لااقل ظن قوي پيدا كردم كه راه پيروزي اسلام همين مسيري است كه امام ‌پيدا كرده است و مي‌خواهد آن را بپيمايد، مخصوصاً از وقتي كه درس ولايت فقيه امام‌ را شنيدم. آن درس ولايت فقيه، مسير را به من نشان داد... من با اين باورهاي باطني كه پيدا كردم، ديدم بايد فقط و فقط هماهنگي و همكاري كرد. خيلي هم در اين كار صدمه خوردم، حدود هفت سال منبرم ممنوع شد، براي اينكه نام امام ‌را در منبر بردم. صحبت دو روز، سه روز، پنج روز يا 10 روز نبود. در اين مدت طولاني، به فضل‌ الهي و با كمال نيرومندي آن را تحمل كردم.»

فرمانداري نظامي رسميت ندارد و اعلاميه‌اش هم بي‌ارزش است!
زنده‌یاد فلسفی در زمره چهره‌هایی است که به گاه اعلام حکومت نظامی در 21 بهمن 1357، در مدرسه علوی و در مجاورت امام خمینی بوده و حالات و کردار ایشان را در آن لحظات سرنوشت‌ساز، از نزدیک دیده است. او در تبیین خصلت قاطعیت امام در تصمیم‌گیری و روایت واقعه آن روز، چنین می‌گوید: «من امام ‌را قبلاً در زمان حيات مرحوم آيت‌‌الله العظمي بروجردي يك بار در منزل آن مرحوم ديدم، چند بار ديگر هم در رهگذر با ايشان برخورد كردم. يكي، دو بار هم در حرم حضرت معصومه‌(س) ايشان را ديدم. البته من سال‌ها براي سخنراني‌هاي دهه آخر ماه صفر به قم مي‌رفتم و اين برخوردها مرتب پيش مي‌آمد. چيزي كه اولين بار توجهم را جلب كرد، اين بود كه امام ‌مردي ساكت، اما عميق بود. بعضي از افراد سر و صداي زياد دارند ولي عمق ندارند. امام ‌اغلب ساكت بودند و كمتر در مجالس صحبت مي‌كردند. از مسئله درس گفتن كه بگذريم، در موارد عادي كمتر صحبت مي‌كردند. من همان وقت كه امام‌ را مي‌ديدم و با بعضي از آقايان ديگر مقايسه مي‌كردم، به نظرم مي‌آمد كه بعضي از آقايان عالم هستند، ولي مثل رودخانه‌اي هستند كه عمق كم دارند. سر و صدايشان زياد است، ولي آب خيلي نيست اما امام ‌را كه مي‌ديدم، مثل رود كارون مي‌ديدم كه در عين سكوت، آن اندازه قدرت دارد كه كشتي‌ها را واژگون كند. به نظر من اين تفاوت عظيمي بود كه امام ‌با ديگران داشت. بعد هم روشن شد كه منشأ اين تفاوت، عقل و هوش و درك و قريحه امام‌ بود كه در هر موضوعي، برق‌آسا جرقه مي‌زد و تصميم مي‌گرفت. فراموش نمي‌كنم موقعي كه امام‌ تازه به تهران آمده بودند من مكرر در مدرسه ‌علوي خدمت ايشان مي‌رسيدم. روز 21 بهمن به اتفاق آقاي صدوقي كه از يزد آمده بود و آقاي طالقاني و ديگران، در اتاق اندروني خدمت ايشان بوديم. من عظمت فكر و نظر ايشان را آن روز بيشتر ديدم. همه به خاطر دارند كه روز 21 بهمن 1357، ساعت 2 بعد از ظهر، راديو اعلام كرد از ساعت 4 بعد از ظهر آمد و رفت در خيابان‌ها به كلي ممنوع است. اين خبر مورد شور قرار گرفت. مرحوم آقاي طالقاني كه خيلي اهل سياست بود، گفت: به نظر مي‌آيد كه مهم نباشد. گفته است مردم نيايند بيرون! بعضي ديگر هم در اظهار نظر مردد بودند. من يكي از الهامات الهي در انقلاب اسلامي را اين مي‌دانم كه امام‌ بلافاصله دستور دادند قلم و كاغذ آوردند و اعلاميه نوشتند كه: دولت غيرقانوني است، فرمانداري نظامي رسميت ندارد و اعلاميه‌اش هم بي‌ارزش است. تمام مردم از زن و مرد و بزرگ و كوچك از ساعت 4 بعد از ظهر به خيابان‌ها بريزند و نقشه خائنانه دولت را از بين ببرند. بعد معلوم شد كه اصلاً صدور اعلاميه فرمانداري نظامي به دستور امريكا بوده است تا نظاميان با تانك‌ها و توپ‌ها و مسلسل‌ها داخل خيابان‌ها بيايند. حتي من از بعضي افراد مطلع شنيدم كه بنا بوده دو نقطه به طور قطع بمباران شود: يكي منزل امام ‌در دبيرستان علوي ولو هزاران نفر به قتل برسند و ديگر مراكز حساس قم، ولي امام‌ نقشه آنها را با يك اعلاميه بر هم زد!»

به توپ و تانك اعتنا نكنيد، قطعاً پيروزي با ماست!
استاد شهید آیت‌الله مطهری در زمره دوستان صمیمی حجت‌الاسلام ‌والمسلمین محمدتقی فلسفی بود. از جمله رهاوردهای سفر شهید مطهری به نوفل‌لوشاتو برای دیدار با امام خمینی، خاطره‌ای است که وی پس از بازگشت، برای مرحوم فلسفی نقل کرده است: «در مدت اقامت امام ‌در پاريس افراد زيادي از ايران به پاريس رفتند. از جمله آنها مرحوم آقاي مطهري بود. ايشان قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: شما پيامي براي آقا داريد؟ دو، سه موضوع بود كه من به طور خصوصي تذكر دادم. بعد ايشان خداحافظي كرد و رفت. وقتي مرحوم مطهري برگشت، به ديدن ايشان رفتم، آن هم در وقتي كه كسي نبود. تقريباً اول شب بود. موضوعاتي را كه گفته بودم، ايشان به امام ‌گفته بودند و جواب هم گرفته بودند، ولي ديدم آقاي مطهري مي‌گويد: آقا من مبهوت هستم. گفتم: چرا؟ گفت: تصميمي كه امام ‌گرفته، با اين همه نظامي تا بن دندان مسلح، با آن همه حمايت‌هاي امريكا و انگلستان و فرانسه، نتيجه چه خواهد شد؟ آيا واقعاً اين تصميم براي ما موفقيت پيش مي‌آورد؟ ايشان مي‌گفت: به امام گفتم: آقا خطر خيلي مهم است، خودتان را چطور مي‌بينيد؟ امام در جواب فرمودند: علي‌التحقيق پيروزيم! شهيد مطهري مي‌گفت: يك روحاني غير از يك كاسب است كه اين حرف را بزند. ديدم از يك طرف امام خميني است، عظمت دارد و من نمي‌توانم از ايشان بپرسم چرا پيروزيم؟ ولي پرسيدم: آيا به محضر امام‌ عصر شرفياب شديد و ايشان اين خبر را داده‌اند؟ امام نفي و اثبات نكرد و فقط گفت: قطعاً پيروزيم! گفتم: الهامي به شما شده است؟ فرمودند: «قطعاً پيروزيم.» از هر دري كه وارد شدم، ايشان نگفت كه واقعيت چيست، ولي همچنان با قاطعيت مي‌‌گفت پيروزيم، اعتنا به اين همه تانك و توپ و نظامي و غيره نكنيد، علي‌التحقيق پيروزي با ماست! شهيد مطهري با حال بهت اين سخنان را به من گفت و خود متحير بود. مي‌گفت: من نفهميدم امام‌ از چه منشأ و منبعي به اين حقيقت رسيده‌است.»

به جای رضا به داده بده، بنویس تقی به داده بده، نقی به داده بده!
از جمله خاطرات شیرین شادروان فلسفی از امام خمینی، رویداد سخنرانی او در حضور امام خمینی پس از ورود به ایران و در مدرسه علوی تهران است. رهبر کبیر انقلاب درآن روز، با دعوت از فلسفی برای سخنرانی در مجلسی وزین و متشکل از علما و روحانیون تهران، در واقع قصد داشتند ضمن تأیید مشی سیاسی و انقلابی او، به ممنوعیت منبر وی نیز پایان دهند. مرحوم فلسفی، این خاطره را اینگونه روایت کرده است: «وقتي امام خميني با آن استقبال بهت‌آور و بي‌نظير به ايران بازگشتند، دو، سه روز بعد از ورود ايشان، من در مدرسه علوي با حضور صدها نفر از علما و روحانيون تهران و همچنين روحانيون و علماي ديگري كه از ولايات براي استقبال از امام‌ به تهران آمده بودند، در حضور ايشان، پس از هفت سال سخنراني كردم. در آنجا سالن بزرگي بود كه مملو از جمعيت بود و همه روي صندلي نشسته بودند. سالن، ايوان بلندي داشت. من هم كنار سالن روي صندلي نشسته بودم. امام ‌وارد سالن شدند و در آن ايوان سكومانند جاي گرفتند. همه به احترام ايشان از روي صندلي بلند شدند. سپس امام ‌روي زمين نشستند و به يكي از افرادي كه آنجا بود، فرمودند به فلاني بگوييد نزد ايشان بيايد. من هم حركت كردم و نزد ايشان بالا رفتم. امام‌ از جا برخاستند و با هم مصافحه كرديم. بعد هم كنار هم نشستيم. همه منتظر بودند امام‌ سخناني ايراد كنند، ولي ايشان فرمودند خيلي خسته هستم، قبلاً هم يك ساعت صحبت كرده‌ام، آقاي فلسفي صحبت مي‌كنند. بعد صندلي آوردند و من روي صندلي نشستم و شروع به صحبت كردم. آن ساعت و آن لحظه و سخنراني در كنار امام ‌را درست و دقيق به ياد دارم. خيلي‌ها هم خوب به ياد دارند. بين من و امام‌ به اندازه نيم‌متر فاصله بود. همه علما و فضلا منتظر شروع سخنراني بودند. پس از ذكر خطبه، خطاب به امام‌ عرض كردم: مسافر بزرگوار و محترمي كه از سفر مي‌آيد، علاقه‌مندان وي دسته گل براي او مي‌آورند. من هم امروز به احترام شما يك شاخه گل از بوستان اهل بيت‌(ع) براي تكريم مقام شما آورده‌ام. آن شاخه گل، اين حديث است كه امام صادق(ع) مي‌فرمايند: تمنو الفتنه ففيها هلاك الجابره و طهاره الارض من الفسقه: تمناي انقلاب داشته باشيد كه در آن هلاك جباران و پاك شدن زمين از فاسقان است. گفتم: «اي امام‌، دستور حضرت امام صادق‌(ع) را شما در اين زمان به كار بستيد و عمل كرديد. مردم را دعوت به انقلاب نموديد، مردم هم اجابت كردند. مقام شما، مرجعيت شما، اجتهاد شما، محبوبيت شما، تصميم قاطع شما موجب شد كه مردم دعوت شما را اجابت كنند و چه خوب اجابت كردند! خدا را سپاس كه از آن بدبختي به‌در آمدند و از آن تنگنا خلاص شدند... بعد گفتم: در دوران سياه گذشته، آن قدر اختناق بود كه يك كتابفروش به من مي‌گفت در زمان رضاشاه اداره اطلاعات شهرباني هر كتابي را مي‌خواست چاپ شود بايد مي‌ديد و روي هر صفحه مهر روا مي‌زد تا چاپخانه چاپ كند. او مي‌گفت من ديوان حافظ را كه بارها چاپ شده بود، به شهرباني بردم تا اجازه چاپ بگيرم. متصدي گفت برويد و يك ماه ديگر بياييد. گفتم آن ديوان بارها چاپ شده است، شما اجازه بدهيد كه آن را ببرم و چاپ كنم. گفت خير زودتر از يك ماه نمي‌شود، يك ماه ديگر بياييد. بعد از يك ماه رفتم، ديدم به جز يك صفحه روي ساير صفحات مهر روا زده است. بعد آن يك صفحه را باز كرد و گفت اين يك شعر را بايد عوض كني:

رضا به داده بده و از جبين گره بگشا كه بر من و تو در اختيار نگشاده است
گفتم آقا اين شعر متعلق به حافظ است، من چطور آن را عوض كنم؟! بر فرض كه عوض كنم، جاي آن چه بگذارم؟! متصدي گفت چون كلمه رضا اسم اعليحضرت همايوني رضاشاه كبير است، آن را بردار و كلمه ديگري جاي آن بگذار! مثلاً تقي به داده بده يا نقي به داده بده! با اداي اين مطلب، مجلس از خنده غوغا شد. آقايان حضار خيلي خنديدند. امام‌ نيز چنان مي‌خنديد كه دوش‌هايشان مي‌لرزيد! با اين كه خنده معمولي امام‌(ره) را هم كمتر كسي ديده است. گفتم اوضاع چنين بود، ولي بحمدالله با قيام شما و تحقق آن فتنه‌اي كه امام صادق‌(ع) آن را توصيه فرموده بودند، آن بدبختي از ميان رفت. پس از سخنان من حضار با صداي غرايي صلوات فرستادند، سپس گفتم با صداي بلندتر و همان طور كه در مجلس ديگر شعار مي‌دهيد، شعار ملي انقلاب را تكرار كنيد! دهها دست با شدت و حدت بالا رفت و همه شعار الله‌اكبر، خميني رهبر را سر دادند. در آخر هم امام‌ فرمودند: اعلام كنيد كه منبر آقاي فلسفي فتح شده است.»
در عمرم سراغ ندارم كه مرجع تقليدي تا اين حد در عمق جان مردم محبوبيت پيدا كند
واپسین بخش از گفتار مرحوم فلسفی در ضمن بیان خاطرات خویش از امام، به تحلیل رمز و راز محبوبیت بی‌بدیل آن بزرگوار در حیات و ممات او اختصاص دارد. او مکانت رهبر کبیر انقلاب را مرهون گام زدن بر صراط مستقیم دین می‌داند و بر این باور است که محبوبیت او تا سال‌ها برای هیچ مرجع تقلید و عالمی تکرار نخواهد شد: «من در تمام عمرم سراغ ندارم كه مرجع تقليدي تا اين حد در عمق فكر و جان مردم محبوبيت پيدا كند. در اين مورد روايتي از امام صادق‌(ع) است كه سه فقره دعا دارد كه در بين دعاها بي‌نظير است. مي‌فرمايند اللهم فقهني في الدين و حبّبني الي المسلمين و اجعل لي لسان صدق في الاخرين: خدايا! اول مرا فقيه و دين‌شناس قرار ده! دوم محبوبيت مرا در قلوب مسلمين جاي ده! سوم، بعد از مرگ ذكر خير مرا بين مردم پايدار و مستدام نگاه دار! امام خميني مصداق اين روايت بود؛ در دين فقيه بود، محبوب مسلمين بود و ذكر خيرش هم بعد از مرگ پايدار ماند. فقاهت و دين‌شناسي آن‌قدر در وجود امام‌ مشهود بود كه اين موضوع مورد تأييد تمام علما و مجتهدين و متخصصين فقه و فقاهت بوده و هست. استقبال بهت‌آور مردم از امام، حاكي از محبوبيت عام وي و يادآور اراده پولادين ايشان در سرنگوني رژيم سلطنتي بود كه خارجي‌ها، به ويژه امريكايي‌ها آن را به منزله پل استعمار مي‌دانستند. بدرقه و تشييع بي‌نظيري هم كه از جنازه مطهر ايشان شد، مانند همان استقبال بود و اين نشانه محبوبيتي بود كه امام‌ در زمان حيات خود داشتند و بعد از رحلت نيز همچنان پايدار ماند. او ايران و ايراني را از اسارت امريكا آزاد ساخت و به بزرگ‌ترين آرزوي اين ملت يعني استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي كه نه شرقي و نه غربي بود، جامه عمل پوشاند. رحمه الله عليه و اعلي الله مقامه».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار