بعيد است در جهان چنين اتفاقي بيفتد، يعني رويدادي فرهنگي (و در اينجا سينمايي) اين همه مخالف داشته باشد ولي مسئولان به روي خود نياورند. تقريباً عموم دستاندركاران سينما، كارشناسان، متخصصان و منتقدان فيلم، مستقيم و غيرمستقيم با بخش جهاني جشنواره فجر مخالفت خود را پيش و پس از جدايي اعلام كردهاند و در حال مخالفت و اعتراض هستند. اشتباه نشود، غالباً (مانند نگارنده) با جشنواره مخالف نيستند، بلكه با فاصله آن از بخش ملي و كيفيت برگزاري آن مشكل دارند و عجيب است كه وقتي به جز مرتبطين ، كارمندان و پروژه بگيران جشنواره، بقيه فعالان و صنوف سينمايي در برابر اين اتفاق بودجه خوار كم خاصيت صف كشيدهاند ولي آقايان براي اين حجم از افكار عمومي تره هم خرد نميكنند. اگر اين نوع لجاجت ناراضي تراشي نيست، پس چيست؟
حالا از اين موارد كه بحثي طولاني است بگذريم و در موقعيتي ديگر به بررسي آن بپردازيم، غرض از طرح اين موضوع و در اين زمان، مسئله مهمتري است.
شاهديم كه امريكا و رژيم صهيونيستي با اقدامات علني خود مبادرت به كشتار مردم فلسطين كردهاند و همه وجدانهاي بيدار جهان مبهوت اين وحشيگري، مبادرت به (حداقل) محكوميت اين جنايت بارز و برجسته كرده و ميكنند. آيا حق نيست كه بپرسيم (و انتظار داشته باشيم) كه مهمانان جشنواره جهاني، صداي خود را عليه اين بيعدالتي آشكار بلند و به گوش ملتها برسانند؟ آيا نبايد از آقاي ميركريمي (و بالاتر از آقاي حيدريان) پرسيد كه سازمان جشنواره و مدعوينش چرا خاموشند و حداقل در قالب يك بيانيه، ندايي از آنها شنيده نميشود؟ اگر اين جمعيت دراين زمينه همراه و همدل جبهه مقاومت نيستند، در كجا و چه زمينهاي برادريشان را ثابت خواهند كرد؟