گاهی از برخی افراد شنیده میشود «پوشش» یک امر شخصی است در صورتی که یک امر کاملاً اجتماعی و فرهنگی است.
حجاب هویت فرهنگی و بومی زنان ایرانی است و اساساً مسئله انگاشتن حجاب موضوعیت ندارد زیرا حجاب مقوله سیاسی نیست بلکه کاملاً مربوط به حوزه فرهنگ است و تحرکاتی هم که علیه حجاب در جامعه انجام میشود، پایگاه درونی و اصیل ندارد و از جریانات خارجی هدایت میشود. نقدی که در مورد موضوع حجاب وجود دارد این است که حجاب امر اجباری نیست بلکه الزامی است و این الزام از عرصه هویت و فرهنگ ناشی میشود و اگر حجاب از زنان ایرانی گرفته شود، بخشی از هویت آن زیرسؤال میرود چراکه برهنگی با فرهنگ دیرین ایران سنخیت ندارد.
سیاستگذاریهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مورد موضوع حجاب انسجام نداشته است به طوری که گاهی با این موضوع سختگیرانه و گاهی نرم برخورد شده و همین نوسانات باعث شده تا حجاب مقولهای سیاسی جلوه داده شود در حالی که سیاسی انگاشتن حجاب به اصل موضوع لطمه میزند.
اگر نظم اجتماعی مقدم بر نظم سیاسی بود یقیناً در مورد حجاب که موضوعی جدلی است، راحتتر صحبت میکردیم و کسانی که به حجاب اعتقاد ندارند، نوع نگاهشان عوض میشد. متأسفانه در جامعهای که نظم سیاسی بر نظم اجتماعی غلبه دارد همه دارای سوگرایی هستیم که مهمترین مسائل را در خود از بین میبرد. مطالعات تاریخی در ایران نشان میدهد بر خلاف فهم متعارف، حجاب و پوشش تحت تأثیر اسلام نبوده است و یک ریشه فرهنگی دارد، مثلاً در غرب میل به برهنگی است و در فرهنگ شرق میل به پوشش را میبینیم.
مطالعات تاریخی و اسناد نشان میدهد ایرانیان چه در دوران باستان و چه بعد از آن پوشیدگی زیادی داشتهاند و بنا بر گواهی اسناد تاریخی هیچوقت دوره بیحجابی نداشتیم و در دوره تجدد که از زمان قاجار شروع میشود و با ورود اروپاییان در دوره پهلوی بیحجابی مطرح میشود و قوت میگیرد. کشف حجاب به مشارکت اجتماعی زنان منجر نشد و بر جامعه زنان بیشترین ظلم به وجود آمد و باعث انزوای زنان در جامعه شد و از همه بدتر وابستگی زنان به مردان را بیشتر کرد و زنان برای حضور اجتماعی باید در معیت مردان قرار میگرفتند.
در زمان پهلوی دوم گر چه قانون بیحجابی اجباری لغو میشود اما با شیوههای فرهنگی و اغنایی مسئله بیحجابی اشاعه یافت و پیگیری شد.در اوایل انقلاب اسلامی چون گفتمان مبارزان و انقلابیون ضدغربی است، با تمام نشانههای غرب نوعی ستیز داشتند و بحث حجاب از یک مسئله عرفی به یک مسئله سیاسی تبدیل شد و انتخاب چادر در این زمان انتخاب فراگیر و خودانگیخته است.بسیاری از کسانی که از بیحجابی دفاع میکنند و استناد خود را به جامعه غربی میدهند، اتفاقاً جایی که در گفتمان اصلی و فمنیستی همصدایی وجود دارد در مسئله پوشش است. در جامعه بحث مسئله شدن حجاب با دوران اصلاحات شروع شد. حریم خصوصی و حق شهروندی از شعارهای این دوران است که در ادامه آن چرخشی صورت میگیرد و سیاستهای برخورد با پوشش در جامعه چندگانه میشود ولی باز هم مفاهیم حجاب، حیا و عفت مورد تأکید قرار میگیرد. بر اساس تحقیقات جامعهشناسی آنچه زنان را ناراحت میکند محرومیت منزلتی است و اینکه چرا مورد مشورت واقع نمیشوند.
در سیاستگذاریها در مورد نوع پوشش زنان در جامعه بیشتر وجه واکنشی آن قویتر است و اینکه درباره رنگ و نوع لباس زنان نسخه واحدی در نظر گرفته میشود.
در کشور 20 تا 25 دستگاه وجود دارد که متولی مسئله پوشش هستند و متأسفانه بین آنها فهم مشترکی وجود ندارد. نمیتوانیم برای همه گروههای زنان در جامعه یک نسخه واحد قرار دهیم.
سهیلا صادقی
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران