سمانه ملتدوست اکبری
خانواده نقش بسیار مهمی در رشد افراد دارد. استحکام روابط زوجین در گرو داشتن رابطه متعادل با همسر است. خانواده این قابلیت را ندارد که در تمام مراحل زندگی فرزندان خود، دخالتهایی، چه خوب و چه بد (مثبت یا منفی) داشته باشد، حتی زمانی که فرزند مستقل شده باشد. یکی از مشکلاتی که در خانوادهها میتوان یافت، دخالتها و تنشهایی است که خانوادهها در روابط زوجین ایجاد میکنند. شکایتی شایع که بین زوجهای جوان است. این نوع اختلافها و تنشها به کرات در سالهای اول زندگی زوجین اتفاق میافتد. متأسفانه برخی خانوادهها فرق بین دو کلمه دخالت و حمایت را نمیدانند. حمایت کردن فرزندانمان خوب است اما بعضی اوقات دیده میشود حمایتی صورت نمیگیرد جز دخالت. حمایت باید زمانی صورت گیرد که فرزندان احتیاج به کمک و راهنمایی دارند اما در صورتی که خانوادهها بدون درخواست از سوی فرزند بخواهند حرفی بزنند یا نظری بدهند و سعی داشته باشند که حرف خودشان را ثابت کنند، دخالت صورت گرفته است.
آیا باید همه چیز را به والدین گزارش دهیم؟!
برخی پدر و مادرها میگویند فرزندانمان تجربهای ندارند، ما باید همیشه آنها را نصیحت و راهنمایی کنیم و آنها موظف هستند حرفهای ما را گوش دهند.
این رویکرد والدین یعنی اعتماد نداشتن به فرزندان و اینکه فرزندمان صلاح زندگی خود را نمیداند.
یکی دیگر از دلایل این که خانوادهها این اجازه را به خود میدهند که حق دخالت داشته باشند، نداشتن استقلال مالی فرزندان است. یکسری از پدر و مادرها هم ذاتاً سلطهجو هستند. یعنی خودشان را کامل میدانند و دوست ندارند فرزندشان بدون اجازه آنها تصمیمی بگیرد. حتی بعد از ازدواجشان هم انتظار دارند که فرزند در مورد برنامهها و کارهای روزانهاش همه چیز را به آنها گزارش دهد.
وابستگیهایی که دردسرآفرین میشود
در بسیاری از خانوادهها والدین درگیر یکسری وابستگیهای عاطفی ميشوند، طوری که بعد از ازدواج فرزند نیز سعی میکنند روابط خود را مانند گذشته ادامه دهند و در برخی موارد با بیشتر شدن این رابطهها، اثرات منفی آن معمولاً به صورت نظر دادنها و دخالتها و تنشها، بروز میکند. در این موارد والدین انتظار دارند حتماً زوجین حرف آنها را گوش دهند و در صورت توجه نکردن به نظرشان، والدین احساس میکنند که مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و این میتواند شروع یک دلخوری باشد.
این دلخوریهای کوچک بهمرور زمان زندگی زوجین را به چالش میکشد و ممکن است چنان این اختلافها بزرگ شود که زوجین تصمیم به جدایی بگیرند. بعضی مواقع هم دیده شده که فرزند جرأت ندارد به خانوادهاش بگوید این دخالتها و نظر دادنها باعث اختلاف در زندگی مشترک با همسرش شده است یا فرزند شرم میکند اعتراضی کند. در چنین شرایطی برخی خانوادهها احساس میکنند فرزندانشان نهتنها تحت کنترل آنها نيستند بلکه حتی تحت کنترل خودشان هم نیستند و یا اینکه فرزندشان دیگر آنها را دوست ندارد.
اختلافاتی که نتیجه دخالتهای بیجا است
وقتی پدر و مادری فرزند خود را دوست دارند، به همان نسبت خوشبختی فرزند خود، را هم دوست دارند، این میتواند در گرو داشتن رابطه خوب و رضایتبخش فرزند با همسرش باشد. پس نباید سعی کنیم این رابطه را خراب کنیم.
متأسفانه دیده شده که خانواده همسر، از روی خودخواهی، با یکسری حرفهای کنایهآمیز و پرغرض که به صورت عمدی گفته شده است، سعی بر آزار زوجین دارند که در صورت اعتراض، رفتار حق بهجانب از خود بروز داده و به گونهای رفتار میکنند که خود را از این اتهام تبرئه میکنند و اصلاً متوجه نیستند که این گونه صحبتها باعث شده رابطه بین زوجین خراب شود و شاید حتی ممکن است زوجین تصمیم به جدایی بگیرند. بارها دیده شده که زن و شوهر اختلاف و مشکلی با هم ندارند اما به خاطر دخالتهای والدین دچار مشکل شدهاند.
محدوده و جایگاه هرکس باید حفظ شود
اگر بتوانیم جایگاه پدر، مادر و همسر خود را خوب حفظ کنیم طوری که کسی ناراحت و دلخور نشود این خود میتواند کمک کند زندگی آرامی داشته باشیم. داشتن مدیریت درست شامل مواردی همچون شناساندن احساساتی مانند عصبانیت، پرخاشگری یا اضطراب، روش آرامسازی، یافتن حمایت عاطفی، تشدید نکردن احساسات منفی، داشتن قضاوت منصفانه، دادن فرصت دفاع به همسر خود، نداشتن تعصب بیش از اندازه، نگاه مثبت داشتن، پیدا کردن زمان درست برای حرف زدن، شنونده خوبی بودن و... در این زمینه میتواند بسیار تأثیرگذار باشد.
اگر میبینید خانواده پدری و مادری سعی در دخالت در زندگی شخصیتان دارند سعی کنید با احترام به آنها بگویید این دخالتها و نظر دادنها در رابطه با همسرتان مشکل به وجود آورده است. زوجین هم با تمام عشق و احترام که به خانواده همسر دارند این را بدانند که به خاطر حرف و نظر کسی رابطهشان را خراب نکنند و حساسیت نشان ندهند. خانواده (پدر و مادر) و زن و شوهر این را هم بدانند که پا برجا ماندن زندگی مشترک و داشتن ارتباط درست میان زوجین، از هر چیز دیگری میتواند مهمتر باشد.
چه کسی آدم بد داستان میشود؟
زوجین نگذارند چیزی رابطه زناشوییشان را خدشهدار کند. در صورت دیدن دلخوری از همسرتان بخواهید که با خانواده خود صحبت کند. شما خودتان را وارد ماجرا نکنید چون در صورت برخورد با این موضوع، آدم بد داستان شما خواهید بود. این خود باعث یکسری لجبازیها و کدورتها میشود. بهتر است با خانواده همسر یک رابطه رسمی و دوستداشتنی داشته باشید.
وقتی رابطهتان را با احترام شروع کنید در طول زمان خواهید دید که چطور مسیر دوست داشتن و صمیمیت را پیدا کردهاید. همین طور این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که رفت و آمدهای زیاد هم میتواند منشأ دلخوری و مشکلات شود.
سعی کنید تعداد دفعات حضور را در خانواده همسر خود بیشتر کنید اما در مدت زمان کمتری داشته باشید. مرزها را رعایت و حریمها را حفظ کنید. زوجین نباید اختلافها و درگیریها و مشکلات زندگی خود را با خانوادههایشان در میان بگذارند مگر در مواردی که حل این چالش از توانایی زوجین خارج شده باشد چون اختلاف و ناراحتی که بین زوجین اتفاق افتاده، حل میشود و زن و شوهر آشتی میکنند اما پدر و مادر همچنان فکر میکنند زندگی فرزندشان پر از ناراحتی و بدبختی و درگیری و مشکلات است.
تحقیر و طعنه را کنار بگذارید
تا زمانی که زوجین درباره برنامههای زندگی مشترکشان به صورت قطعی تصمیمی نگرفتهاند، آن را در جمع خانواده مطرح نکنند.پدر و مادرها در صورتی میتوانند نصیحت و اظهار نظر داشته باشند که جنبه دخالت نداشته باشد و بهتر است پدر و مادرها سعی کنند همان عشق و علاقهای که به فرزند (دختر یا پسر) خود دارند، به عروس یا داماد خود نیز داشته باشند. پدر و مادرها از رفتار و برخوردهایی مثل تحقیر کردن، طعنه زدن و مقایسه کردن (بین عروسها و دامادها) پرهیز کنند. زوجین و پدر و مادرها سعی کنند اگر ناراحتی و گلایهای وجود دارد با کم کردن سطح توقعات رابطه بهتری با هم داشته باشند.
از تمام پدر و مادرهای دلسوز و فداکاری که تمام سعیشان را برای خوشبختی فرزندشان انجام دادهاند تقاضا میشود سعی کنند در صورت ازدواج فرزندشان برای خوشبختی آنها از هرگونه اعمال نظرهای اجباری و دستورانه و دخالتهای نابجا پرهیز کنند.