اين راه رستگاري نيست كه همهچيز خود را به كام خود و به نام ديگري به دست آوريم! سلسله مطالب مستندي كه در سال ۱۳۹۵ تحت عنوان «مرگ تدريجي تاريخ رسانه» در يكي از روزنامههاي معتبر پايتخت در 15 قسمت به چاپ رسيد در آرشيو رسانههاي شهرداري اصفهان موجود است و ميتوان اين يادداشت را نيز به آنها افزود تا كامل شود! اگرچه هيچ اقدام مثبتي از طريق مقامات مسئول گذشته و حال اين ارگان پيرامون آن نشده! اما شايد دلسوزي پيدا شود تا ضمن بازخواني آنها ميخ آخري كه امروز به تابوت رسانه مكتوب با برگزاري بزرگداشت براي يكي از مفاخر تاريخ روزنامهنگاري كشور يعني مرحوم امير قلي اميني دانشمند، مترجم، نويسنده، مديرمسئول و سردبير روزنامههاي اخگر و اصفهان كه انتشار آنها طي نيمقرن يعني تا اواسط سالهاي دهه 50 ادامه داشت كوبيده ميشود، توأم گردد! كمتر ژورناليستي در ايران و به خصوص اصفهان پيدا ميشود كه اين بزرگمرد تاريخ مطبوعات را نشناسد و نداند درعينحال كه از معلوليت رنج ميبرد اما علاوه بر انتشار روزنامههاي اخگر و اصفهان در دو دوره زماني متفاوت توانست به انتشار و ترجمه كتابهاي متعدد نيز بپردازد و با استفاده از بودجه شخصي اقدام به ايجاد يتيمخانه در شهر اصفهان نمايد و سالها رياست انجمن شهر را عهدهدار باشد.
مرحوم امير قلي اميني مردي خودساخته بود كه توانست يكتنه جلوي بعضي از خودكامگيها را در حكومت پهلوي بگيرد و اجازه ندهد تا به فرهنگ و هنر شهر تاريخي اصفهان خللي وارد شود، اگرچه ادامه اين رفتارها بارها باعث توقيف روزنامه او شد. اين شخصيت فرهنگي، روزنامه اخگر را با حروف سربي و چاپ دستي به دكهها ميرساند كه پس از تعطيل شدن بلافاصله با اخذ امتياز روزنامه ديگري بانام اصفهان صحنه را ترك نكرد و بهعنوان يك معتمد شهر با سپر روزنامه به ياري درماندگان و مستمندان رفت. تاريخ گوياي خدمات ارزنده اين روزنامهنگار خير است كه يكتنه جلوي مديران خاطي شهر ميايستاد و حقوق شهروندان را استيفا ميكرد. او كلمه به كلمه مطالب آماده به چاپ را براي روزنامه اصفهان مطالعه میکرد و مسئوليت سردبيري را در حالي به انجام ميرساند كه به سينه روي تخت خوابيده بود و تلفن مشكي قديمي روي ميز پيشدستي، تنها مشاور براي كسب آخرين اطلاعاتش بود. دهه 40 تا اوايل دهه 50 كه اوج تلاشهاي مطبوعاتي تنها روزنامه يوميه شهر اصفهان بود اين مدير فرهيخته را ناگزير ساخت كه از افرادي بهعنوان ياور سردبير بهره جوید تا روزنامه چهارصفحهاي اصفهان را ببندند و درنهايت نسخه دستي را در اختيار ايشان بگذارند كه ويرايش و تحويل چاپخانهاي شود كه متعلق به خود ايشان و در كنار منزل و دفتر روزنامه قرار داشت. مرحوم محمود خليل پور اولين و استاد حسين غزالي آخرين دبير تحريريهاي بودند كه بهعنوان سردبير با استاد اميني همكاري داشتند. در اين ميان يكي دو نفر ديگر هم براي مدتي محدود چرخ اين آسياب را گرداندند كه ذكر نامشان لزومي ندارد، اما دوران حضور استاد حسين غزالي چهره ماندگار تاريخ گوياي رسانه شنيداري و مكتوب اصفهان در اين روزنامه غيرقابلانكار است، زيرا با تحولات عميقي كه در انتشار اين روزنامه ايجاد كرد توانست خدمات بيشتري به جامعه ارائه دهد و آرشيو موجود گوياي اين خدمت است و مستندات تاريخي تحويلي ازجمله فيلم منحصربهفرد سياهوسفيدي كه از زندگي استاد امير قلي اميني همراه با تصاوير متعدد ارائهشده در مراسم بزرگداشت از ايشان به امانت گرفته شد ولي با كمال تأسف جشنواره مثل گذشته به كام خود و به نام ديگران و بدون حضور اين فرهيخته برگزار شد و ايشان را ناچار ساخت تا طي رنجنامهاي مراتب را به اطلاع معاونت فرهنگي و اجتماعي شهرداری و رياست سازمان فرهنگي تفريحي اصفهان برساند تا بهتر بدانند كه چگونه جفا به مطبوعات دوباره تكرار میشود و مرگ تدريجي تاريخ رسانه اينگونه ادامه مييابد.
*روزنامهنگار پيشكسوت