در تکاپوی بهشت زمینی
محمد جبارپور
کتاب در تکاپوی بهشت زمینی که توسط محمد جبارپور به نگارش درآمده، شرحی است بر سرفصلی به عنوان غربشناسی. با این رویکرد که غربشناسی نه شناخت دیگران که شناخت ساحات حاکم بر ضمیر ناخودآگاه ما بهواسطه فضای اندیشهای حاکم بر تاریخ است.
این اثر در تلاش است خواننده محترم را با ضرورت، چیستی و ماهیت حوزۀ مطالعاتی غربشناسی آشنا کرده و بهطور اجمالی تبیین کند؛ برای خروج از بنبست هویتی حاکم بر دستگاه فکری و فرهنگی حال حاضر چه باید کرد. امید آن که مطالعه کتاب حاضر بتواند گرهگشای سؤالات پنهان شده در ذهن خواننده محترم باشد و از این طریق خواننده محترم را در راستای حل تعارض تعامل سنت و مدرنیته یاری کند.
در پشت جلد این کتاب آمده است: ...حال این پرسش مطرح میشود که چرا این تمدن در گذشته به وجود نیامده بود؟ آیا دلیل اینکه برای مثال تلویزیون قبلاً به وجود نیامده بود، این است که در آن دوران عقلانیت و علم بشر به این سطح نرسیده بود؟ اگر چنین است، پس چرا اهرام ثلاثه مصر و یا حتی آثار تاریخیای که از قرنها پیش در کشور خودمان وجود دارد (مانند بناهایی که در اصفهان هست) به گونهای است که ما در حال حاضر با این علوم امروزی خود نیز نمیتوانیم به این ابزار برسیم؟ این مسئله به قدری اهمیت دارد که حتی برخی از محققان قائل به این نظر هستند که علمای آن دوران به علومی دست یافته بودند که ما پس از قرنها هنوز به آن سطح نرسیدهایم.
غربشناسی
گروه نویسندگان
کتاب «غربشناسی» شامل 10 مقاله از رضا داوری اردکانی، کریم مجتهدی، اصغر طاهرزاده، موسی نجفی، محمد مددپور و سیدمرتضی آوینی است که در آن به مباحث پیرامون غرب پرداخته شده است.
مباحث «غربشناسی» چند سالی است که مورد توجه گروههای علمی ایران قرار گرفته است. «غربشناسی» را به دو صورت میتوان دنبال کرد. در حالت اول میتوان مکاتب، فلسفهها و ایدئولوژیهای غربی را مورد بررسی قرار داد و در حالت دوم خود «غرب» به عنوان یک کل واحد مورد بررسی قرار میگیرد. حالت بررسی اول بیشتر به شناخت «ایسم»ها میپردازد و در حالت دوم بیشتر به «مباحث تمدنی غرب» پرداخته میشود.
کتاب پیش رو به رویکرد دوم اشاره دارد و غرب را به عنوان یک تمدن و کلیتی که امروزه ما با آن مواجه هستیم، در نظر گرفته، پیرامون آن بحث میکند. گاهی اوقات «غربشناسی» پیشنیازی است که در مواقع «تهاجم فرهنگی» و برخورد یک فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی مورد توجه قرار میگیرد و گاه پیشنیاز فهم روانی است که رویارویی ما با تمدن غرب همهجانبه شده و تمامی ابعاد زندگی را دربر گرفته است.
مبانی نظری غرب مدرن
شهریار زرشناس
مدرنیسم، مانند هر تحول دامنهدار دیگری، دارای زوایای گوناگون است اما قبل از نقد و بررسی هر بعد آن، باید به ریشهیابی تاریخی مدرنیسم پرداخت و بدون شناخت کافی از پیشینه آن، از داوری خودداری کرد. تحولات مدرنیسم در بستر زمان، ما را در فهم دقیق آن یاری میکند. جریانهای فکریای که از مدرنیسم سرچشمه گرفتهاند را نیز نباید از نظر دور داشت.
کتاب یادشده به روند پیدایش مدرنیسم، رشد آن و ایدئولوژیهایی که از آن تفکر، نشأت گرفتهاند، میپردازد.
همچنین این کتاب به بررسی انتقادی، تحلیلی- تاریخی به مبانی و بنیانهای نظری و سیر تاریخی تمدن مدرن غرب میپردازد. شهریار زرشناس از نویسندگان و متفکران معاصر پرکاری است که با مطالعه دقیق و عمیق آثار کلاسیک این تمدن و با تحصیل در بطن آن، به رهیافتهای نظری مناسبی در زمینه بنیادهای تمدن مدرن و سویههای مواجهه با آن، دست یافته است. کتاب «مبانی نظری غرب مدرن» او، از جمله آثار موجز اما عمیق و مفیدی است که به سرعت و به دور از اطناب کلام، بهصورت تیتروار و اختصاری، با تکیه و تأکیدات مستمر بر نقاط عطف تمدن مدرن و مبانی، ماهیت و بنیادگذاران آن، شناختی جامع، کلی و انتقادی را به خواننده عرضه میدارد. این کتاب که به صورت درسواره و به نیت استفاده جهت تدریس در محافل و کلاسهای غربشناسی به صورت مختصر و در عین حال جامع تدوین شده مشتمل بر پنج فصل میباشد. غرب، شرق، مدرنیته، ماهیت مدرنیته، ادوار تاریخی مدرنیته، ایدئولوژیهای عالم مدرن و اشاراتی کوتاه درباره طبقات در جامعه مدرن نام فصول این کتاب است.
تمدن و تفکر غربی
رضا داوري اردكانی
تفكر اساس همه تمدنهاست و اساس تمدن جديد فلسفه است و هر چيزي در جهان مدرن اتفاق ميافتد، از آثار تحولي است كه در تفكر فلسفی پيش آمده است. علوم اجتماعی و انسانی و عقل عادی مردمان جز آنكه به ما در تدابير جزئي كه اثر محدود و موقت دارد كمك كند، داعيهاي ندارد زيرا اين علوم به اساس و مبناي تمدن كاري ندارد بلكه تابع آن است. بنابراين از آن جايي كه عالم با تفکر بنا میگردد، مردم در آن با نظر به افقی که فرارویشان گشوده ميشود، مسکن میگزینند و درک و فهم خاصی پیدا میکنند و با آن فهم صورتی از زندگی و تمدن را پدید میآورند.
تکنولوژی کنونی نیز تحقق اندیشه تکنیک و كميتگراست که در قرون شانزدهم و هفدهم ظهور کرد و تا این زمان بسط یافت. تکنیک کنونی بیش از هر زمان عظمت و قدرت دارد، اما چون از اصل خود دور افتاده، شاید پیوسته در راه خردمندی نباشد و چهبسا که وجود بشر با آن به مخاطره افتد.
این کتاب مجموعهای از چند مقاله است که اول بار در سال 1355 با عنوان «مبانی نظری تمدن غربی» منتشر شد. مقالات این کتاب بر قائم بودن تمدن بر تفکر استوار است و اینکه هرجا تفکر نیست، از قرار و ثبات و نظام هم کمتر نشانی میتوان یافت. در اين نوشتار نویسنده به تبیین نظرات خود با پاسخ به سؤالاتي همچون اينكه: چه نسبتي ميان نظر و عمل در سیر تفکر غربی وجود دارد؟، نظر متفکران یونانی و مسیحی در مورد انسان چيست؟، مفهوم عنایت الهی در فلسفه توماس آکوییناس به چه معنايي است؟، مناسبات انسانی و خانواده در غرب چگونه است؟، کی یرکگارد چه افکار و احوالي داشته است؟ و در نهايت به بررسی کتاب «چنین گفت زرتشت» پرداخته است.