كمتر كسي است كه صداي اعتراض احمد نجفي كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون را اين روزها نديده و نشنيده باشد؛ كسي كه به زعم خود براي جلوگيري از بيعدالتي و تبعيض آشكاري كه بر سر اكران فيلمش آوردند بارها و بارها راهروها و پلههاي سازمان سينمايي را طي كرد اما در آخر به قول خودش زور حلقه و باند مافيايي سينما به وي چربيد و سرمايهاش را به باد دادند و حال كه كاسه صبر و تحملش سر آمده بوقچيهايشان را به وسط گود فرستادهاند تا انواع و اقسام برچسبها را نثارش كنند.
اما بهراستي چه تعدادي از ماها وقتي اندكي از سرمايهمان را در روز روشن جلوی چشمانمان به باد بدهند ساكت ميمانيم و بسيار شيك و با لبخند از ماجرا عبور ميكنيم؟ همانهايي كه امروز انواع و اقسام برچسبهاي پوپوليستي را به نجفي ميچسبانند تنها كافي است بر فرض مثال بليت يك دوره از جشنواره فيلم فجر را بهشان ندهند.
چه داد و بيدادي كه به راه نينداخته و سر تا ته وزارت ارشاد و نظام را به هم نچسباندهاند كه اينها با هنر مشكل دارند و هنرمند را تكريم نميكنند و از ظلمها و جفاهاي حكومت به هنر و هنرمندان چه متوني در فضاهاي مجازي و حقيقي كه نگارش نكنند درحاليكه تنها دردشان اين است كه چرا بليت رايگان در اختيارشان قرار نگرفته تا بتوانند مثل هميشه به ديگران و اطرافيانشان فخر هنري بودنشان را بفروشند كه تنها ماهيت هنري بودنشان خلاصه در بليت و صندلي ويآيپي سالنهاست و بدون آنها هيچ ادلهاي مبني بر هنرمند بودن نداشته و ندارند اما درحاليكه يك نفر تمام سرمايهاش را براي ساخت يك فيلم گذاشته بهسادگي تمام و در روز روشن از بين ميبرند و انتظار دارند او بسيار شيك و با لبخند از ماجرا بگذرد؛ فردي كه حقش را، سرمايهاش را، اعتبار و حيثيتش را مثل آب خوردن به باد دادند و حال منورالفكرها پشت گود نشستهاند و انگشت ميگزند كه واي چه رفتار خشونتطلبانه و غيرمتمدنانهاي.
اما اين حلقه سرمايهدار دقيقاً چه كساني هستند و چه ميكنند با سينماي ايران؟ براي شناختنشان تنها كافي است بدانيد به لطف و يمن دولت يازدهم و از زمان قدرت مضاعف گرفتنشان محصول و خروجي آنان چنان شد كه بيش از 50 درصد فروش فيلمهايي كه بارها و بارها دولتمردان بدان افتخار كرده و آن را نقطه مثبت كارنامه خود تلقي ميكنند، متعلق به تنها پنج سالن سينمايي است كه مديريت و سياستگذاري آنان در دست همين افراد بوده و از قضا اين سالنها در بخشهايي از مناطق شمالي شهر تهران ساخته و مهيا شدهاند.
درحاليكه در دوران قبل اگرچه فروش فيلمها كمتر از اين ايام بود اما در تمامي سينماهاي كشور اكران فيلمها متوازن و يكنواخت صورت ميپذيرفت، بهعنوان نمونه در زمان اكران فيلم اخراجيها2 پرمخاطبترين فيلم سينماي ايران، نحوه و نوع اكران به گونهای بود كه از شمال كشور تا جنوب كشور در سالنهاي سينمايي بدون هيچگونه تبعيض و بيعدالتي فيلم اكران شد و سينماها صرف برخي روابطشان با شوراي صنفي مجوز اكران دريافت نكردند، در تهران نيز وضع به همين منوال بود از شمال شهر تا مركز و جنوب سالنها بهصورت متوازن و در شرايط معتدل در حال اكران فيلمها بودند به گونهای كه همه مردم امكان رفتن به سالنهاي سينما را در هر نقطه و محدوده داشتند اما اين روزها پرمخاطبترين فيلمها بايد از شورايي مجوز دريافت كنند كه اعضاي آن خود صاحبان و مديران برخي از سينماها و پرديسها هستند و به تبع در زمان صدور مجوز برخي ملاكها ازجمله سودآور بودن، از دوستان و نزديكان بودن و برخي مسائل پشت پرده را به جزئی از شروط اصلي و مهم براي دريافت مجوز اكران بدل كردهاند و ديگر سينماها و سازندگان آثار يا در اين باند عضو ميشوند يا هرگز مجوز اكراني مثل آن فيلمها برايشان صادر نميشود. حال تصور كنيد هنرمندي نهتنها با آنان و از نزديكان اعضاي شوراي صنفي نباشد بلكه در نقطه مقابل و عليه آنان نيز باشد دقيقاً ميشود احمد نجفي كه بهراحتي آب خوردن سرمايهاش را، حيثيت و اعتبارش را به باد داده و اگر اعتراضي هم داشته باشد، چنان انواع و اقسام برچسبها به او ميچسبانند كه هيچكدام از طيفها و جريانها امكان دفاع از او را نداشته باشند، البته جز اين نيز از جريان فعلي حاكم بر سينماي كشور انتظاري نيست.
زماني كه در ايام انتخابات ارديبهشتماه چند تن از سينماگران همسو در يك جلسه محرمانه به ميزباني يكي از اعضاي برجسته اصلاحطلب در شوراي شهر تهران دعوتشده و با لحن توهينآميز، تهديد به حذف در صورت همكاري با ساير ستادهاي انتخاباتي ميشوند، ديگر محرز و مسلم است كه بر سر مخالفانشان چه قرار است بياورند. نگارنده معتقد است اين جريان به رغم ادعاي آزادي و آزاديخواهي يكي از ديكتاتوريترين جريانهای سياسي است كه اگر صداي كوچكترين مخالفتي از فردي دربيايد آن را به بدترين و كثيفترين نوع ممكن خاموش ميكند.
اما به فضل الهي عمر اين جريان كه در لواي شعارهاي آزاديخواهي و اصلاحطلبي در حوزه فرهنگ و هنر حاكم شد روزبهروز كوتاهتر شده و دور و دير نخواهد بود شاهد دوري آنان از سپهر فرهنگ و هنر و كشور خواهيم بود.