آدمربايان اجير شده كه زن و مرد جواني را از تهران ربوده و به ويلاي جنگلي در شمال كشور برده بودند، از خستگي راه به خواب رفتند و گروگانها هم از فرصت استفاده كردند و گريختند.
به گزارش خبرنگار ما، چند روز قبل زن و مرد جواني سراسيمه به اداره پليسي در يكي از شهرهاي شمالي كشور رفتند و از چند مرد ناشناس به اتهام آدمربايي و ضرب و جرح شكايت كردند.
مرد جوان در توضيح ماجرا گفت: يك روز قبل، همراه همسرم با خودروام داخل يكي از خيابانهاي شمالي تهران در حال دور زدن بوديم كه ناگهان خودروي ديگري راه ما را سد كرد. وقتي مجبور به توقف شدم، چند مرد ناشناس من و همسرم را به زور به داخل خودروشان بردند و يكي از آنها هم سوار خودرو من شد. در حالي كه به شدت شوكه شده بودم، مردان خشن ما را داخل خودرو كتك زدند و تهديد كردند حرفي نزنيم. آنها ساعتي بعد ما را به باغي در حوالي تهران بردند و به شدت شكنجه دادند. آنقدر ما را كتك زدند كه دست همسرم شكست. آه و ناله من و همسرم به آسمان بلند شده بود، اما مردان خشن توجهي به ما نداشتند و حتي علت كتككاريشان را هم توضيح ندادند. هر چقدر التماس كردم كه دست همسرم شكسته است و بايد او را به بيمارستان منتقل كنيم، فايدهاي نداشت تا اينكه ساعتي بعد، مردان خشن ما را سوار خودروي ديگري كردند و به ويلاي جنگلي در شمال كشور آوردند. آنها دوباره من و همسرم را در ويلايي جنگلي كتك زدند تا اينكه مرد جواني به نام شاهرخ وارد ويلا شد. من او را ميشناختم. شاهرخ از بستگان يكي از دوستانم به نام فرامرز بود. فرامرز از دوستان قديمي من بود و ما با هم ارتباط خوبي داشتيم تا اينكه چند سال قبل پولي به او قرض دادم. هر وقت پولم را درخواست ميكردم، او امروز و فردا ميكرد و بهانهاي ميآورد تا اينكه روزي با من قرار گذاشت تا پولم را پس دهد. وقتي براي گرفتن به سراغش رفتم، نهتنها پولم را پس نداد، بلكه به شدت مرا كتك زد و تهديد كرد چنانچه شكايت كنم، اين بار مرا ميكشد. من تهديدهاي او را جدي نگرفتم و در دادسرا شكايت كردم و از اين طريق پيگير طلبم بودم تا اينكه روز قبل مرداني ناشناس مرا ربودند. وقتي شاهرخ به ويلا آمد، تازه فهميدم كه مردان ناشناس را فرامرز اجير كردهاست تا از شكايتم صرفنظر كنم. من درست حدس زده بودم چون شاهرخ از من خواست شكايتم را پس بگيرم وگرنه عاقبت بدي در انتظار من و همسرم است. وي ادامه داد: آنها خيلي خستهبودند و يك نفر از آنها نگهباني داد، اما دقايقي بعد نگهبان هم خوابش برد و ما از فرصت استفاده كرديم و طناب دست و پايمان را باز و در تاريكي شب از ويلاي جنگلي فرار كرديم. در ميانه راه به ايستگاه آتشنشاني رسيديم و از آنها درخواست كمك كرديم و آتشنشانها هم ما را به اداره پليس رساندند.
پس از طرح اين شكايت، مأموران بلافاصله راهي ويلاي جنگلي شدند، اما متوجه شدند مظنون اين حادثه فرار كردهاست. بررسيها نشان داد افراد ناشناسي ويلاي جنگلي را اجاره كرده و بعد از حادثه به مكان نامعلومي گريختهاند. از آنجايي كه حادثه آدمربايي در تهران رخ داده بود، پرونده براي رسيدگي به دادسراي امور جنايي تهران فرستاده شد. تحقيقات درباره اين حادثه به دستور قاضي آرش سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران از سوي كارآگاهان پليس آگاهي ادامه دارد.