شعبان مصطفائي
نزديك دو سال و سه ماه از عمر توافق برجام ميگذرد. در اين مدت مباحث زيادي بين موافقان و منتقدان اين توافق صورت گرفت. مباحث در اينباره تقريباً فروكش كرده بود تا اينكه رئيسجمهور امريكا در سخناني در سازمان ملل اين توافق را براي ايالات متحده امريكا خجالتآور دانسته و با سر و صداي تبليغاتي سعي كرد نشان دهد قصد برهم زدن برجام را دارد. سواي نتيجهاي كه براي برجام رقم بخورد، لازم است پيرامون عبرتهاي برجام مطالعهاي صورت بگيرد تا موفقيتهاي احتمالي تداوم و اشتباههاي صورتگرفته تكرار نشود، همچنين درسي براي سياستمداران كشور در تعامل و مذاكره با غرب باشد. در بيان اولين عبرت اينكه حكايت توافق برجام به اين ميماند كه ما به دزدان و شياطين هميشگي حقوق ملتمان اعتماد و تنها سعي كرديم راههاي قانوني فرارشان را ببنديم، غافل از اينكه با دشمني بدعهد و حيلهگر طرف هستيم كه راههاي غيرقانوني را هم براي خود مشروع ميدانند. دوم اينكه توافق طوري بسته شده كه قدرت پاسخگويي عملي پيشگيرانه در مقابل اقدامات و تهديدات امريكا را نداريم، لذا بايد به انتظار بنشينيم و ببينيم از كدام راه عبور ميكنند تا بخواهيم اقدامي مقتضي صورت بدهيم.
سومين عبرت برجامي اين است كه توافق هستهاي انگار فقط براي امريكاي اوباما اعتبار داشت و براي امريكاي ترامپ ميتواند منقضي شود. در توضيح اين عبرت برجامي به دو نكته بايد اشاره كرد: اول اينكه مذاكرهكنندگان ما نبايد فرقي بين امريكاي اوبامايي و امريكاي ترامپي ميگذاشتند و اين خطاي راهبردي است كه بخواهيم بين دشمني اوباماي مؤدب و ترامپ خشن و ديوانه تفاوت قائل شويم. دوم اينكه نبايد پيشبينيهاي سياسي دلگرمكننده براي ادامه يك توافق ملاك قرار بگيرد، لذا اين راهبرد كه طبق پيشبينيها دولت بعدي هممسلك دولت اوباما خواهد بود و اين تضميني ضمني براي بقاي برجام است، اشتباه بود. در نتيجه طبق اين عبرت برجامي نبايد ترديدي در دشمني اوباماي مؤدب با ترامپ خشن در سياست كلان و راهبردي قائل شويم. عبرت بعدي اهميت در شروع بازي با طرف مذاكره است. تجربه تاريخي در حكميت به ما ميگويد كه علت شكست در آن، علاوه بر اعتماد بر دشمن حیلهگر در نوع شروع هم بود، به طوري كه بعد از وفاي به عهد نماينده اجباري امام علي (ع) طرف مقابل از وفاي عهد سر باز ميزند.
اينكه عمل به تعهدات طرف مقابل را به اتمام تعهدات خودمان در برجام موكول كرديم، نتيجهاش منجر به تحريمهاي بيشتر و نقضعهدهاي فراوان طرف غربي ميشود، لذا اينكه در تعامل با غرب بايد گام به گام و متناسب حركت كنيم، عبرتي مهم براي جلوگيري از اعمال خدعه طرف مقابل است. نحوه چيدمان تيم مذاكرهكننده هستهاي، عبرت مهم و ديگري است؛ اينكه فردي از ابتدا تا سرانجام مذاكرات در تيم مذاكرهكننده ايراني وجود دارد كه با دو سرويس جاسوسي بيگانه همكاري داشته، هشدارهاي متعدد رهبري درباره كليدواژه نفوذ را دوباره به ذهنها متبادر ميسازد. اين نفوذ علاوه بر خدشه در كار ساير افراد خدوم و زحمتكش اين واقعيت را بازگو ميكند كه دشمن با اين كار سعي در تغيير محاسبات مسئولان و مذاكرهكنندگان داشته است. شايد تعبيراتي همچون برداشته شدن سايه جنگ با برجام يا حل مشكلات كشور با برداشته شدن تحريمها و ربط دادن رفع تحريمها به برجام از اين مبادي نشئت گرفته باشد.
عبرت ديگري كه بايد از برجام بگيريم اين است كه در پذيرش اشتباه و جبران سريع آن، براي جلوگيري از صدمات بيشتر به منافع ملي نبايد دچار غرور شويم، زيرا پافشاري بيشتر بر اشتباه خطرناكتر از خود اشتباه است. درحالي كه رئيس بانك مركزي نتايج توافق را تقريباً هيچ دانست يا وقتي وزير امور خارجه از اشتباهش در اعتماد به سخن طرف مقابل مذاكره سخن رانده يا رئيس سازمان انرژي اتمي از دبه كردن طرف مقابل حرف زده است، بخشي از اعترافهايي هستند كه بيانگر وجود اشتباهاتي راهبردي در توافق برجام دارند، لذا پذيرش اشتباه گام بزرگ و رو به جلو براي جبران سريع اشتباه ميتواند باشد. مهمترين عبرت برجام در عرصه اقتصادي خودش را نشان ميدهد. اينكه راهبرد حل مشكلات كشور در گرو برداشته شدن تحريمها در اثر كاهش خصومت طرف متخاصم است، چنانچه در برجام نيز اين هدف دنبال ميشد، با نتايج حاصل از برجام محكوم به شكست شد. به عبارتي ديگر با اين عبرت برجامي، نگاه به خارج مرزها براي حل مشكلات اقتصادي، بايد جاي خود را به توجه بيش از پيش و روزافزون به استعدادهاي داخلي و سياستهاي اقتصاد مقاومتي جهت حل راهبردي مشكلات اقتصادي و نيز رشد و توسعه اقتصادي بدهد.