نيما احمدپور
جلال آلاحمد به معناي رايج و مصطلح مصاحبه و گفتوگو با پرسشگران حرفهاي نشريات و مجلات رسمي نداشت يا بهندرت داشت. در ميان آثار بهجا مانده از آلاحمد رد پايي از مطبوعات ادبي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي معاصر او ـكه قاعدتاً وظيفه پرسش و پاسخهاي معمول يا متفكران، صاحبان قلم و هنرمندان به عهدهشان بوده و هست يا اينكه دستكم از سوي تودههاي هنردوست و ادبپرور چنين توقعي از آنان ميرفته است و ميرودـ بهدشواري يافت ميشود. بااين حال در اثري كه به نام مكالمات از سوي مصطفي زمانينيا تدوين و توسط نشر فردوس روانه بازار نشر گرديده، نه گفتوگوي كوتاه و بلند از آلاحمد آمده است. اين 9 مصاحبه به ترتيب عبارتند از:
1ـ «گزارش ميزگرد نقاشان» كه همان طور كه از يادداشت خانم سيمين دانشور در شماره يكم از دوره يكم كتاب ماه (كيهان ماه) برميآيد، ... به دعوت كتاب ماه [كه مدير اصلي آن جلال آلاحمد بود] از گروهي از نقاشان دعوت شد تا روز سهشنبه 18 ارديبهشت 1341 در تالار روزنامه كيهان حضور يابند و در باره جستوجوي راه و رسم معقولي براي آينده نقاشي ايران تبادل نظر كنند.
2ـ دومين بخش كتاب حاضر كه عنوان «زلزله بويينزهرا» را بر آن نهادهايم، شامل گفتوگوي جلال آلاحمد و هوشنگ سيحون است و ما را با نظرات آن دو در باره روستاييان زلزلهزده، ويژگيهاي فرهنگي و اقتصادي و معيشتي جوامع روستايي، معماري سنتي و باستاني روستاها، نقش بادهاي محلي موسمي در افزايش و كاهش دماي هوا، طرحهاي بازسازي مناطق ويرانشده و مسائلي از اين قبيل آشنا ميكند.
3ـ «يك گفتوگوي دراز» اگرچه در سومين بخش كتاب «مكالمات» آلاحمد جاي گرفته، ولي از آنجا كه واجد همه تعاريف متداول مطبوعاتي پيرامون مصاحبه يا گفتوگو است، نخستين مصاحبه حرفهاي، اصولي و جدي آلاحمد بهشمار ميآيد. گردانندگان نشريه «انديشه و هنر» با قرار قبلي در روز چهارشنبه نوزدهم فروردين 1343 همان روزي كه آلاحمد صبح فردايش عازم سفر حج بود، با او به گفتوگو نشستند.
4ـ بخش بعدي موسوم به «مصاحبههاي كوتاه» است. در اين قسمت نيز جلال آلاحمد بيشتر در نقش مصاحبهكننده ظاهر شده است. در روز دوشنبه هشتم تير 1343 آلاحمد و همسرش با يك فرانسوي به اسم پير فرانك، عضو عاليرتبه كميته مركزي نهضت بينالمللي تروتسكيستها يك گفتوگوي برنامهريزي نشده و گپ غيررسمي و دوستانه انجام ميدهند.
5ـ گفتوگويي كه در اين فصل جاي گرفته، مكالمه سهجانبهاي بين جلال آلاحمد، سيمين دانشور و دكتر هانس اشتراسر (Dr. Hans Strasser) است كه به استناد نوشته آلاحمد او و خانمش بار اول در تابستان سال 1336 در وين با پزشك اتريشي آشنا شدند و ملاقاتهايشان تا تابستان 1344 كه آلاحمد به وي پيشنهاد داد: «چطور است روزي بنشينيم و به تفصيل گپي بزنيم» ادامه يافت. هانس اشتراسر ميپذيرد و به منزل جلال و سيمين ميرود.
6ـ جلال آلاحمد دربعدازظهر چهارشنبه 13 ارديبهشت 1346 در تبريز با دانشجويان دانشگاه تبريز به گفتوگو نشست. برپاكننده يا گردانندگان مجلس سازمان هنري دانشجويان دانشگاه تبريز بودند. از فحواي كلام آلاحمد در ابتداي جلسه برميآيد كه آقاي دكتر هاشمي يادداشتي به آلاحمد مينويسد و از او ميخواهد در باره ادبيات معاصر براي دانشجويان سخنراني كند. آلاحمد با فروتني ميگويد اين موضوع خيلي گنده است. من هم صلاحيت آن را ندارم، به اين مناسبت از خود مجلس ميخواهم كه در اين جلسه چه بگويم و با چنين زيركي و نرمشي جلسه را از حالت يك سخنراني دانشگاهي مرسوم درآورد.
7ـ چند سال پس از مرگ جلال آلاحمد، جواد مجابي نويسنده، شاعر، منتقد، پژوهشگر و روزنامهنگار سرشناس در جُنگ ادبي «چاپار» مطلبي به چاپ رساند كه حاوي پرسشهاي او و پاسخهاي آلاحمد پيرامون مسائل سياسي، اجتماعي و اقتصادي بحثانگيز واپسين سالهاي زندگي جلال است.
8ـ بخش هشتم كتاب علاوه بر آن كه به هيچوجه در تعاريف متداول مصاحبه و گفتوگويي نميگنجد، بخشي است كه در قياس با بخشهاي مشابه از كمترين ميزان حضور و ابراز نظر آلاحمد برخوردار است.
9ـ آخرين قسمت كتاب، گفت و شنودي غيرقراردادي، بدون محاسبه قبلي و در كمال سادگي و بيپيرايگي است كه بين آلاحمد و كساني كه در مجلس بزرگداشت نيما يوشيج شركت كردهاند، صورت گرفته است.