چلسي با تکگل ميچي باتشوايي در زمين وستبروم به پيروزي رسيد تا پنجمين قهرمانياش در تاريخ ليگ برتر را جشن بگيرد. اگر بخواهيم اين موفقيت بزرگ را در يک کلمه خلاصه کنيم آن کلمه چيزي نخواهد بود مگر «سادگي». مردان آنتونيو کونته در راه اين قهرماني تمام کارهاي ابتدايي و بنيادين را درست انجام دادند، بهترين استفاده از برنامه بازيهاي سبکشان، به دليل دهم شدن در فصل پيش و حضور نداشتن در بازيهاي اروپايي تمام ويژگيهاي يک قهرمان ليگ برتر را داشتند.
وقتي اين فصل شروع شد همه از نبرد هفت مربي بزرگ ليگ حرف ميزدند و اکثراً انتظار داشتند خوزه مورينيو و پپ گوارديولا در راه قهرماني با هم بجنگند و باقي تيمها تنها سايه تيمهاي منچستري را تعقيب کنند، اما وقتي ايدهها پيچيده گوارديولا باعث گيج شدن بازيکنان خودش شد و مورينيو تازه فهميد زندگي در منچستر خيلي سختتر از آنچه فکر ميکرده است، اين کونته بود که ساده و بدون ادا و اطوار اضافه، با چسبيدن به اصول ابتدايي و سعي و تلاش در زمين، صدر جدول را گرفت و ديگر هرگز پسش نداد. نقطه عطف فصل چلسي در شکست سه بر صفر مقابل آرسنال بود. اين شکست که بعد از باخت خانگي مقابل ليورپول پديد آمد کاتاليزوري شد تا کونته سيستم تيمش را از 1- 3- 2- 4 به 1- 2- 4- 3 تغيير بدهد و با اين تغيير 13بازي پياپي در ليگ را ببرد، بازيهايي که با 10 کلينشيت هم همراه بود.
صدرنشيني و جهش به سوي قهرماني معمولاً فشار ذهني بالايي با خودش دارد و گاهي ميتواند باعث سقوط تيمها شود. درست است که چلسي اين فصل آن عامل جذاب تيمهاي قهرمان ونگر و يونايتد سرالکس فرگوسن را نداشت، اما به هيچوجه تيمي کسالتبار نبود. گل فوقالعادهاي که آزارد در ماه مارچ به وستهم زد نشان از سرعت و قدرت فوقالعاده اين تيم در ضدحملهها داشت، تيمي که ميتواند فصل را با داشتن بهترين خط حمله ليگ به پايان ببرد، تيمي که پنج گل به اورتون زده، چهار گل به يونايتد و سهگل به آرسنال و سيتي. چلسي اين فصل در ساده ترين فرم خودش بود و براي همين حالا قهرماني ليگ برتر را جشن ميگيرند. در ضمن فصل هنوز براي آبيهاي لندن به پايان نرسيده و فينال افاي کاپ فرصتي برايشان فراهم خواهد کرد تا دوگانهاي به يادماندني را فتح کنند.