نویسنده: مهلا روحي داريان
وقتي كودك بودم تعطيلات عيد برايم يك طرف و روز طبيعت يك طرف بود. روزي كه از ساعتهاي اوليه آن توي پاركهاي جنگلي بازي ميكردم تا وقتي كه خورشيد غروب ميكرد و به خانه برميگشتيم. روز طبيعت هنوز هم براي همه ما شيريني و لذت خاصي دارد. روزي است كه همگي به دل طبيعت ميزنيم و هدف آن آشتي ما طبيعت است. اما آيا واقعاً در اين روز ما با طبيعت دوستي و آشتي ميكنيم؟ نگاهي به آسيبهايي كه در همين روز طبيعت نوروز امسال به سبزه و چمن و درخت وارد كرديم پاسخي عيني به اين سؤال است.
آيا به طبيعت احترام ميگذاريم؟حتماً با من موافقيد كه طبيعت يعني زندگي و طبيعت مادر حقيقي انسان است. فكر اينكه طبيعت وجود نداشته باشد گذران زندگي را سخت و دشوار خواهد كرد. فرض كنيد بخواهيم سيزدهم نوروز و روز طبيعت از منزل خارج شويم و در دل طبيعت خوش بگذرانيم. وقتي همه جا خشك و خالي از طراوت و سبزي باشد مسلماً خوشگذراني و لذت بردن از طبيعت معنا ندارد. روز طبيعت روز پاياني ايام نوروز است، دراين روز مردم بنا بر يك سنت قديمي از خانهها بيرون و به دشت، صحرا و باغ ميروند تا آخرين روز عيد را در طبيعت و در كنار سبزه، گياه، آب روان چشمهها و جويبارها به شادي بگذرانند پس بايد سبزي را حفظ كنيم تا بتوانيم سالها از آن لذت ببريم.
خيلي از ما اين روز را به همراه فاميل و دوست و آشنا در دل طبيعت و در كنار عزيزانمان خوش بوديم و از طبيعت و هواي بكر فروردين لذت برديم. اما آيا به طبيعت به معناي كلي آن احترام هم گذاشتيم؟ آيا طبيعت از رفتار ما راضي است يا حتي خودمان از رفتاري كه با طبيعت داشتيم راضي هستيم؟ آيا اين طبيعتي كه الان داريم را براي روز طبيعت سال آينده خوب حفظ كرديم؟
اين سؤالات به همراه خيلي از سؤالاتي كه در ذهن هر كدام از ما نقش ميبندد احترام به طبيعت را معنا ميكند. آيا واقعاً به طبيعت احترام گذاشتيم؟
سيخهايي كه به تن طبيعت ميزنيم
اينكه در دل طبيعت بساط كباببازي و جوجه را پهن كنيم مسلماً خوب است. ما هم حرفي نداريم و نميخواهيم غر الكي بزنيم و بدون هيچ دليل و برهاني اين عمل را نفي كنيم. اما يك سؤال پيش ميآيد و آن اين كه چقدر با اين سيخهاي كباب به جان طبيعت سيخ ميزنيم و عمر آن را كم ميكنيم؟ خيلي از ما در اين مواقع تمام فكر و ذهنمان كبابي است كه ميخواهيم درست كرده و پزش را بدهيم كه من اينكاره هستم و طبيعت برايمان اصلاً اهميتي ندارد.
بدون شك مسائل جانبي اين كباببازي عواقب بدي بهدنبال دارد زيرا كمتر كسي از ما به فكر اين است كه بساط آتش كباب را زير درخت جاندار به پا نكند يا اينكه زباله آن را در طبيعت به امان خدا رها نكند. بنابراين ميبينيد كه يك كباببازي كه از نظر ما مختصر به نظر ميرسد چه ضربات عميقي ميتواند به تن طبيعت وارد كند.
يادمان باشد در تفريح در طبيعت بهتر است از ايجاد آتش در نزديكي گياهان خودداري شود و براي اين منظور از روي سنگهاي بزرگ يا فضاي خاكهاي خشك بدون گياه يا از كپسولهاي پيكنيكي استفاده و ازآتش زدن بوتهها پرهيز كنيم. اين حق طبيعت است كه زنده بماند و اين حق نسلهاي آينده است كه از سبزي و نشاط طبيعت بهره ببرد. در اهميت محيطزيست، همين بس كه در سلامت، توسعه و آرامش جامعه نقش گسترده و اساسي دارد و آنقدر اين نقش گسترده است كه تمامي ابعاد زندگي انسان را دربرميگيرد و نبودش عواقب جبرانناپذيري براي انسان دارد.
زندگي انسان چنان وابسته به محيطزيست است كه حذف آن به هيچ وجه قابل تصور نيست چراكه در وهله نخست به حذف انسان و حيات بشري منجر ميشود. در واقع بايد توجه داشته باشيم كه محيطزيست ميتواند بدون انسانها زنده بماند، اما انسانها بدون محيطزيست نميتوانند زنده باشند. همان خوشگذرانيهاي به ظاهر كوچك حاصل طبيعت زنده است وگرنه طبيعت مرده كه لذتي ندارد.
محيطزيست يعني همان خانه ما
زماني نه چندان دور شعار «شهر ما خانه ما» در سطح شهر زياد ديده ميشد. يادم هست آن وقت درك درستي از آن نداشتم و فكر ميكردم يعني چي؟! اما الان خوب ميفهمم كه يعني شهر و محيطزيست، يعني همان خانه بدون هيچ شك و شبههاي.
فقط كافي بود آخر شب روز سيزده نوروز نگاهي از روي تعمق و تفكر به شهر ميداشتيد آن وقت ميديديد كه در برابر طبيعت و محيطزيستمان چقدر بيرحم و سنگدل هستيم. از ظروف يكبار مصرف كه سم محيطزيست هستند گرفته تا ته مانده غذا و ميوههاي گاز زده همه چيز در پاركها و محيطهاي سرسبز ديده ميشد.
مثل اين بود كه يك جماعتي زبالههاي يك سال خود را بر تمام شهر ما ريخته باشند. شهرمان به معناي واقعي و كلي آن، چهره زشت و ناخوشايندي به خود ميگرفت. آيا اين رسم طبيعتداري است؟ آيا اين رسم خانهداري است؟ آيا اين رسم احترام گذاشتن به محيطزيست است؟ باور كنيد لذت بردن از طبيعت اين نيست كه هر كاري كه خواستيم آزادانه انجام دهيم. آزادي در دل طبيعت هم چارچوب دارد. وقتي با حسرت به محيطزيست كشورهاي ديگر نگاه ميكنيم بايد بدانيم كه مردم خواستند و يك طبيعت زيبا را براي خود فراهم كردند پس بهتر است حال محيطزيستمان را با بيمبالاتي خراب نكنيم.
بايد توجه كنيم طبيعت همان خانه و چارچوب اتاقهاي ماست. همين طور كه از وسايل منزلمان مراقبت ميكنيم و هر تهديدي كه بخواهد باعث خرابي آن شود را برنميتابيم. پس بايد با طبيعت و محيطزيست هم همان گونه باشيم. اجازه ندهيم گلهاي زيبا بازيچه دست كودكانمان باشند يا تنه درختان اسباب بازي و لذت ما شوند. شكستن شاخه نورسته درختان، آتشافروزي در طبيعت، حكاكي روي تنه درختان، شكار پرندگان و... هيچ توجيهي ندارد و بايد ياد بگيريم كه در روز طبيعت به حق حيات ساير جانوران در طبيعت نيز احترام بگذاريم.
به هر ترتيب انسان نبايد خودخواهانه و هر جور كه دوست دارد با محيطزيست رفتار كند بلكه بايد محيطزيست خود را بشناسد و رفتار خود را متناسب با آن هماهنگ كند. كساني كه به محيطزيست آسيب ميرسانند فقط منافع كوچك و شخصي خود را ميبينند اما حافظان محيطزيست، منافع بزرگ و عام انسانها را مد نظر دارند.