دكتر مسعود شجره متولد 1330 از تهران ولي اصفهانيالاصل؛ بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد است. او را بيشتر از ايران در مجامع مختلف جهاني ميشناسند. مجامع و رسانههايي كه در مباحث حقوق بشري در دنيا فعال هستند با نام مسعود شجره و مؤسسهاي كه بنيان نهاده و مديريت ميكند بهخوبي آشنايي دارند؛ به شكلي كه اغلب اوقات در كنار سازمانهايي مانند عفو بينالملل و ديدهبان حقوق بشر، نام مؤسسه تحت امر وي كه يك مجموعه مردمي حقوق بشري است نيز به چشم ميخورد و نظرات او و اعضاي انجمنش اعتباري جهاني دارد. با وي در زمينه فعاليتهايي كه دارد همچنين مباحث حقوق بشري از جمله اسلامهراسي در غرب به گفتوگو نشستيم.
جناب شجره! چه شد به كشور انگليس رفتيد؟ در سن 16 سالگي براي ادامه تحصيل به انگليس رفتم، البته بعد از اتمام تحصيلات در رشته روابط بينالملل به كشور برگشتم اما براي رشته تحصيلي من كاري نبود، چراكه بايد در وزارت خارجه زمان طاغوت مشغول به كار ميشدم و شرايط آن با اعتقادات من همخواني نداشت براي همين هم دوباره به انگليس برگشتم.
شما مدير و مؤسس يكي از مشهورترين و فعالترين سازمانهاي مردمي اسلامي در بحث حقوق بشر هستيد. بفرماييد چه چيزي باعث شد انجمن حقوق بشري با نام حقوق بشر اسلامي را تأسيس كنيد؟به دليل مشكلاتي كه در كشورهايي مانند بوسني، فلسطين و نقاط مختلف براي مسلمانان ايجاد شده بود و هيچگونه مركز حمايتي براي آنها نبود و در مظلوميت بهسر ميبردند من با تعدادي از دوستان همفكر و همعقيده از جمله دكتر كليم صديق تصميم گرفتيم تا مجموعهاي دراين رابطه تأسيس كنيم كه به وسيله آن بتوانيم نيازهاي مسلمانان را در هر جايي كه هستند تأمين كنيم و به واسطه اين مجموعه از حقوق آنها حمايت و دفاع شود. اين شد كه مجلس اسلامي انگليس را به رياست دكتر كليم صديق تأسيس كرديم. اين را هم بگويم كه مجلس ما در واقع يك حزب سياسي نبود، بلكه محلي براي هماهنگي و يكي شدن مسلمانان در انگليس بود؛ چيزي كه واقعاً هم به آن نياز داشتيم و به خواست خدا توانستيم آن را عملياتي كنيم.
چنين حركتي خصوصاً اينكه براي اولينبار در نوع خود بوده مطمئناً بازتابهاي مختلفي را هم در پي داشته است. لطفاً از اين بازخوردها بيشتر بگوييد.بله، بسيار زياد هم بازخورد داشت، ما گروههاي تخصصي بسياري ذيل مجلس اسلامي در امور مختلف ايجاد كرديم. ازجمله اين زيرشاخهها ميتوان به گروههاي بانوان، حقوق بشر و... اشاره كرد. در واقع اين حركت به مسلمانان اعتماد به نفس و قدرت بيشتري داد به شكلي كه دستگاه حاكم در انگليس به وحشت افتاد و حتي براي مذاكره با ما جلسه گذاشتند و گفتند نيازي به اين كارها نيست خودمان مشكلات شما را حل ميكنيم و تا حد امكان شما را تقويت هم ميكنيم.
اين كار را هم كردند؟آنها دلشان براي مسلمانان نسوخته تا مشكلاتشان را حل كنند، بلكه اين يك سياست كلي است از گروههايي به خصوص گروههاي ديني در مقاطعي حمايت ميكنند سپس كم كم آنها را در ساختار خود حل ميكنند و به اين شكل علاوه بر تضعيف عقيدتي به كنترل و تشكيل انجمنهايي اقدام ميكنند كه محصول آن همان اسلام انگليسي و امريكايي است؛ يعني اسلامي كه واقعي نيست و محصول مديريت آنهاست تا از قدرت و نفوذ مسلمانان و تعاليم اسلامي بكاهند و خودشان هدايتگر اصلي باشند.
سرنوشت مجلس اسلامي انگليس چه شد؟ بعد از درگذشت دكتر كليم صديق آن ساختار نيز ديگر قدرت خود را از دست داد. به همين دليل با همان جمع دوستان كه ابتدا براي تشكيل مجلس اسلامي اقدام كرده بوديم براي حمايت از مظلومان در اقصي نقاط دنيا وارد عمل شديم و انجمن حقوق بشر اسلامي را در ابعاد وسيعتر تشكيل داديم.
سهم ايرانيان در اين انجمن اسلامي جهاني چقدر بود؟ در حقيقت ايرانيان مومن و متعهد و در عين حال فعال كه به چنين اموري اعتقاد داشته باشند در انگليس بسيار كم هستند به همين دليل سهم ايرانيان در اين ساختار آنچنان كه بايد و شايد نبود؛ از سوي ديگر اين ساختار شامل مليتها و مذاهب مختلف است. انجمن نگاهي وسيع و جهانشمول به مسئله دفاع از مظلومان و حقيقت دارد براي همين نميتوان آن را محدود به مليت يا مذهب خاصي كرد.
مهمترين خروجي كه انجمن حقوق بشر اسلامي تاكنون داشته چه بوده است؟در اين مدت كارهاي زيادي انجام داديم و قوانين بسياري را اصلاح كرده و تغيير داديم. بحمدالله هزاران تن از افرادي كه به ناحق در كشورهاي مختلف از جمله مصر، تركيه و... به زندان افتاده بودند را آزاد كرديم. مثلاً در تركيه حكومت فعلي با نگاه اسلامي فعلي كه از آن دم ميزند روي كار نبود پيش از اين يك حكومت ديكتاتوري و ضد اسلامي در رأس تركيه بود كه بسياري را به زندان انداخته بود از جمله دكتر نورالدين شيرين را كه با كمك انجمن حقوق بشر اسلامي آزاد شد و هم اكنون خود از فعالان اين حوزه در تركيه محسوب ميشود. انجمن حقوق بشر اسلامي در حال حاضر پايگاههاي خوبي در مباحث حقوق بشري راه اندازي كرده و در سازمان ملل هم داراي كرسي هستيم و به مجلس انگليس و اتحاديه اروپا هم مشورت ميدهيم.
يكي از مباحثي كه درباره حقوق بشر مطرح است بحث جايزه صلح نوبل است. ما شاهديم كه به جنايتكاراني مانند رئيسجمهور ميانمار، اوباما، شيمون پرز و... جوايز نوبل داده ميشود. در اين مورد نظر شما به عنوان يك فعال شناخته شده صلح در جهان چيست؟به عنوان يك فعال شناخته شده صلح در جهان بدون شك اين جايزه اعتبار و آبروي خود را از دست داده است. هم اكنون كمپيني بزرگ از فعالان حقوق بشر تشكيل شده و امضاهايي در حال جمعآوري است تا اين جايزه از رئيسجمهور ميانمار بهخاطر جناياتي كه زير نظرش شكل گرفته است پس گرفته شود. جالب است بدانيد اين شخصيت وقتي به انگليس آمده بود با يك خبرنگار به نام ميشل حسين مصاحبه كرد؛ خبرنگاري كه اصلاً مسلمان نيست اما قسمتي از اسم او حسين دارد يعني يك اسم اسلامي. رئيسجمهور ميانمار در پايان مصاحبه شكايت كرده بود كه چرا يك خبرنگار مسلمان را براي مصاحبه من فرستاديد. شيمون پرز هم با ياسر عرفات مشتركاً جايزه صلح نوبل گرفتند اما دو سال بعد پرز سعي كرد عرفات را بكشد از همه اينها مضحكتر جايزه گرفتن اوباما بود. او هنوز نيامده بود كه جايزه صلح نوبل را گرفت به شكلي كه خودش هم گفته بود نميدانم براي چه به من جايزه صلح نوبل دادند. اوباما در زمان حكومتش چند برابر جورج بوش در عراق نيرو پياده كرد و به وسيله پهپادهايش بسياري از مردم عراق، افغانستان و پاكستان را كشت. او قول داده بود زندان گوانتانامو را جمع كند اما حالا هم كه رياست جمهورياش تمام شده، ميبينيم به وعده خود عمل نكرده است. وقتي جايزه صلح نوبل را به او دادند شبكه بيبيسي با من تماس گرفت و نظرم را پرسيد من نيز صراحتاً گفتم اين كار بسيار مسخره است.
بيبيسي فارسي يا بيبيسي انگليسي؟شبكههاي مختلف تلويزيون و رسانههاي مكتوب در مسائل گوناگون حقوق بشري با ما درتماس هستند و از ما نظر ميگيرند. منظورم از بيبيسي همان شبكه انگليسي زبانان بود نه فارسي. من اصلاً با بيبيسي فارسي صحبت نميكنم.
يكي از مباحث حقوق بشر اين است كه مثلاً ما بيش از چند ده هزار صفحه در فيس بوك و توئيتر در حمايت از داعش يا توسط خود داعش داريم كه نفرت پراكني را تبليغ ميكنند چرا اين صفحات از سوي مسئولان جهاني بسته نميشوند؛ درحالي كه صفحات مربوط به پرستيوي، المنار يا العالم به بهانههاي واهي مسدود ميشوند؟ در بحث حقيقي يا مجازي اگر فعاليتهاي نفرت پراكني صورت ميگيرد بايد به ريشهها بپردازيم اينها فقط مهره هستند. در زمينه داعش با تناقضات مهم و جالبي روبهرو هستيم. كاترين اشتون در بحث تحريم ايران ميگويد ما كاري كرديم كه ايران ديگر نتواند حتي يك قطره نفت از كشورش خارج كند درحاليكه ايران از طريق درياي عمان به آبهاي آزاد راه دارد اما در منطقهاي كه داعش است كاملاً محصور هستند و راهي براي خروج از آن نيست اما به راحتي نفت خود را ميفروشند و مخارجشان را تأمين ميكنند. در عكسها و فيلمهاي اين گروهك تروريستي هزاران ماشين آخرين سيستم تويوتا را ميبينيم كه پشت سرهم حركت ميكنند و قدرت داعش را به رخ ميكشند. خب اين ماشينها چطور به دست داعش ميرسد آيا شركت تويوتا نميداند مشتري آنها كيست و اين همه ماشين به كجا فرستاده ميشود؟ وقتي يك ماشين سرقت ميشود به راحتي ميتوان رد آن را گرفت حالا چگونه است كه چندين هزار ماشين آخرين سيستم تويوتا را نميتوانند دنبال كنند؟! خود شما حساب كنيد وضعيت چگونه است.
دليل اين تناقضات به نظر شما چيست؟الان در اروپا و امريكا نفرتپراكني و اسلامهراسي به شدت جريان دارد و تبليغ ميشود؛ البته اين موضوع قبل از اين هم بوده ولي بعد از 11 سپتامبر بيشتر شد حتي به ياد دارم قبل از 11 سپتامبر در انفجار اوكلاهما رسانهها تا چند روز مدام مسلمانان را مجرم معرفي ميكردند. پس از11سپتامبر شرايط براي مسلمانان بدتر شد. آلمان نازي را به ياد بياوريد وقتي در جنگ جهاني اول شكست سنگيني خورد و هويت آن مورد حمله قرار گرفت و روحيه مردم بسيار ضعيف شد براي تقويت آن به نفرتپراكني عليه گروههاي چپ و يهودي پرداخت و آنها را عامل بدبختي و مشكلات معرفي كردند، تا از اين طريق مليگرايي و نازيسم را تقويت كند. اين اتفاق در بوسني توسط صربها هم افتاد، در امريكا نيز همين طور و جواب هم داد. وقتي نگاه ميكنيم ميبينيم كه ترامپ هم روي همين اصل رأي آورد كه عامل مشكلات ما مسلمانان و خارجيها هستند. اين يعني فرافكني؛ البته هيچ وقت مشكلات با اين فرافكنيها حل نشده، اما در عوض روحيه مليگرايي تقويت يافته است. براي همين حكومتها به اسم مليگرايي به گروههاي افراطي مانند گروههاي نازيها در آلمان ميدان عمل ميدهند. مثلاً بعد از رأيگيري كه در مورد خارجيها شد متأثر از فضاي نفرت پراكنياي كه در انگليس انجام گرفته بود بيماري به دكتر هندي خود گفته بود از كشور ما برو بيرون... خب اين امر محال است چون فقط 40 درصد پزشكان و پرستاران در انگليس خارجي هستند كه اگر بيرون بروند سيستم آنها تعطيل ميشود.
دنيا نسبت به قبل آگاهتر شده است. گروهها و انجمنهاي حقوق بشري زيادي ايجاد شده و رسانهها براي اين امر هم بسيار بيشتر از سالها قبل شده است اما با همه اين احوال ميبينيم دنيا نسبت به قبل ناامنتر شده است. به نظر شما دليل اين پسرفت چيست؟ به دليل سقوط ارزشها اين ناامنيها به وجود آمده است. در ايران هم اين مشكل را داريم. اتفاقاتي كه اخيراً شاهديم به همين دليل است. در اروپا به خصوص انگليس نيز وضعيت بسيار اسفناكتر است. در انگليس علناً شاهديم كه مقام، ثروت و عنوانها جاي ارزشها را گرفته، حالا ديگر وضع به گونهاي شده است كه براي اهداف خود آدم ميكشند. قبلاً براي افراد پروندهسازي ميكردند و آنها را به زندان ميانداختند، اما امروز دورهم مينشينند و تصميم ميگيرند كه مثلاً بايد فلاني حذف شود يا حتي ميبينيم در امريكا علناً اعلام ميكنند كه بدون دادگاه و وجود مدركي به جرمهاي واهي افراد را به زندان مياندازند و نابودشان ميكنند. من سالها پيش حديثي از پيامبر اسلام(ص) خواندم كه فرموده بودند در آخرالزمان حقيقت مخفي ميشود و بديها جاي حقيقت را ميگيرند. آن موقع پيش خودم گفتم مگر ميشود چنين اتفاقي بيفتد چه آنكه حتي يك بچه هم ميداند حقيقت چيست، اما اكنون به حكمت آن حديث پي بردم.