«نفوذ» اگرچه واژهاي است كه از سالها پيش به پديدههاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و امثالهم مانند سينما و رسانه ورود كرده اما كمتر كسي تصور ميكرد روزي كار به جايي برسد كه استحاله ارزشهاي ديني و مقدس اينگونه در دستور كار افرادي قرار بگيرد كه بيشتر از آنكه هنرمند باشند شبه روشنفكر هستند. براي اين امر آنچه مورد استناد است جرياني است كه هفته پيش با عنوان نمايشگاه مفهومي لباس دفاع مقدس و همزمان با عمليات والفجر 8 در فرهنگسراي نياوران ظهور و بروز يافت.
در اين راستا نكاتي قابل ذكر است كه كتمان آنها به نوعي دهانكجي به كساني است كه با خون خود استقلال و عزت اين سرزمين را حفظ كردهاند. شهدايي كه اگر نگاهي گذرا به وصيتنامههايشان انداخته شود اغراق نيست كه بگوييم تمامشان اصرار به حفظ حجاب و عفت زنان وطن داشته و ميگفتند: «خواهرم! من ميروم تا چادر از سر تو برندارند. خواهرم! سياهي چادر تو كوبندهتر از سرخي خون من است و...»
اما متأسفانه و وااسفا كه آنچه در اين نمايشگاه و دستاندركاران آن شاهد بوديم غريبه بودنشان با مفهومي به نام حجاب بود. حجابي كه احترام و رعايت آن اولويت كساني بود كه امروز نيستند اما از اسم و سالگرد عملياتهايي كه پشت سر گذاشتند زمينهاي براي استحاله مفاهيمي چون جنگ، دفاع مقدس، لباس و حجاب به وجود آمده است.
ظاهر و پوشش كساني كه خود را فعال اين عرصه ميدانستند نه تنها قرابتي با دفاع مقدس نداشت كه بيشتر عداوت با چنين ارزشي را نشان ميداد كه اگر اينگونه نبود حداقل جا داشت پوششها در اين يك هفته كمي پوشيدهتر و محترمانهتر ظاهر ميشد.
اما از بحث اين مهم كه بگذريم بايد به محتواي كليپهايي پرداخته شود كه در فحواي افتتاحيه نمايشگاه ارائه شد. كليپ نخست از زبان چند خانم به تشريح لباس دفاع مقدس با اين موضوع پرداخت كه «لباس دفاع مقدس مفهوم جنگ نيست، نماد صلح است و وصال».
و از همين جمله ميتوان تا حدي درك كرد ريشهشناسي واژهها در اين كلام ناديده گرفته شده چراكه نميشود دو واژه صلح و جنگ را در مقابل يكديگر و به منزله تضاد هم قرار داد. صلح از خانواده اصلاح بوده و گاهي لازم است براي اصلاح امور دست به جنگ زد. جنگي كه مانع ميشود باطل بر حق پيروز شود و اين نشان ميدهد رودررو قرار دادن دو واژه صلح و جنگ كار اشتباهي بوده و سبب ميگردد هر جنگي ولو در مقام دفاع را زير سؤال ببرد. بنابراين جنگ زماني كه اصرار به پيروزي حق بر باطل داشته باشد خير است و فضيلت.
اما در كليپ موزيك دوم، دو كودك شعري را همراه با آهنگ خواندند كه بيشتر از آنكه تداعيكننده مقاومت، حس غرور و شجاعت باشد از حق حيات و خواهش كردن به اسلحههايي سخن ميگفت كه به روي آنها گرفته شده است. اين موسيقي، ضعف كودكان ولو اينكه درست باشد را همراه با ترحمي نچسب به ذهن مخاطبي القا ميكرد كه هشت سال جان داد اما بند انگشتي از سرزمينش را به دست دشمن نداد و اين خود بيانصافي بزرگي بود و بايد پرسيد: «التماس به چه كساني و به چه قيمتي و براي رسيدن به چه نتيجهاي؟» از اين مهم نيز كه عبور كنيم ميشود به كلامي بسنده كرد كه مينا افروزي طراح و دبير نمايشگاه، اين چنين آن را مطرح كردهاند: «لباس دفاع مقدس نشان از پاسداري و حفظ و جريانسازي ارزشها است. نشان از درخت سترگ صلح با اختياري است كه از چشمه عهد الست آبياري ميشود. پيمان به ياد آوريم و عاشقانه پيمان نگهداريم. لباس دفاع مقدس تنپوش جنگ نيست نماد صلح و وصال است. اين نمايشگاه در سالروز عمليات والفجر 8 با شعار يا زهرا(س) هر ساله برگزار خواهد شد. هدف از برگزاري اين اتفاق فرخنده فرهنگسازي در حوزه لباس است. لباس آنها جز سادگي، تواضع، ايثار و شجاعت نبود اما اين نمايشگاه بهانهاي شد تا براي نخستين بار از المانها و مفاهيم جنگ تحميلي در حوزه طراحي لباس كشور بهرهمند شويم. باشد تا توانسته باشيم ذرهاي از دين خود را بر آن بزرگ مردان ادا كنيم.»
و اينجاست كه بايد صريح و به دور از لفاظي به خانم افروزي گفته شود اگر شما قرار است در سالروز عمليات والفجر 8 و با شعار يا زهرا نمايشگاه برگزار كنيد خوب است قبل از هر مسئلهاي نسبت خود را با حضرت زهرا(س) تبيين كرده و در فرم افراد و حضور مخاطبان خود، جايگاه يگانه بانوي بيبديل جهان را مشخص كنيد. خوب است بگوييد منظور شما از صلح چيست؟ آيا اين دفاع مقدس و جنگ هشت ساله است كه بايد به نمايشگاه شما اصالت بدهد يا اين شما هستيد كه قرار است با نوشتن «خرمشهر آزاد شد» بر روي مانتوها و لباسهايي كه به هيچ وجه يادآور فضاي جنگ نيست اين ارزشها را تعبير ديگري بكنيد؟
اين تناقضي بس عظيم و توهينآميز است. كساني طلايهدار حفظ ارزشهاي دفاع مقدس شدهاند كه گروه گردآورندگانش به آن اعتقادي نداشته و براي آن احترام قائل نبودهاند. فراموش نكنيد جنگ و دفاع با حجاب به يك معنا در مفهوم اما در دو فرم متفاوت هستند كه هيچ گاه از يكديگر گسسته نخواهند شد. البته ميشود در خوشبينانهترين حالت ممكن اين روش و منش را به پاي نااگاهي افراد پاي كار گذاشت.
در پايان بايد اشاره كرد به كساني كه ادعاي دينداري داشته اما با نبودشان و حضور و فعاليت به موقعشان اين چنين مفاهيم و ارزشها به يغما ميرود و كسي به مقابله با چنين اسلوبي بينميخيزد.
اي كاش كساني كه قصد اداي دين به مردان بزرگ را داشتند آنها را زير پاي خود له نكرده و حرف و اعتقاد آنها را شناخته و به آن عمل ميكردند.