یک زمانی علی کریمی فوتبالیستی بود که هر مدافعی را مثل آب خوردن جا میگذاشت. مخصوصاً وقتی در سرعت کسی پا به پایش میآمد، سر بزنگاه میزد تو سر توپ و مسیرش را عوض میکرد، آن وقت مدافع همینطوری برای خودش میرفت! آنقدر از این کارها کرد که لقبش شد «جادوگر»؛ کسی که با توپ جادو میکند، انگار توپ را غیب میکند و آن طرفتر ظاهر میکند! ولی این اواخر به قدری مهارت پیدا کرده بود که دیگر خود مدافع را هم غیب میکرد! با تغییر مسیرهای ناگهانی و استادانه!
این دفعه اما جادوگر ابتکاراتش را آورد توی یک زمین سبز دیگر. زمین سبزی که البته دیگر سبز نبود. پرآبتر و گلآلودتر از زمینهای شمال و پر گرد و خاکتر از زمینهای خاکی قدیم! آنقدر پر گرد و غبار که چشم چشم را نمیدید و هم تیمی پیدا نمیشد که پاس بدهد. برای همین شروع کرد به تکروی و سر توپ زدن و هنرنمایی!
مثل مصاحبههای جنجالی آخر بازی شروع کرد به انتقاد از مسئولان زمین و هوا. اول خطاب به ابتکار گفت: «این مطلب دکتر شریعتی رو خوندی جایی؟ اگر نمیتوانی خدمت کنی برو تا خیانت نکنی!؟» بعد گلایهاش را برد پیش رئیس و خطاب به آقای روحانی نوشت: «یه تجدید نظر روی افراد اطرافتون بکنید.»
ضمناً کریمی با ابراز امیدواری از اینکه خانم ابتکار یک پست در این باره بگذارد نوشت: «کار دیگه که انتظاری نمیره!»
بعد هم تک به تک شد با دروازهبان: «خيلى زود دير ميشه دكتر، بذارين مردمى كه به شما رأى دادن بابت رأىشون سر خورده نشن.»
به هر حال مردم خاکی جنوب که صدایشان شنیده نشد، شاید تلنگر جادوگر باعث شود بعضیها به خودشان بیایند و به بازی برگردند!