حرفهاي مديرعامل تراکتور واقعيت فوتبال است، مصطفي آجورلو ميگويد فوتبال ايران تنها به اسم حرفهاي شده و نه زيرساختها و نه امکانات آن نشاني از يک فوتبال حرفهاي ندارد. البته مديرعامل تراکتور براي اينکه عملکرد خودش و کادر فني و بازيکنان زير سؤال نرود، نام آنها را فاکتور گرفته، اما واقعيت فوتبال کشورمان اين است که علاوه بر امکانات، بايد نام بازيکنان، مربيان و مديران را به اين ليست اضافه کرد، آنها نيز سعي نکردهاند به حرفهاي بودن نزديک شوند و آماتورگونه در حال، مديريت، مربيگري و بازي کردن هستند و ماجرا وقتي تأملتر ميشود که در اين فوتبال آماتور، پول به صورت حرفهاي خرج ميشود و مديران آماتور از حساب بيتالمال و بودجه عمومي کشور، قراردادهاي ميلياردي و حرفهاي با بازيکنان و مربيان آماتور ميبندند. با اين فوتبال که کاريکاتوري از فوتبال حرفهاي است، انتظار هر اتفاقي را بايد داشت و از رخ دادن هيچ چيزي نبايد تعجب کرد، محروميت استقلال و تراکتور از گرفتن بازيکن و نقل و انتقالات، خروجي طبيعي اين فوتبال است، وقتي در فوتبال هيچ چيز جاي خودش نيست و بويي از حرفهاي بودن نبرده، انتظار اينکه همه چيز رو روال باشد، انتظار بيهودهاي است. محروميت استقلال و تراکتور آينه تمامنماي فوتبال ايران است، هرچند تلخ و گزنده باشد، اما نميتوان از آن فرار کرد.
در اين فوتبال وقتي سيستم حرفهاي نباشد، با بازيکنان خارجي قراردادهاي کلان بسته ميشود، پول به جيب دلالها و واسطهها ميرود، اما بازيکن خارجي به پولش نميرسد و براي اينکه مبلغ قراردادش را نقد کند به فيفا شکايت ميکند و اينجاست که فدراسيون جهاني فوتبال وارد عمل ميشود و وقتي ميبيند نه باشگاههاي ايراني و نه فدراسيون فوتبال، اهميتي به هشدارها نميدهند، حکم محروميت ميدهد و دو باشگاه بزرگ ايران از نقل و انتقالات محروم ميشوند، اتفاقي که در فوتبال حرفهاي دنيا ميتواند يک خطاي بزرگ باشد اما اينجا در ايران به راحتي از کنار آن عبور ميشود، طوريکه مديرعامل تراکتور که آخرين تيم ايراني محروم شده است، دو هفته بعد از يک خطاي بزرگ به ياد عذرخواهي ميافتد. حال اينکه اگر سيستم مديريتي حاکم بر فوتبال حرفهاي بود، مصطفي آجورلو و رضا افتخاري مورد بازخواست جدي مديران بالادستيشان در باشگاهها قرار ميگرفتند و سخت ميشد که با توجه به اين تخلف و خطا به کارشان در باشگاههاي تراکتور و استقلال ادامه بدهند.
اما وقتي فوتبال حرفهاي نباشد، نه در استقلال و نه در تراکتور و نه در فدراسيون فوتبال آب از آب تکان نميخورد و مديران متخلف، طلبکار هم ميشوند و به خاطر سوءمديريتشان از بقيه کمک ميخواهند. مانند درخواست ديروز مديرعامل تراکتور از وزارت ورزش، او ميخواهد که وزير ورزش تنها استقلال و پرسپوليس را نبيند و به تراکتور هم کمک کند. اين در حالي است که محکوميتهاي باشگاههاي ايراني در فيفا، متوجه مديران باشگاههاي مذکور است، مديراني که با مديريتي آماتورگونه مسبب اتفاقهاي پرهزينه براي فوتبال ايران ميشوند و با وجود چنين سوءمديريتهايي همچنان در فوتبال ميمانند و از يک باشگاه به باشگاه ديگر ميروند. در حالي مديرعامل تراکتور در مصاحبهاش، بدهي باشگاه را چندده ميلياردي عنوان ميکند که اين بدهيها ثمره مديريتي وي و مديراني مانند او است، مديراني که تنها بلدند خرج کنند و درآمدزاييشان محدود به کمک گرفتن از شهرداري و ساير نهادها ميشود.
اين در حالي است که يکي از اصول اصلي مديريت در يک مجموعه، ميزان کردن خرج و دخل است، اما در باشگاههاي ايراني که از پولهاي دولتي و نهادهاي وابسته به بودجه کشور استفاده ميکنند، مديران بدون توجه به درآمد و موجودي حساب باشگاه، خرج ميکنند و قرارداد ميبندند و نتيجه آن ميشود که هر مديري ميرود و مديري جديد ميآيد، بدهي روي بدهي باشگاه ميگذارد و نکته جالب و قابل تأمل اينکه، مدير جديد ميگويد يک خرابه را تحويل گرفته و مدير سابق همه چيز را انکار ميکند و ادعا هم ميکند که حساب باشگاه را با پول تحويل داده است! در اين سيستم هيچ مديري مسئوليت وضعيت آشفته باشگاه را قبول نميکند و برابر سوءمديريتهايي که صورت گرفته، پاسخگو نيست. اين همان چيزي است که به خوبي نشان ميدهد که در ايران نه تنها امکانات، بلکه مديران فوتبال ايران هم رفتاري آماتوري و غيرحرفهاي دارند و مشکل فراتر از زيرساختها و امکانات است. همين است که باعث ميشود مديري مانند صفاييفراهاني که ميخواست فوتبال را حرفهاي کند، نميتواند در اين فوتبال دوام بياورد و آنسو مديران آماتور ماندگار هستند، به هر حال طبيعي است که در فوتبال آماتور تنها يک مدير آماتور ميتواند دوام بياورد و بماند!