براي اولين بار و شايد نه براي آخرينبار، ليونل مسي پس از زدن گل پيروزيبخش بارسا به لگانس در دقيقه 90، خوشحال نشد و شادي گل هميشگي خود را انجام نداد. چه بر سر بارسا آمده که مسي گل خود را هم جشن نميگيرد؟ بحث بر سر اخراج يا ماندن لوئيس انريکه را رها کنيد که تمرکز روي اين مسئله سادهترين کار ممکن است. شيوهاي که بارسا در آخرين بازياش در لاليگا برابر لگانس به ميدان رفت و سبک بازي زجرآور اين تيم، بيش از هر چيزي، ناشي از مشکلات روحي بازيکنان بود و منشأ تکنيکي- تاکتيکي نداشت. بارسلونا مقابل لگانس، کاريکاتوري از يک تيم واقعي بود؛ چه تيمي، چه انفرادي. فقط در يک ربع انتهايي بازي و پس از گل تساوي لگانس بود که فشار لازم براي رسيدن به گل دوم را وارد کرد و در نهايت به هدف خود هم رسيد؛ هرچند از روي نقطه پنالتي. اين يک پيروزي با طعم شکست بود. البته بارسا راهي فينال کوپا دل ري شده است؛ بله همينطور است ولي فضاي فعلي اين تيم، فضايي غمزده و غريب است.
شکل بازي بارسا ديگر لذت بخش نيست و پس از هر پيروزي، هواداران اين سؤال را از خود ميپرسند که ميشد بهتر از اين هم بازي کرد و پيروز شد. بارسلونا حالا مسياي دارد که از گلزني خود در دقيقه 90 خوشحال نميشود. راهحل چيست؟ اخراج انريکه؟ اين البته آسانترين راه و يک راهحل هميشگي براي خروج از بحران است، ولي بايد عملکرد تکتک بازيکنان، تکتک خريدهاي جديد و تکتک تمديد قراردادها را به دقت آناليز کرد و براي آينده، يک برنامهريزي درست داشت. اين بارسلونا از فلسفه و هويت خود فاصله گرفته است. ديگر نشاني از لاماسيا در ترکيب اين تيم نميبينيم. بايد مشخص شود که هدف مديران باشگاه دقيقاً چيست. در غير اين صورت، باور کنيد حتي تمديد قرارداد مسي نيز چارهساز نخواهد بود. شرايط فعلي بارسا فارغ از يک شکست يا يک بازي بد، بسيار وخيمتر از آنچه است که تصور ميشود و با يک معضل جدي روبهرو هستيم. بناي دوباره يک بارساي افتخارآفرين مثل آنچه در يک دهه گذشته شاهدش بوديم، فقط به يک يا چند خريد خوب بستگي ندارد، بايد طرحي نو و يک تفکر جديد به بارسلونا تزريق شود.