از زماني كه زمزمههاي طرح به اصطلاح «آشتي ملي» از سوي اصلاحطلبان و رسانههاي وابسته مطرح شد، بر اهل معنا پوشيده نبود كه مقصود و در حقيقت «بيتالغزل» اين جماعت از آشتي ملي، رفع حصر از سران فتنه و حتي تطهير آنهاست؛ موضوعي كه گاه در لفافه و گاه به صراحت بر زبان و قلم آنان جاري بود.
فتنه 88 نيز كم و بيش توسط همين جريان برپا شد؛ جرياني كه بعدها نه تنها ارتباطات با بيگانه و اهدافي را كه دنبال ميكردند به وضوح نمايان شد بلكه در سالهاي قبل و بعد از فتنه نيز همسويي آنان با امريكا هرگز پوشيده نبود. اگر چه اين جريان، حركت سياسي- رسانهاي اخير خود را با كليد واژههايي چون «جمع شدن زير بيرق رهبري» يا «نزديكتر شدن به ايشان» آغاز كرد ولي همه نظريهپردازان عالم سياست به خوبي ميدانند كه اگر نگوييم همه اصلاحطلبان، ولي دست كم طيف وسيعي از اين جريان، كساني هستند كه نه تنها حكومت ديني را برنميتابند بلكه براساس ماهيت پيدايش و نوع تفكرات سكولاريستي خود، تمام همتشان اين است كه جامعه را از حركت بر مبناي يك جامعه ديني با محوريت ولايت فقيه- به عنوان نظامي بر حق در دوره غيبت- دور سازند. طبيعي است كه چنين تفكري در ايران كه پتانسيل بيشتري براي همراهي با غرب داشته و سياستهاي استعماري و ليبراليستي آنان را هم به چالش نميكشد، بيشتر از همه جريانهاي سياسي در ايران مورد حمايت امريكا و نظام سلطه خواهد بود. امريكاييها به اين خاطر به جريان اصلاحات اميدوارند چون اعتقاد دارند جايگزيني نظام سكولار به جاي نظام ديني در ايران، جز از مسير حمايت و تقويت اين جريان ممكن نيست، حال آنكه ايران اسلامي با داشتن مردمي با ريشههاي عميق ديني و ولايي، سالَهاست كه از اين مرحله عبور كرده و بر درستي اين تفكر خط بطلان كشيده است. اگر چه برخي مدعيان اصلاحطلبي در بسياري از موارد همسويي آشكار خود را با نظام سلطه مردود دانستهاند، اما رمز گشايي از تفكر و عملكرد جريان اصلاحطلبي در ايران، به وضوح مبين اين ادعاست كه به لحاظ ايدئولوژيك و نيز سياستهاي حاكم بر نظام سكولاريستي غرب، هرگز نميتوان در اين زمينه بين اهداف مشترك امريكا و برخي اصلاحطلبان در ايران، تفاوتي قائل شد؛ امري كه بهترين دليل بر حمايت دائمي امريكا از اين جريان سياسي بوده و است. نمونه آشكار اين مدعا، حركت جديد اصلاحطلبان در ارائه طرح آشتي ملي و وجوه اشتراك اهداف غايي اين طرح با خواستههاي امريكاست. امروزه از يك سو شاهديم كه برخي از عناصر سياسي و رسانهاي اين جريان در تلاشند با پيش كشيدن ضرورت آشتي ملي در ايران، آن را مهمترين اولويت و ضرورت فعلي نظام قلمداد كنند و برخي ديگر هم در بستر همين شعار دلفريب و به ظاهر زيبا، هدف غايي خود يعني رفع حصر از سران فتنه را دنبال ميكنند. در اين ميان، بيانيه مداخلهجويانه اخير وزارت خارجه امريكا مبني بر ضرورت آزادي سران فتنه، شاهد خوبي بر اين مدعاست؛ موضوعي كه به وضوح نشان ميدهد مديريت سياسي جديد در امريكا هرگز از رصد برنامهها و تحولات داخلي اين جريان غافل نبوده و حتي در اوج مشكلات خارجي و اختلافات داخلي در كاخ سفيد، همچنان به عنوان بازوي حمايتي و همسو با اين جريان در ايران عمل ميكند.