سايتهاي خصوصي فروش بليت تئاتر با پشتوانه مديران بخش دولتي، نفس و رمق گروههاي نمايشي را گرفتهاند! چند سالي است برخي افراد بدون پشتوانه، تجربه، تحصيلات و آشنايي به مقوله هنرهاي نمايشي، فضايي تحت سامانه فروش بليت و بانک اطلاعاتي در حوزه تئاتر را پايهگذاري کردهاند و با تبليغات کاذب و رخنه در بدنه دولتي و جمعآوري اطلاعات نمايشي کشور، اقدام به کسب درآمد و جمعآوري اندوخته اندک و ناچيز خانواده تئاتر، تحت عناوين مختلف کردهاند. اين افراد و گروههاي به اصطلاح فني از خلأ بهوجود آمده در بدنه تئاتر و در نبود برنامهريزي و پشتوانه مناسب مسئولان تئاتر، شعار ارائه خدمات و تسهيلات به اصطلاح بهروز و آنلاين دارند. در واقع هنرمندان مظلوم تئاتر در اين سردرگمي و بيبرنامگي به ناچار و از روي اجبار مجبور ميشوند اثر و دسترنج يکساله خود را بدون هيچگونه اطلاع تکميلي در اختيار گروههاي مافيايي اشاره شده در بالا قرار دهند. سؤالي که اکنون ميشود مطرح کرد اين است که آيا سالنهاي نمايشي تهران به ويژه سالنهاي دولتي بعد از گذشت فقط 35 دوره از جشنواره تئاتر فجر، تا به حال نتوانستهاند براي اين بخش از دغدغه هنرمندان فكري اساسي بكنند!؟
آيا به راستي يک گروه نمايشي به جز تأمين مخارج توليد يک اثر که شامل هزينههاي دستمزد بازيگران، ساخت دکور، دوخت لباس، چاپ و تبليغات... است، چگونه ميتواند با يک سالن 100 تا 200 نفره و با بليتهاي 20 هزار توماني، به فرض استقبال کامل از نمايش، اجاره سالن (20 تا 35 درصد فروش يا روزانه يک ميليون تومان) را پرداخت کند و اينجاست که پاي دلالان فضاي مجازي و سامانههاي فروش بليت نيز به اين معرکه باز ميشود و 5 درصد فروش را با يک قرارداد کذايي و از روي ناچاري کارگردان، از آن خود ميکنند!
البته اين آخر ماجرا نيست و اين معما سر دراز دارد. در طول دو سال گذشته سامانه بليتفروشي «ت» با مديريت فردي مجهولالهويت که به برخي از مديران دولتي منتسب است در بدنه وزارت فرهنگ، در بخشي از خدمات خود به گروههاي نمايشي، اقدام به فروش بستهاي تبليغاتي کرده و گروههاي نمايش جوان و پيشکسوت به ناچار و به اميد فروش بيشتر گيشه خود مجبور به پرداخت مبالغي سنگين (بستههاي تبليغاتي از 5 تا 15ميليون تومان) شدهاند. آيا واقعاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با اين عملکرد موافق است؟ آيا نام ديگر اين عملکرد را نميتوان پولشويي، دانست؟ آيا وزير فرهنگ ديروز و امروز نميداند روزي بايد پاسخگوي اين کمدقتيها و بيتوجهیها باشد؟ در ادامه اين تذکرات و اين اتفاقات ناگوار، اخيراً، آنقدر قدرت نفوذ اين سامانهها در بدنه مديريتي سالنهاي دولتي زياد شده است که با حمايت مديران مياني و پيشنهاد به مديران تماشاخانه ايرانشهر و سالن تاز تأسيس پاليز، اين پولشويي به اين مجموعهها نيز رخنه کرده و با رقمهاي مالي سالانه 500 ميليون تومان، به صورت اختصاصي، فروش سالنها را به صورت انحصاري از آن خود کردهاند. در اينجا چند سؤال مطرح ميشود، تماشاخانه ايرانشهر که در سال 95 اين تفاهم را با سامانه «ت» انجام داده، وجه دريافتي را براي گروههاي نمايشي روي صحنه رفته در سال 95 هزينه کرده است؟ آيا اين راهحلي منطقي است که مديرعامل تازهوارد خانه هنرمندان به جاي بخشش 20درصد پرداختي گروههاي نمايشي، از اين مسير هنرمندان را گمراه کند؟ اين حرکت پولشويي نيست؟ و در آخر هشدار به سالنهاي خصوص از جمله سالن تازه تأسيس پاليز و مديران جوان اين سالن که وارد اينگونه بازيهاي ناجوانمردانه نشوند... و در پايان و آخرين جمله براي کساني که قلبشان براي تئاتر تهران و استانها ميتپد... مديران دولتي در بدنه وزارت فرهنگ و شهرداري سالنداري ميکنند، نمايندگان بخش خصوصي آنان رمق و جان و سرمايه شما را ميگيرند و ميمکند، چرا در دل صنف خود و در خانه خود کاري نميکنيد؟