کد خبر: 838957
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۸
بررسي عمليات والفجر8 در گفت‌وگوي «جوان» با محمود نجيمي، از رزمندگان حاضر در عمليات‌
انجام عمليات والفجر8 در تاريخ 20 بهمن 1364 يكي از موفقيت‌ترين عمليات‌هاي ايران در دوران دفاع مقدس بود. عبور از اروند و گرفتن فاو شاهكار بزرگي بود كه ارتش عراق، حاميان غربي و ناظران بين‌المللي را در بهت فرو برد...
احمد محمدتبريزي
انجام عمليات والفجر8 در تاريخ 20 بهمن 1364 يكي از موفقيت‌ترين عمليات‌هاي ايران در دوران دفاع مقدس بود. عبور از اروند و گرفتن فاو شاهكار بزرگي از سوي رزمندگان بود كه با وارد كردن هراس و ترس بر پيكر ارتش عراق، حاميان غربي و ناظران بين‌المللي را در بهت فرو برد. محمود نجيمي در زمان عمليات والفجر8 به عنوان معاون گروهان در منطقه حاضر بود و ارتباط مستقيمي با فرماندهان و رزمندگان داشت. نجيمي که امروز به عنوان راوي و پژوهشگر دفاع مقدس فعاليت مي‌کند در گفت‌وگو با «جوان» ضمن بررسي موشكافانه و جزئي عمليات، موارد و مسائل جنبي والفجر8 را هم مورد ارزيابي قرار مي‌دهد كه در ادامه مي‌خوانيد.
 
براي شروع توضيح بدهيد شرايط زماني و تاريخي عمليات والفجر8 در سال 1364 چگونه بود؟ آيا قبل از اين تاريخ ما مهياي انجام عملياتي به اين بزرگي بوديم و در اين سال چه اتفاقي افتاد كه ما توانستيم عمليات موفقي به اين بزرگي انجام دهيم؟
ما يك بار ديگر در سال 1361 به منطقه والفجر8 رفتيم. بعد از والفجر مقدماتي اتفاقاً لشكر امام حسين(ع) را مأمور كرده بودند تا اطراف فاو عمليات انجام دهد. حتي آقاي ابوشهاب و تعدادي از بچه‌ها به منطقه شناسايي رفتند و مشغول شناسايي شدند. من يك سندي را خواندم كه حتي سپاه در آن منطقه براي شناسايي چند اسير داد.
يعني رفتن به اين منطقه از آن زمان جزو برنامه‌هايمان بود؟
جزو برنامه‌هايمان بود ولي هدفمان ماندن‌ نبود. به اصطلاح خودمان فرماندهان گفتند گريزي مي‌زنيم تا ببينيم چه مي‌شود. آيا مي‌گيرد و امكان‌پذير است؟ همان زمان شهيد صياد شيرازي پيشنهاد مي‌دهد كه روبه‌روي آبادان و ابتداي منطقه عملياتي كربلاي4 ما سه جاده را بگيريم و به سمت بصره و فاو حركت كنيم. اين ايده را صياد شيرازي مي‌دهد و حتي مانورش را در گاوخوني اصفهان مي‌گذارد. يعني با هليكوپتر سربازان را در گاوخوني اصفهان پياده مي‌كند و مانوري انجام مي‌دهد. بچه‌هاي لشكر امام حسين(ع) را هم به آبادان و جزيره مينو براي شناسايي مي‌برند. ما جزو كساني بوديم كه سمت اروند براي شناسايي رفتيم. در جزيره مينو براي شناسايي رفتيم و بعداً من فهميدم كه دليل شناسايي رفتن‌مان به اين منطقه اين بود كه شهيد صيادشيرازي طرحي داده بوده كه اينجا عمليات كنيم.
سرانجام اين عمليات به كجا رسيد؟
به هرحال اين عمليات صورت نگرفت و بهتر عملياتي نشد چون آن زمان آمادگي انجام اين عمليات را نداشتيم. بعدها طرحي كه سپاه براي فاو داد ولو اينكه ايذايي جلو مي‌رفتيم طوري بود كه بايد در يك طرف با دشمن مي‌جنگيديم. پشت‌سرمان اروند بود كه از آن عبور مي‌كرديم، سمت چپمان هم دريا و روبه‌رويمان خور عبدالله بود. ما فقط سمت راست با عراقي‌ها مي‌جنگيديم. جالب اينجاست كه آن زمان با عمليات ايذايي سپاه در فاو موافقت نشد و عمليات پيشنهادي شهيد صياد شيرازي هم كه بخواهند ما را با هليكوپتر به ابوالخصيب ببرند، صورت نگرفت. اگر اجرايي مي‌شد در سه طرف بايد با دشمن مي‌جنگيديم. يعني اگر از آبادان به آن سمت اروند مي‌رفتيم از روبه‌رو بايد با عراقي‌ها مي‌جنگيديم، چپ‌مان سمت فاو بود و از راست‌مان و از طرف بصره هم بايد مي‌جنگيديم. مشخص بود كه موفق نمي‌شديم. اين ايده در ذهن فرماندهان سپاه بود تا اينكه در عمليات والفجر مقدماتي موفق نبوديم و در والفجر يك هم بين فرماندهان اختلافاتي وجود داشت و درگيري‌هايي بين فرماندهان رده بالاي ارتش و سپاه به وجود آمد.  شهيد صياد شيرازي مي‌گفت كه فرماندهان ارتش مي‌گويند چرا فقط سپاه بايد پيشنهاد عمليات بدهد كه آقاي رضايي مي‌گويد شما هم طرح عمليات بدهيد. آقاي رضايي مي‌گويد برادران ارتش پيشنهاد عمليات دادند و حتي ما هم خط‌شان را شكستيم. اين اتفاق براي سال 62 است. بعد از خيبر در والفجر مقدماتي عدم‌الفتح داشتيم. در والفجريك تهراني‌ها شمال فكه عمليات كردند و ما در شرحاني عمليات كرديم. طرح عمليات كاري به سپاه نداشت و ما رفتيم خط را براي ارتش بشكنيم كه شكستيم ولي پشتيباني نشديم.
دليل ناموفق بودن اين طرح به چه عامل يا عواملي برمي‌گشت؟
من در شرحاني معاون گروهان بودم و آنجا شاهد يك نكته بسيار مهم بودم. وقتي سپاه طرح عمليات مي‌ريخت و به خط عراقي‌ها مي‌زديم، از اصل غافلگيري استفاده مي‌كرديم. يعني مي‌رفتيم، معبر باز مي‌كرديم و روي سر عراقي‌ها مي‌ريختيم. در بيشتر مواقع هم جواب مي‌داد. بالاخره توان نظامي و تسليحاتي ما در حد عراقي‌ها نبود و عراقي‌ها امكانات نظامي‌شان خيلي بيشتر از ما بود و بايد از غافلگيري استفاده مي‌كرديم. وقتي براي طرح ارتش رفتيم و خط را شكستيم ناگهان ديديم توپخانه ارتش مشغول ريختن آتش شد. با اين كار عراقي‌ها را بيدار كردند و به جان ما انداختند. با اين حال بچه‌ها خط را شكستند و پيشروي كرديم ولي طرح در رسيدن به اهداف ناموفق بود.
پس از اين فرماندهان سپاه طرح عمليات والفجر8 را ريختند؟
حالا در اين بحران فرماندهان سپاه خلاقيت به خرج دادند. گفتند كجا برويم كه اين همه توپ و تانك عراقي‌ها نتواند با ما بجنگد كه به منطقه هور رسيدند. در هور عمليات خيبر و بدر را انجام داده و يك تجربه عالي به دست آورده بوديم. فرماندهان در اين تجربه آبي ديدند مي‌توانند از آب عبور كنند. به نظرم والفجر8 با ايده حسن باقري و پشتيباني محسن رضايي انجام شد.
البته اصل غافلگيري و يكسري اتفاقات ديگر افتاد كه خيلي مهم بود. مثلاً سپاه جاسوس‌هاي عراقي را مي‌گرفت و به آنها اعلام مي‌كرد ما اعدامتان نمي‌كنيم ولي چيزهايي را كه ما مي‌گوييم بايد به دشمن مخابره كنيد. آنها هم مخابره مي‌‌كردند كه ايراني‌ها در هور مي‌خواهند عمليات انجام دهند. يا وقتي مي‌خواستيم ادوات را به فاو ببريم مستقيم ادوات را به منطقه نمي‌برديم و مي‌آمديم ادوات را به سمت هورالعظيم مي‌برديم. جاسوس‌ها و ستون پنجم هم اين تحركات را مي‌ديدند. بعد شب‌ها رزمندگان امكانات نظامي را به نخلستان‌ها مي‌بردند. رعايت اصل غافلگيري و پيدا كردن جاسوس خيلي مهم بود. يكي از فرماندهان تيپ‌هاي عراقي‌كه اسير شده بود مي‌گفت من مي‌دانستم شما مي‌خواهيد عمليات كنيد و به فرماندهان رده بالا هم گزارش دادم اما آنها مي‌گفتند ايراني‌ها به اين دلايل در هورالعظيم عمليات انجام خواهند داد. عراقي‌ها حتي در هور هنگام شناسايي از ما اسير گرفته بودند. سپاه به همه يگان‌هايش ابلاغ كرد همه‌تان بايد در هورالعظيم يك جبهه داشته باشيد. علناً مي‌گفتند هورالعظيم كه مي‌رويد بايد پشت بيسيم‌هايتان صحبت كنيد. دشمن اين موارد را رصد مي‌كرد و مي‌فهميد. اين خيلي فكر است. از آن طرف ما چند عمليات قبلي را شكست خورده بوديم و ارتباط معنوي رزمندگان با خدا بالا رفته بود. در  هر عملياتي كه غرور ما را مي‌گرفت عمليات بعدي‌مان خراب مي‌شد. جنگ ما جنگ نظامي و معنوي بود و اگر معنويت را از جنگمان مي‌گرفتيم، موفقيتي حاصل نمي‌شد. در اين عمليات هم خدا كمك كرد و اين حماسه بزرگ كه به نظرم بي‌نظيرترين حماسه دفاع مقدس بود، اتفاق افتاد.
عراقي‌ها اتاق فكر داشتند و مي‌گفتند اروندِ روبه‌روي آبادان كمتر از 250 متر است. عراقي‌ها در طول جنگ هيچ‌گاه نتوانستند از هيچ كجاي اروند پل بزنند اگر هم بعضي جاها مي‌گويند عراقي‌ها روي اروند پل زده‌اند، درست نيست. فرماندهان عراقي در كتاب‌هايشان مثل «ويرانه‌هاي دروازه شرقي» اشاره كرده‌اند كه به فكر عبور از اروند و گرفتن آبادان افتاديم ولي وقتي ديديم نمي‌شود، 45 كيلومتر راهمان را براي گرفتن آبادان دور كرديم. عبور از اروند كار خيلي بزرگي بود كه رزمندگان انجام دادند.
شما در لشكر امام حسين(ع) بوديد و اينكه مي‌گويند شهيد حسين خرازي مخالف اين عمليات بود، گفته درستي است؟
حسين خرازي و احمد كاظمي اول كار مخالف عمليات بودند. من اين جمله را اولين بار از شهيد خرازي شنيدم كه گفت آماده باشيد مي‌خواهيم يك جنگ تمام عيار انجام بدهيم. من هيچ وقت اين جمله را حتي در شلمچه از شهيد خرازي نشنيده بودم. در شلمچه مي‌گفت بايد عاشقانه جنگيد ولي در فاو تأكيد داشت بايد با تمام وجودمان بجنگيم. آنقدر كه در فاو جنگيديم هيچ كجا آنقدر نجنگيديم. من از اول درگيري فاو كه به گارد رياست جمهوري زديم و آن طرف رفتيم مدت زمان زيادي در منطقه بودم و بايد اذعان كرد فقط دو، سه شب توانستيم در فاو پيشروي كنيم. بقيه روزها و شب‌ها ديگر پيشروي نداشتيم و فقط دفاع كرديم. شب اول پشت جاده فاو - البحار رفتيم، شب دوم زديم به سمت جاده فاو - ام‌القصر رفتيم و شب سوم توانستيم سمت جاده فاو به بصره پيشروي كنيم. ما همين سه شب را پيشروي كرديم. شهيددستواره با نيروهاي لشكر حضرت رسول در جاده ام‌القصر عمليات كرد كه بتوانند خاكريز جاده آسفالت بزنند ولي نتوانستند موقعيت را نگه دارند و برگشتند. فقط توانستيم بعد از والفجر8 درياچه نمك كه معضلي براي سپاه شده بود و تلفات زيادي مي‌داد را با طرح ابتكاري شهيد خرازي به فرماندهان سپاه صاف كنيم تا تلفات كمتر شود. بعد از آن جبهه فاو خيلي آرام‌تر شد.
اين درست است که قرار بود با گرفتن اهداف اصلي عمليات والفجر8 بحث پايان جنگ مطرح شود؟
اين را من از زبان آقاي خرازي و بعدها از آقاي رضايي شنيدم. آقاي رضايي تعريف مي‌كرد وقتي نقشه فاو را براي آقاي هاشمي برده تا ايشان را براي انجام عمليات توجيه كند درباره دلايل‌شان براي انجام عمليات گفته كه در صورت موفقيت با كويت همسايه مي‌شويم، دست عراق از آب خليج فارس كوتاه مي‌شود و دو اسكله نفتي عراق را هم مي‌گيريم. وقتي طرح مورد قبول واقع مي‌شود آقاي هاشمي مي‌گويد اگر تمام اهداف مورد نظر عمليات به دست آيد، جنگ را ادامه نخواهيم داد. آقاي محسن رضايي هم اين حرف را به فرمانده لشكرها مي‌گويد. حالا بعدها در ادامه مسائلي پيش آمد كه امكان انجام اين گفته محقق نشد. بعد از والفجر8 امير كويت صدام را مسخره مي‌كرد و مي‌گفت ما يك فاصله كوچك آب با هم همسايه بوديم كه آن را هم ايراني‌ها گرفتند و ما را با ايراني‌ها همسايه كرديد.
عمليات والفجر8 و تبعات موفقيتش چه تأثيري در ادامه جنگ داشت؟
تأثير والفجر8 در دنيا خيلي گسترده بود. شهيد سوداگر تعريف مي‌كرد از يكي از عراقي‌ها كه فرمانده لشكر14 عراق بود پرسيدند به عنوان فرمانده چه زماني ترسيديد؟ مي‌گفت وقتي شما به فاو حمله كرديد رسانه‌هاي عراقي مي‌گفتند ايراني‌ها در محاصره هستند ولي وقتي من را به عنوان فرمانده به منطقه فرستادند و از روي دكل مي‌خواستم منطقه را رصد كنم، ديدم ايراني‌ها اينطرف هستند و واقعاً استخوان‌هايم لرزيد و گفتم اينها كه از اروند عبور كرده‌اند، حكومت ما را هم مي‌توانند سرنگون كنند. عراقي‌ها غير از اينكه در خودشان خرد شدند در دنيا هم ابرو و حيثيت‌شان رفت. دنيا بعد از والفجر8 كمك‌هاي مالي و نظامي‌اش را به عراق بيشتر كرد تا ما پيروز نشويم. ما بعد از والفجر8 به سلاح‌هاي جديدي در ارتش عراق برمي‌خورديم و معلوم بود اين پيروزي ولوله‌اي در دنيا به پا كرده است. دليل اصلي شكست كربلاي4، پيروزي در والفجر8 بود. در والفجر 8 توانستيم سر ستون پنجم، جاسوسان و منافقين كلاه بگذاريم و حتي خودمان هم وقتي براي شناسايي به فاو رفتيم، فكر نمي‌كرديم در اين منطقه بخواهيم عمليات كنيم. ببينيد چقدر اصول حفاظتي رعايت شده بود. چون اين كارها را كرده بوديم در عمليات بعدي همه از جمله اطلاعات، استخبارات، سيستم‌هاي شنود، ستون پنجم، منافقين و دستگاه‌هاي جاسوسي كشورهاي ديگر بسيج شدند تا به كمك‌ عراقي‌ها بيايند و عمليات بعدي‌مان را كشف كنند. وقتي ما يكباره در والفجر8 از اروند عبور كرده بوديم، عراقي‌ها نمي‌دانستند بايد چه كار كنند تا ما از اروند عبور نكنيم. در كربلاي4 هم اگر عراقي‌ها همان شب اول متوجه حضورمان نمي‌شدند همان بلايي سرشان مي‌آمد كه در والفجر8 آمده بود. در والفجر8 بارندگي باعث شد ما به اهدافمان برسيم. عمليات ايذايي كه در حول و حوش شلمچه و خرمشهر توسط تهراني‌ها و سمناني‌ها انجام شد و تا آخرين نفر آنجا جنگيدند در به ثمر رسيدن عمليات والفجر8 خيلي مهم بود. دشمن فكر نمي‌كرد فاو منطقه عملياتي اصلي‌مان باشد. ارتش هم گفته بود در شلمچه عمليات مي‌كند و همه امكانات و تجهيزات را در آن منطقه ديده بودند و مجموع اين عوامل يك موفقيت مهم در تاريخ دفاع مقدس برايمان به ارمغان آورد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار