بسيج دانشجويي ۱۰ دانشگاه کشور، نامهاي را پيرامون آسيبشناسي وضعيت کنوني سينماي ايران و همچنين جشنواره فيلم فجر، به حجتالله ايوبي، رئيس سازمان سينمايي نوشتند که در بخشي از آن آمده: اکنون پس از پايان آخرين دوره جشنواره فيلم فجر در زمان مسئوليت شما در سازمان سينمايي کشور، به نظر فرصت مناسبي ميرسد تا از منظر بررسي اين جشنواره، به آسيب شناسي وضعيت کنوني سينماي ايران و همينطور رويکردهاي مديريتي حاکم بر سينماي کشور در دولت يازدهم بپردازيم. بنابراين ضمن تقدير از زحمات شما و ساير مسئولان سينمايي کشور، آنچه در ادامه ذکر ميشود، بخشي از مهمترين سرفصلهايي است که جهت روشن شدن ابعاد اين مسئله ارائه ميشود: يکي از دغدغههاي جدي دلسوزان وضعيت فرهنگي کشور، تبديل شدن جشنواره فيلم فجر به ويتريني از آثاري است که کمترين ارتباطي با ارزشهاي اسلامي و فرهنگي مردم ايران ندارند. البته اين مسئله خاص جشنواره امسال نيست.
در ادامه اين بيانيه آمده: اما متأسفانه شعارزدگي و جايگزيني حرف به جاي عمل يکي از چالشهاي دولت يازدهم در عرصههاي مختلف بوده است: از طرفي ادعا ميشود که جشنواره امسال در تراز انقلاب اسلامي خواهد بود و از طرف ديگر در عمل ما با تعريف جديدي از تراز انقلاب اسلامي مواجه هستيم که هيچ ارتباطي با ارزشهاي انقلاب ندارد. دولت يازدهم به جاي مردمي کردن فرهنگ، سخن از صنفي کردن اداره آن ميگويد و خروجي اين نگاه فيلمهايي ميشود که بدون آنکه تعلقي به مردم و واقعيتهاي اجتماعي امروز ما داشته باشد، نمايانگر فضا و وضعيتي است که خود فيلمساز در آن زيست ميکند که متأسفانه بسيار دور از وضعيت واقعي مردم ايران است.
اين بيانيه ميافزايد: امروز در سينماي ايران، از يک طرف با ساخت آثار بينجابت و چرک، به نام سينماي اجتماعي مواجه هستيم و از طرف ديگر با توليد فيلمهاي پوچ و مبتذل به اسم سينماي طنز و اميد. تقديرها و حمايتهاي صورت گرفته از برخي از اين آثار، باعث الگو شدن و جريانسازي آنها در سينماي ايران ميشود. نشان دادن و تصوير فضاي تلخ و مصيبتزده، بدون هيچ نقطه روشن؛ بر سينماي ما غلبه مييابد و اين نتيجه چنين رويکردي است. به راستي معناي سينماي اميد که شعارش داده ميشود، چنين آشفته بازاري است؟