کد خبر: 837633
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۲
خاطرات انقلابي سردار محمد كوثري در گفت‌وگو با «جوان»
محمداسماعيل كوثري آخرين فرمانده لشكر خط‌شكن محمد رسول‌الله(ص) در دفاع مقدس از رزمندگان و فرماندهان شناخته شده جنگ تحميلي است...
غلامحسين بهبودي
محمداسماعيل كوثري آخرين فرمانده لشكر خط‌شكن محمد رسول‌الله(ص) در دفاع مقدس از رزمندگان و فرماندهان شناخته شده جنگ تحميلي است. اما شايد كمتر كسي بداند كه كوثري در جريان پيروزي نهضت اسلامي حضرت امام خميني(ره) جزو انقلابيون پر كار بود و در كنار شهيد محمد بروجردي و گروه توحيدي صف به فعاليت‌هاي مسلحانه عليه رژيم طاغوت مي‌پرداخت. در آستانه 22 بهمن ماه سالروز پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، گفت‌وگوي ما با اين رزمنده و انقلابي پيشكسوت را در قالب روايت زير پيش رو داريد.
  انصراف از دانشگاه
من سال 34 در تهران متولد شدم. خانه‌مان در منطقه دولاب قرار داشت. در خيابان شكوفه زندگي مي‌كرديم و اتفاقاً خانواده شهيد اصغر وصالي فرمانده گروه دستمال‌سرخ‌ها هم در نزديكي خانه ما در كوچه كرمان زندگي مي‌كردند. يادم است پدر ايشان يك وانت سرچرخه داشت و با آن بار جا به جا مي‌كرد. البته من آن موقع نمي‌دانستم كه ايشان پدر شهيد وصالي هستند.
سال 54 در دانشگاه تهران قبول شدم. قبلش تصور خاصي از محيط دانشگاه نداشتم، اما بعد از ورود به آنجا ديدم متأسفانه محيط دانشگاه دچار ناهنجاري‌هايي است كه با تربيت مذهبي و اسلامي ما جور درنمي‌آيد. لذا از ادامه تحصيل انصراف دادم و 22 ارديبهشت 55 به خدمت سربازي رفتم. آن زمان كساني كه معدل بالاي 14 داشتند را به سپاه ترويج آباداني مي‌فرستادند. من هم در همين سپاه ترويج مشغول به خدمت شدم.
 توحيدي صف
از زماني كه قصد ورود به فعاليت‌هاي سياسي داشتم، دوستان و آشنايان گروه‌هاي زيادي را به من معرفي مي‌كردند. اما هميشه دنبال گروهي بودم كه پيرو اسلام ناب محمدي باشد. نهايتاً توانستم چنين جوي را در گروه توحيدي صف كه افرادي چون شهيد محمد بروجردي در آن حضور داشتند، پيدا كنم. توحيدي صف يك گروه مسلحانه بود. ما حتي در سال 57 به قم رفتيم و از آنجا سلاح‌هايي چون كلت را به تهران آورديم. يادم است با سه‌راهي‌ها بمب درست مي‌كرديم و در اختيار ساير انقلابيون قرار مي‌داديم. حتي طرح ترور يكسري از عوامل رژيم را چيده بوديم كه سرعت تحولات انقلاب فرصت عملي شدن اين طرح‌ها را نداد. ما آن روزها در خيلي از درگيري‌ها و اتفاقات ورود داشتيم اما چون ورزشكار بودم، آمادگي جسماني‌ام باعث مي‌شد خيلي وقت‌ها از مهلكه فرار كنم.
 فوتباليست تيم ابومسلم
فوتبال ورزش تخصصي من بود. قبل از خدمت سربازي تا حد تيم ملي جوانان هم پيش رفتم. در سربازي هم براي تيم ابومسلم بازي مي‌كردم. اين تيم آن زمان مطرح‌تر از الانش بود. ورزش روحيه جوانمردي را در ما تقويت مي‌كرد و به جهت ادامه فعاليت‌هاي انقلابي مشتاق‌تر و مصمم‌تر مي‌شديم.
 خاطرات روزهاي انقلاب
در چند روز منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي سرعت تحولات و اتفاقات واقعاً بالا بود. روز 19 بهمن ماه كه همافرها به ديدار حضرت امام رفتند، شمشيرها از رو بسته شد. شبش تلويزيون تصاوير ضبط شده از تشريف‌فرمايي حضرت امام را نشان مي‌داد كه يكي از گاردي‌هاي حاضر در ميان نظاميان نيروي هوايي توهيني به امام مي‌كند و درگيري از همانجا شروع مي‌شود. مردم به محض شنيدن صداي تيراندازي از داخل ستاد نيروي هوايي به كمك آنها مي‌شتابند. ما هم كه اسلحه و بعضي از امكانات را داشتيم، رفتيم به كمك همافرها و با گاردي‌ها درگير شديم. شامگاه 20 بهمن و روز 21 بهمن درگيري‌ها به اوج خودش رسيد. ما در خيابان پيروزي وارد عمل شده بوديم و يكي پس از ديگري پايگاه‌هاي رژيم توسط مردم و انقلابي‌هاي مسلح تسخير مي‌شدند. هر محيط نظامي هم كه سقوط مي‌كرد، سلاح‌ها دست مردم مي‌افتاد. منافقين هم از فرصت استفاده  و اقدام به جمع‌آوري سلاح مي‌كردند كه يادم است تعدادي از آنها را گرفتيم و خلع سلاح‌شان كرديم. روز 21 بهمن ماه آخرين پايگاه‌هاي رژيم طاغوت سقوط كرد. ساعت 14 عصر روز 22 بهمن ماه هم كه شهيد محلاتي صداي انقلاب را از راديو اعلام كردند و به اين ترتيب انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار