شايد در يك نگاه سطحي و كوتاه با خودمان بگوييم خب مسئله و حرف از يك حراج بزرگ است كه طول مدت برگزارياش چند روز است و در نهايت هم با چند خريد حل ميشود اما همه چيز در حراجهاي بلكفرايدي خريد نيست. متأسفانه حراجهاي به سبك بلكفرايدي در حال حاضر دارند به مردم احساس نياز شديد يا همان حرص خريد را القا ميكنند. ما براي رفع اين حس حرص مجبور به خريد ميشويم. خريد پشت خريد و در هر مناسبت و با هر اندوخته مالي. وقتي حرص خريد در ما نهادينه شود به هر قيمتي ميخواهيم كالايي را در يك زمان محدود به دست بياوريم حتي اگر به آن نياز نداشته باشيم.
نتيجه چنين تفكري اين ميشود كه جمع زيادي از مردم وارد يك فروشگاه ميشوند و بدون لحظهاي فكر كردن هر كالايي كه به ذهن شان ميرسد را برميدارند و اگر يكي مانع شود يا همان گزينهاي را انتخاب كند كه شما انتخاب كرده ايد نتيجهاش چه ميشود؟ چه بسا توهين، فحاشي و زد و خورد پيش بيايد چون حرص خريد بر عقل غالب شده است، ديگر فرقي نميكند كسي كه مقابل شماست زن يا مرد است حتي اگر بچه هم باشد كسي كوتاه نميآيد.
تصور كنيد وقتي در جامعهاي مردم به اين نوع رفتار عادت كنند چه اتفاقي ميافتد؟ رفته رفته جامعه به سمتي ميرود كه هركسي براي بهدست آوردن آن چيزي كه ميخواهد، فارغ از اينكه نياز دارد يا نه، دست به يقه ميشود و درگيري ايجاد ميكند. مهمترين آسيب حراجها به ويژه حراجهاي تقليدي از امريكا مانند «بلك فرايدي» نهادينه شدن رفتارهاي خلاف انساني و اجتماعي در جامعه است و چنين رفتاري زيبنده جامعه ما نيست.
از نظر من به عنوان يك روانشناس خريد بيهدف به جامعه آسيب اقتصادي ميزند و به راستي تلفات اقتصادي را با چند سال خريد نكردن و استفاده كردن از كالاهاي قديمي ميتوان جبران كرد. پرسش اين است كه ما ميخواهيم با آسيبهاي رفتاري كه اين نوع حراجها ايجاد ميكنند چطور مقابله كنيم؟ چند سال طول ميكشد اين نوع رفتارها كه با حراجها وارد كشور ما شدهاند از ذهن و رفتار مردم ما حذف شود؟