آن ملتي قوي، پايدار، عزيز و غني ميشود و پيشرفت ميكند كه اولاً از آن آزمايشها سرافراز بيرون آيد و ثانياً نتايج آن آزمايشها را براي خودش حفظ كند. اگر فرض بفرماييد ملت ايران در اين جنگي كه گذشت، العياذ بالله سستي به خرج ميداد، نتيجه چه ميشد؟ نتيجه همان چيزي ميشد كه تقريباً در 150 سال قبل در همين كشور اتفاق افتاد. جنگي از جانب همسايه شمالي بر ما تحميل شد و نتيجه آن جنگ و سستيها در آن، اين بود كه بخش قابل توجهي از خاك اين ميهن از آن جدا شد و عهدنامه ننگين تركمنچاي بسته شد. كشور، همين كشور بود و ملت، همين ملت؛ اما آن روز، اين ملت از آن امتحان سربلند بيرون نيامد. سستي كرد و نتيجه آن شد كه بعد از شكست در حادثه جنگ ايران و روس - در زمان قاجار - و بسته شدن عهدنامه تركمنچاي، تا دوراني طولاني، ملت ايران كه هيچ، حتي شخصيتهاي ايران احساس ضعف و خودباختگي ميكردند و قدرت اين را كه شخصيتي از خود نشان دهند، نداشتند. يعني آن شكست تاريخي، شكستي براي همان مرحله نبود، بلكه شكستي براي 150 سال دوران تاريخ ما بود.