... ديگر بار خورشيد تابيد. مجموعهاي از مقالات تاريخي و علمي استاد علامه گرد آمده است و فراروي دانشدوستان و تحركطلبان قرار گرفت تا خوانندگان وزش خورشيد را با تمام وجود حس كنند و به حركت زندگي و حيات ارج نهند. اين كتاب سرشار از دغدغههايي است كه عمري را با استاد گذرانده و زيستهاند و وي را بر آن داشتهاند تا گاه ـ گاه قلم را تبر كند و فرياد برآورد و دغدغههاي گذشته را در يادها زنده كند، دغدغههايي الهي، شيعي، انساني و حماسي، مردمي و انقلابي...
استاد علامه روزگاري به شناساندن «مرزبانان حماسه جاويد» همت گماشت و مرزها و مرزبانان را شناسانيد و نسلها را آگاه ساخت. اكنون خود مرزباني است كه به پاسداري از مرزها و ارزشها نشسته است، مرزهاي توحيد و عدالت. هر گاه احساس خطر كند ميخروشد و ارزشهاي فراموششده را به يادها ميآورد. استاد علامه اندكي از مرزها گام واپس نمينهد و بسان روزگار جواني پرشور و نستوه ايستاده است. كوهي استوار كه سالهاست پرچم دو حقيقت بزرگ را بر فراز جامعه ما برافراشته است: توحيد و عدل. همگان را به ياري براي در اهتزاز نگهداشتن اين پرچم فرا ميخواند. توحيدي ناب و به دور از هر گونه التقاط چه از روزگاران گذشته و آنچه در دوران آغازين ترجمه به جهان اسلام وارد كردند و چه در اين روزگار كه با هجوم و زباني نو دست به ترجمه و التقاط زدهاند. پژوهشهاي علمي و فرهنگي را با اغراض سياسي و اهداف مرموز درآميخته و از اين رهگذر به ايمان ملتهاي مسلمان تاختهاند، همان ايماني كه بزرگترين و مقاومترين سد در برابر استعمار و خواستههاي بيگانگان است...
و اما عدالت فرياد مظلومان تاريخ كه گويا مظلوميتهايشان مسري است و هر كس فرياد عدالت برآورد، به آن مظلوميتها دچار خواهد شد. فرياد عدالتخواهي از آغازين نوشتههاي استاد علامه تاكنون بلند است. آنان كه با زندگي ايشان آشنايند، آگاهند كه سخنان و جلسات استاد از دوران طلبگي با اين مفاهيم آميخته بوده و ممنوعيتهاي سخن گفتن ايشان از سال 1338 (مدتها پيش از انقلاب) به دليل «تبيين حكومت عادل» و فريادهاي عدالتخواهانه آغاز شده است(1)، ليكن «كو گوش شنوا»؟! اكنون عدالت تنها به صورت شعار مطرح ميشود، ليكن در كوي و برزن خبري از آن نيست. آري، به پيروي از نويسندهاي بزرگ بايد بگوييم:
«از دو مفهوم انسان و عدالت يكي در كوچهها سرگردان است و يكي در شعارها...!»
استاد علامه باز بر سر مرزها ايستاده است. در هر فرصتي فريادي برميآورد و به همگان گوشزد ميكند كه عدالت حقيقي كدام است و آموزه وحياني و عملكرد اوصيايي...آن چيزي نيست كه امروز در جامعه از آن سخن ميرود و شعار داده ميشود. راه بسيار است تا بدانجا برسيم و عدالتي، نه تراز قرآن و حكومت معصوم بلكه اندكي از آن را برپا داريم.
اين دردي است گران، براي انساني كه سالهاي عمرش را بر سر دو ارزش ناب، توحيد و عدالت نهاده است و همه آثار خود را در اين باره پديد آورده و عرضه كرده است تا خدمتي به انسان و انسانيت كرده باشد. (2) او از همه چيز گذشته است تا آن ارزشها تحقق يابد و اكنون پس از گذشت ايام بنگرد كه اين ارزشها تنها در عالم سخن مانده است. اين است مظلوميتهاي مسري كه استاد نيز به جان خريده است و خودآگاه است كه سرانجام چنين راهي آن است كه بر سر صاحبان اصلي اين ارزشها رفته است. از ويژگيهاي بسيار ارزشمند آثار علامه حكيمي نثري است كه ايشان در تبيين حقايق به كار ميبرند. به تعبيري ديگر ايشان هنر خويش را در خدمت ارزشها نهاده و آثاري خلق كردهاند كه در برجستهترين سطح از نوشتههاي فارسي اين روزگار قرار دارد.
*پينوشتها در سرویس تاریخ موجوداست.