کد خبر: 836161
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰
با گذشت بيش از دو دهه از تئوري‌پردازي شهيد آويني در ضديت با سينماي عرفان‌زده و مخاطب خاص و تأکيد او بر اينکه سينما هنري عامه‌پسند است...
جواد محرمي
با گذشت بيش از دو دهه از تئوري‌پردازي شهيد آويني در ضديت با سينماي عرفان‌زده و مخاطب خاص و تأکيد او بر اينکه سينما هنري عامه‌پسند است، در جشنواره فيلم فجر شاهد فيلمي هستيم که از سوي مؤسسه‌اي با نام اين شهيد بزرگوار توليد شده است و دقيقاً به لحاظ نظري در نقطه مقابل آرا و انديشه‌هاي آويني قرار دارد.
«چراغ‌هاي ناتمام» البته يک تله‌فيلم تلويزيوني بيشتر نيست. اثري به کارگرداني مصطفي سلطاني و بازي مجيد صالحي دومين فيلمي بود که در روز دوم جشنواره سي و پنجم فيلم فجر به نمايش درآمد. اثري شعاري و الکن، خواب‌آور و مأيوس‌کننده از يک کارگردان فيلم اولي که در نشست خبري به بخش عمده‌اي از سؤالات خبرنگاران درباره فيلم با عبارت پرسشي «الان من چي بايد بگم؟» پاسخ داده و اينگونه از پاسخگويي به اشکالات فني، محتوايي و فرمي فيلم طفره رفت.

اثري که سازندگان آن مدعي هستند آن را با انگيزه و قصد ارزشي ساخته‌اند، اما محصول کار اثري دم‌دستي از کار درآمده که اصلاً سينمايي نيست و بيشتر شبيه يک تله‌فيلم تلويزيوني از کار درآمده است. فيلم درباره نويسنده‌اي پايبند به باورهاي اعتقادي است که به دنبال مضموني مرتبط با باورهايش مي‌گردد. نويسنده‌اي درونگرا به نام جلال دچار بحراني دروني در زمينه نوشتن شده، اما حاضر نيست قلمش را به خواست ناشران سرمايه‌داري که از او انتظار حرکت طبق مدروز را دارند بفروشد. تا اينکه با پيشنهادي مواجه مي‌شود که شرايط او را به تدريج تغيير مي‌دهد. سلطاني براي نمايش بحران دروني جلال، از شيوه‌اي مبتني بر استفاده از نريشن و نمايش عيني ذهنيات او بهره مي‌گيرد، اما نتيجه، فيلمي عذاب‌آور است.

فضاسازي عرفان‌زده در خلق شخصيت، طراحي صحنه، ديالوگ‌ها و حس و حال فيلم موج مي‌زند. نه از قهرمان خبري هست، نه از حماسه نه اکشن و حادثه و نه تعليق، نه از اميد و هر آنچه بتواند ارزش و اعتقاد خاصي را به شکلي سينمايي منتقل کند در فيلم ديده نمي‌شود. جالب است که تهيه‌کننده محترم فيلم در نشست خبري وقتي با انتقاد مواجه مي‌شود که اثر او شعاري و الکن از کار درآمده و نتوانسته پيامي را که مقصود فيلمساز بوده انتقال دهد، در پاسخ، فيلم «چراغ‌هاي ناتمام» را با «آژانس شيشه‌اي» مقايسه مي‌کند و ادعا مي‌کند که در آثار حاتمي‌کيا هم شعار زياد داده مي‌شود. اينها نشان مي‌دهد که عوامل محترم تله‌فيلم تلويزيوني «چراغ‌هاي ناتمام» نه‌تنها فهم درستي از سينما ندارند، بلکه از درک کاملاً غلطي از داشته‌هاي قابل دفاع سينماي دفاع مقدس و قله آن ابراهيم حاتمي‌کيا برخوردارند.

متأسفانه با وجود اينکه سال‌هاست مباني و اصول سينماي عامه‌پسند و اين نکته که سينماي انقلاب بايد در وهله اول توانايي ايجاد ارتباط و جذب مخاطب عام را داشته باشد به انحاي مختلف توسط اغلب اساتيد و صاحب نظران سينماي انقلاب بازتعريف و تکرار شده است و اين مباحث بيش از دو دهه پيش توسط شهيد مرتضي آويني به طور کامل تئوري‌پردازي شده، اما با کمال تأسف مشاهده مي‌شود مؤسسه‌اي با نام اين شهيد بزرگوار پس از دو دهه از شهادت وي اقدام به توليد فيلمي مي‌کند که دقيقاً نقطه مقابل نظرات و آرای شهيد آويني از کار درآمده است.
کارگردان حتي در انتخاب بازيگر براي فيلمش نيز اشتباه فاحشي انجام داده و از مجيد صالحي که سابقه بازي در بخش عمده‌اي از آثار طنز را در کارنامه دارد براي اثر عرفان‌زده و فلسفي‌اش استفاده کرده است تا جايي که اين مسئله از سوي يکي از خبرنگاران حاضر در نشست خبري فيلم هم مطرح مي‌شود. «نريشن‌هاي فيلم ناخودآگاه من را ياد کاراکتر مجيد دلبندم مي‌انداخت». هرچند مجيد صالحي تلاش خود را کرده تا در نقش فرو برود و نقش متفاوتي را هم ارائه داده است ولی نوع گويش و ميميک چهره اين بازيگر نسبتي با مضمون و محتوایي فيلم پيدا نمي‌کند.

قاب‌بندي‌هاي دم‌دستي و اشتباه، ديالوگ‌هاي سطحي، چهره‌هاي پرداخت نشده همه و همه دست به دست هم داده تا اثري ملال‌آور خلق شود که بي‌شک به درد نمايش در سالن سينما نمي‌خورد و از حالا مي‌توان پيش‌بيني کرد اکران احتمالي آن يک شکست حتمي رقم خواهد زد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار