اينكه ما بياييم چالش انقلاب را فرو بكاهيم به چالشهاي سياسي و خطي و جناحي و مقابله زيد و عمرو با يكديگر، اين سهلنگري است، مسامحه است، سهلانگاري است؛ چالش انقلاب اينها نيست. اينكه يك خط سياسي، يك جريان سياسي با يك جريان سياسي ديگر دعوا دارند، يا زيدي با عمرواي اختلاف دارد، اينها چالش انقلاب نيست؛ چالش اساسي انقلاب عبارت است از اينكه انقلاب يك نظم جديدي را براي بشريت ارائه كرده. نميگوييم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كل بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامي «ايران» بود، متوجه مسائل ايران بود، متوجه ايجاد تغييرات بنيادي در ايران بود اما زبان اين انقلاب و پيام اين انقلاب پيامي بود و زباني بود كه نميتواند و نميتوانست - به طبع حال - در مرزهاي ايران منحصر بماند؛ يك مفهوم جهاني، يك حقيقت جهاني، يك حقيقت بشري به وسيله انقلاب پيام داده شد كه هر كسي در دنيا آن را بشنود احساس ميكند كه به اين پيام دلبسته است. آن پيام چيست؟ اگر بخواهيم آن پيام را در شكل اجتماعي و انساني آن در يك جمله بيان كنيم: مقابله با نظام سلطه است؛ اين پيام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسيم دنيا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ نبايد ظلم كنيد و نبايد بگذاريد به شما ظلم بشود. 26/6/1392