کد خبر: 834577
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۶
چندخطي پيرامون نسبت سينما و دانشگاه در ايران
درباره فقدان استراتژي در سينماي ايران و حركت لغزنده آن بر يخ‌هاي سطحي‌ترين برون‌ريخت‌هاي...
كامران حاجي‌حسني
درباره فقدان استراتژي در سينماي ايران و حركت لغزنده آن بر يخ‌هاي سطحي‌ترين برون‌ريخت‌هاي تمدن غرب، پيش از اين بارها سخن گفته شده است. برخي معتقدند اين سينماي ايران است كه با مردم خود قهر كرده است و سخن گفتن از قهر مردم با سينماها چندان صحيح نيست. مردم خود را در سينماها نمي‌بينند، لذا نمي‌توانند با آن ارتباط پايداري برقرار كنند. تك مضراب‌هايي همچون اخراجي‌ها و ديگران البته در اين ميان جزو استثناها به حساب مي‌آيند. نسبت بخش بزرگي از سينماگران ايران اما با تاريخ و هويت اين سرزمين كهن و ارجمند مشخص نيست. تأكيد مكرر بر تصرف گيشه و غفلت از پاسداشت مأموريت‌هاي تاريخي يك هنرمند وطن‌پرست، باعث شده ما به‌رغم توليد نزديك هزار فيلم سينمايي در مقطع پس از انقلاب، هنوز هم با شكاف‌هاي تاريخي قابل توجهي در اين فهرست طول و دراز مواجه باشيم.
بخش‌هاي مهمي از تاريخ ايران و تحولات سياسي معاصر- و نه تاريخ كهن!- بدون حتي يك روايت سينمايي باقي مانده‌اند. در اين ميان، مسئله دانشگاه، دانشجو و جريانات دانشجويي از مظلوميتي مضاعف رنج مي‌برند. ما در مورد وقايع مهم و تاريخ‌سازي چون 13 آبان و 16 آذر نيز حتي يك فيلم سينمايي- فارغ از ضعف و قوت آن- توليد نكرده‌ايم. اين در حالي است كه وزارت خارجه امريكا سه سال پيش از بازي كامپيوتري با موضوع وقوع انقلاب اسلامي سال 57 رونمايي كرده است! طبيعتاً اين حد از بي‌اعتنايي هنرمندان ايراني به حادثه‌هايي اينچنين عظيم را نمي‌توان به سادگي هضم نمود. وانگهي از آن رو كه بخش اعظم سينماگران ايراني دوست دارند در طبقه روشنفكر رده‌بندي شوند، بي‌اعتنايي آنها به رويدادهايي چنين نمادين در تاريخ جريانات دانشجويي معاصر ايران، مايه تعجب است. چه اينكه دانشگاه و دانشجو در نظر ايراني از ديرباز به عنوان نماد عالي فرهيختگي و فرهنگ شناخته شده است و چنين موضوعات نابي اتفاقاً بايد مورد توجه اين قشر قرار مي‌گرفته است.
 بر اين اساس، به نظر مي‌رسد احتمالاً ماهيت ضد‌استكباري دو حادثه مذكور، دليل اصلي دوري كردن سينماگران ايراني از پرداخت به آنها باشد، وگرنه از حيث كلاسِ كاري و پُزِ روشنفكري، بعيد است چنين دافعه‌اي قابل توجيه بوده باشد. اين البته يك قضاوت قطعي نيست. چه اينكه ساخت فيلم‌هاي تاريخي - وراي طرز تفكر كارگردان و عوامل- مستلزم رعايت ريزه‌كاري‌هاي متعدد فني نيز هست. با اين حال، واقعيتي وجود دارد و آن، اين است كه بخش اعظم سينماگران ايراني از يك مقطع زماني مشخص به اين سو- مشخصاً از 76 به بعد- ترجيح داده‌اند بيشتر خود را در مقام منتقد وضع موجود در جامعه نشان دهند تا مدافع تاريخ انقلاب! بر همين اساس، عمده توليدات سينمايي كه به موضوع دانشجو و دانشگاه پرداخته‌اند، برداشتي معوج، ناقص‌الخلقه و سياست‌زده از اين موضوع ارائه كرده است.
در سال‌هاي پاياني دهه 70، فيلمسازان در عين اينكه شعار عدم‌آزادي بيان را مطرح مي‌كردند، فيلم‌هايي مي‌ساختند كه دانشجويان در آنها صريح‌ترين اعتراضات را بيان مي‌كردند و همان دانشجويان دوباره در فيلم به نبود آزادي بيان اعتراض مي‌كردند. آنها در واقع منتقد نبود چيزي بودند كه از وجود آن بهره مي‌بردند. فيلم سينمايي «آخر بازي» ساخته همايون اسعديان(1379) مي‌تواند تصوير روشني از حجم دروغ‌بافي و لجن‌پراكني سينماگران ايراني در قاب دانشگاه باشد. در اين فيلم، دانشجوياني بي‌گناه و بدبخت، به علت تحجر و كج‌فهمي سيستم(مسئولان دانشگاه) متهم به قتل مي‌شوند و چون طبق روايت معوج و عجيب فيلمساز، قرار است شش نفر به جرم يك قتل واحد اعدام شوند، قصد خروج از كشور و پناهندگي را دارند. همنشيني صحنه‌هاي يأس، نااميدي و فرار دانشجويان با چراغاني‌هاي خيابان به مناسبت 22 بهمن و قاب‌هاي متعدد از پلاكاردهاي درشت تبريك پيروزي انقلاب اسلامي، به وضوح اين معنا را به ذهن متبادر مي‌‌سازد كه فيلمساز انقلاب اسلامي را مقصر بدبختي‌ها و مصايب دانشجويان فيلم خود مي‌داند.
طبيعتاً در چنين فضايي، غفلت از آينه‌هاي درخشاني چون 13 آبان و 16 آذر طبيعي مي‌نمايد. با اين وجود، كم‌كاري سينماگران انقلابي در اين حوزه را به هيچ روي نمي‌توان ناديده گرفت. سؤال اين است كه چرا موضوع دانشگاه براي اين دسته از سينماگران، مسئله نبوده است؟ مگر نه اينكه دشمن در دو فتنه 18 تير 78 و فتنه سال 88، همواره سعي كرده پايگاه اصلي خود را در بستر دانشگاه بنا كند؟ سؤال اين است كه به راستي چرا؟! به نظر مي‌رسد بخش اعظم اين تمركز، ناشي از غفلت ما در اين حوزه و سوء‌استفاده دشمن از بي‌اطلاعي قاطبه دانشجويان از چند و چون اهداف جنبش اصيل دانشجويي مي‌باشد. كار به جايي رسيده كه امسال خبر مي‌رسد در برخي دانشگاه‌ها به مناسبت 16 آذر(شهادت سه دانشجوي انقلابي پيش پاي رئيس‌جمهور امريكا)، جنگ شادي و خنده برگزار شده است!
 به راستي آيا چنين غفلتي در بدنه سينماگران متعهد كشور پذيرفته است و آيا انقلاب و شهيدان 16 آذر و همسنگران آنها در مقطع انقلاب و جنگ تحميلي، ما را خواهند بخشيد؟ پرداخت هنرمندانه بهروز شعيبي به بخشي از زندگي شهيد بزرگوار؛ مجيد شريف‌واقفي در فيلم سيانور، اخيراً تا حدي توانسته دانشگاه و جريان اصيل دانشجويي را از مظلوميت و مهجوريت در عرصه سينما خارج كند، با اين حال لازم است سينماگران متعهد كشور براي پاسداشت وطن، حقيقت، خون شهدا، انسانيت و هزاران ارزش ديگري كه در بطن وقايع عظيمي چون 13 آبان و 16 آذر نهفته است، گوشه چشمي به اين مقاطع تاريخ معاصر ايران بيندازند! انقلاب اسلامي متأسفانه تا كنون در عرصه سينما بي‌نهايت مظلوم واقع شده است وگرنه چگونه مي‌شود واقعه‌اي كه از نظر بنيانگذار كبير انقلاب، از خود انقلاب بزرگ‌تر معرفي مي‌شود، پس از گذشت 38 سال، هنوز هم يك روايت سينمايي نداشته باشد؟!
متأسفانه تصوير دانشگاه در سينماي ايران، تاكنون از محلي براي نشان دادن عشق‌هاي دختر و پسري يا مكاني براي سركوب خواسته‌هاي دانشجويان فراتر نرفته است. اين دو تصوير البته هر دو بي‌نهايت تك بعدي، گزينشي و توأم با دروغ و بزرگنمايي بسيار بوده است. لازمه خروج دانشگاه از وضعيت كاريكاتوري در سينماي ايران، ورود سينماگران متعهد، وطن‌دوست و متخصص به اين عرصه و بازنمايي بزرگترين تحولات تاريخ معاصر ايران در بستر واقعي دانشگاه خواهد بود. تا اينجا سينما به دانشگاه ظلم كرده است. دانشگاه به عنوان سكوي پرش ملت ايران در تسخير لانه جاسوسي، راه‌اندازي انقلاب فرهنگي و به عنوان مخزن تزريق فرمانده به عرصه دفاع مقدس، مأمن مبارزه هميشگي با استكبار و مهد علم و دانش، در ازاي خدمات متعددش به تاريخ اين سرزمين، دين زيادي بر گردن سينما دارد؛ ديني كه هنوز كمترين حدي از آن هم ادا نشده است. پس از گذشت 38 سال از انقلاب اسلامي و مظلوميت مضاعف دانشگاه در تاريخ سينماي ايران، شايد باز هم لازم باشد امثال ابوالقاسم طالبي به اين عرصه ورود كنند. فعلاً بايد منتظر ماند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار