داوود مراديان نويسنده و كارگردان فيلم كوتاه، از بنيانگذاران جشنواره عمار و دبير دور اول و برنده دور دوم آن براي اولين فيلم داستاني عمار بود. وي همچنين برنده چندين جايزه از جشنوارههاي مستقل خارجي در فيلم كوتاه ازجمله «جايزه هيئت داوران نيويورك»، «جايزه ويژه استعداد جوان كبستني جنوب فرانسه»، «جايزه بهترين فيلم نيويورك» و... است كه گفتوگوي «جوان» را با اين فيلمساز ميخوانيد:
چطور شد وارد حيطه فيلمسازي شديد؟برادرم و دوستش در حوزه سينما بودند كه روي من اثر داشتند. از هفت، هشت سالگي اين فضا را با فيلم سوپرهشت شناختم و خود به خود اين علاقه ايجاد شد اما امكانات يادگيري مثل الان نبود. من حتي در سريالي كه برادرم تهيهكننده بود، آبدارچي بودم. خدا شاهد است رانتي براي رشد نداشتم الا توكل. سپس دستياري كردم. دستياري براي من فقط يادگيري اصول اجرايي كارگرداني بود نه سواد بصري. البته اگر اين اصول نباشد سواد هم داشته باشيم چيزي توليد نميشود. لذا در واقع براي من مستندسازي جدي از دوران سربازي در ارتش شروع و بعدها به لطف سپاه بالغتر شد.
چرا ارتش نسبت به سپاه در بحثهاي بصري حضور كمتري دارد؟ آويني تا جايي كه به خاطر دارم در مصاحبهاي گفته بود كاركردن با ارتش به علت مسائل حفاظتي سخت است. اما اتفاقاً ارتش در چند سال اخير به قدرت رسانه بيشتر از قبل پي برده و حضور خوبي هم داشته است. به نوعي بايد گفت ارتش آرام آرام در عرصه رسانه قد ميكشد، اما سپاه از اول انقلاب نسبت به ارزش رسانه نگاه خاصي داشت مثل ماجراي راويهايي كه با يك واكمن يا ناگرا كنار فرماندهان بودند و وقايع را ثبت ميكردند يا گروه عجيب چهل شاهد ولي ارتش به علت سختگيري آن روزها الان براي بيان آن خاطرات با كمبود تصاوير جدي مواجه است. مشكل دوم، نگاه دهه شصتيها به آدمهاي امروزش در دهه 90 است. بهنظرم اگر ارتش روتوش كردن آثار را كنار بگذارد، در جذب مخاطب ميتواند موفق بشود؛ اچ 3 يا جنگ تامكتها يا تيپ 65 نمونههاي موفقي هستند.
منظور شما از روتوش آثار چيست؟يعني سعي در ادا درآوردن نكنند. آدمهاي فيلمهايي مثل P23 يا فيلم اخير نيروي دريايي درباره خليج عدن بسيار كاغذي و يكبعدياند. الان وقت روايت شنيدن از شخصيتهاست نه خلق تيپها. امير سياري چقدر ميتواند آن روزهاي خرمشهر را واقعي تصوير كند؟ اما در كارهاي داستاني مربوط به ارتش هنوز شخصيتپردازيها يكبعدي و مخاطبگريز است.
بسياري از هنرمنداني كه مدتي سرباز ارتش بودند معتقد هستند ارتش گنجي است كه استخراج نشده است. شما اگر بخواهيد مستندي از ارتش بسازيد دوست داريد روي كدام شخصيتهاي آن مستندسازي كنيد؟امير حيدري كه الان فرمانده نيروي زميني است؛ شكارچي تانك و ماجراهاي پدافند. ماجراهاي عجيب جايگزيني موشك فانيكس، محرمانههاي قابل ذكر امروز تيپ 65 و... .
شما براي سپاه هم به عنوان مستندساز كار كرديد. آيا هنوز باتوجه به تعدد مستندسازهايي كه در سپاه و بسيج هست موضوعات بكر و مهم براي كار وجود دارد؟ اين را بگويم سپاه و بسيج آنقدر سوژه دارند كه اگر همه مستندسازها هم كار كنند باز به نصف توليد نميرسد، مشكل سوژه نداريم. ما در حوزه دفاع مقدس به يك دهم ناگفتهها نرسيديم. امروز هم مثل آن روزهاست، آنقدر اتفاقات سرعت دارد كه بيان ما قاصر از بازگويي است.
شما در جشنوارههاي مختلف خارجي شركت كرديد و جوايزي هم گرفتهايد. فضاي اين جشنوارهها را چطور ديديد؟مستقلها به مراتب از همه نظر سالمتر از جشنوارههاي داخلي هستند. من فيلمم را از تهماند نگاتيو فيلم زندگي جليل سامان ساختم. به اتفاق آراي اهل فن سينما كه ما با آنها مشورت كرديم، نميشد با آن نگاتيوها كه وضعيت سنسيتيوشان فاجعه بود. اصلاً كار ساخت نگاتيو شب قرار بود براي روز استفاده شود. نشدني بود اما ساختيم. در جشنوارهاي مثل ميكس كانادا نمره هشت ونيم از 10 گرفتيم، اما همين فيلم در جشنواره تهران حتي در بخش فيلمبرداري كانديدا نشد، يعني براي داوران هيچ فرقي بين نگاتيو و ويدئوي سطحي هم نيست. مباحث زيباييشناسانه و كار ديدني علي رشيديفر پيشكش. عمق فاجعه اينجا بود كه فهميديم حتي انتخاب فيلم براي جشنواره هم با نفوذ يكي از اعضاي هيئت انتخاب بوده است، وگرنه تا توليدات سطحي وابسته به دولت باشد، ما مستقلها جايي در اين جشنوارهها نداريم، متأسفانه در جشنوارهها قبيلهگرايي بيداد ميكند.
به نظر شما دليل اين رفتارها در جشنوارههاي داخلي چيست؟ چون جشنوارههاي داخلي و برخي از صاحبنامان خارجي قائم به سرمايهگذار و حمايت دولت يا يك نهادي برگزار ميشوند، مثلاً عوامل جشنواره فجر كه بزرگترين رويداد ايران است به وضوح اعلام ميكنند فلان معاون سينمايي آخرين لحظه جايزه فلان فيلم را تغيير داد. اين حداقل در جشنوارههاي مستقلي كه بابتش ناچاريد ورودي بدهيد فرق ميكند. اسپانسرها هم دولتي نيستند. به ضرب و زور در آنها اتفاقاتي نظير اسكار آرگو مشاهده كنيد. علت هم گفتم، جشنوارههاي بزرگ بعضاً ناچار هستند به دولتها باج دهند. در ايران هم همينطور است، وقتي دولت جشنواره راه مياندازد به فيلم خودش هم طبعاً جايزه ميدهد.
شما از مستندسازاني هستيد كه درباره فتنه 88 و زواياي ناگفته و ناديده آن مستند ميسازيد. با توجه به فضاي جامعه هنري كشور اين مستندها دردسرساز نشده است؟ عزت و ذلت دست خداست. از يكي از شبكههاي سيما توسط همين جريان سبز تعليق شدم. جريان ساكتاللهي كه در فتنه يا سمپات بودند يا به ما فحش ميدادند كه مزدور هستيد، الان خودشان بر پيشاني مؤسسات انقلابي مشغولند اما خيلي از ماها كه در فتنه هزينه داديم معاشمان را به مبارزه با جريان فتنه گره نزديم. درباره فتنه حرف زدن و كار ساختن برايم هزينه سنگيني داشت. الان اگر از من بپرسيد باز هم درباره فتنه بتواني كار بسازي ميسازي؟ ميگويم بله بيمحابا ميسازم. ساخت كار درباره فتنه تا وقتي خطقرمز آقاست، خط قرمز من مستندساز هم است اما ميبينيد كه جريان قبيلهگرا، حتي در اين زمينه هم دنبال تقويت خودش و باز حذف ماست.
چه شد تصميم گرفتيد مستند جاش و كاك را كه بعدها به ( كاك سليم) تغيير نام داد، درباره وضعيت مرزها در زمان فتنه 88 بسازيد؟اول عنايت حضرت حق و دوم مرز كه سالهاست دغدغه من است و نمايش اين اتفاق كه فتنه در چه وسعتي ايجاد خسارت كرد، برايم مهم بود. به هرحال يادم است عدهاي شعار جانم فداي ايران دادند. من در اين مستند خواستم ببينم اين فدائيان ايران كجا هستند!
بازخورد كاك سليم چطور بود؟ بلافاصله توسط گروهكهاي تروريستي تحريم شد. آنها از سمپات خود درخواست تجمع عليه فيلم كردند. اين مستند با تغيير اسم به كاك سليم نزديك به 20مرتبه پخش شد و به شدت در منطقه مورد استقبال قرار گرفت و ستايش فرماندهان ارشد نظامي را هم در پي داشت. با اين همه به دلايل نامعلوم از جشنواره عمار كنار گذاشته شد.
صداوسيما مستند كاك سليم را در اينترنت براي دانلود گذاشته است، البته اين اتفاق مدت كوتاهي است رخ داده ولي با توجه به نوع نگاه گروهكهاي تروريستي و جديد بودن سوژه آن، كنجكاوم بدانم استقبال مجازي از اين مستند چطور بود؟در كلان هيچ. چون اين طرف جرياني براي تبليغش نبود. آنها در گروههاي خودشان تحريم كردند، اين طرفيها هم وقتي براي مرز و اين حرفها ندارند. اما در خرد داستان عدهاي ديدند و آنها كه ديدند اظهار لطف جدي داشتند.
منظور از اين طرفيها همان سيستم فرهنگي است؟جريان فرهنگي ما گرفتار يك شوي فرهنگي است كه عمق ندارد. عمق استراتژيك براي آنها معنايي ندارد. همه چيز بهصورت شومني طراحي ميشود به همين علت اگر برويد سراغ تقويم جشنوارهها حتي يك روز پيدا نميكنيد جشنواره ثبت كنيد. تقريباً 90 درصد اين جشنوارهها هم الان خبري ازشان نيست، چرا؟ چون هركاري كه سر و صدا داشته باشد سراغ آن ميروند. اين هم براي آنها مهم است كه چه كسي مستند را ساخته يا حرف را زده است. من به هيچ جرياني وابسته نيستم.
اين روزها خيليها به مستندسازي روي آوردهاند برآوردتان از اين موج مستندسازها چيست؟مستندي كه دوستان ميسازند ضبط تصاويري عمدتاً بدون هيچ سناريوي مكتوب و مونتاژ روي ميز است. جدي نيست اما اگر توهم اسپيلبرگ بودن با يك فيلم مستند گزارشي را كنار بگذارند، پله اول درست همين است اما فعلاً در همين پله ماندهاند و البته خوب هم پول درميآورند.
توصيه شما به كساني كه ميخواهند مستندسازي خصوصاً با نگاه مستقل داشته باشند، چيست؟توهم خود اسپيلبرگ و خود عمارپنداري را كنار بگذارند. نه آنها خدايگان فيلمسازياند و نه هركس غير آنها منافق. ادب بياموزند و با ادب به تلمذ تكنيك بروند. علم را بياموزند حتي از منافق! كه اين حديث نبوي است.
فيلم داستاني را كه ميگوييد بين همه كارهايتان دوستش داريد بهخاطر مشكل مالي تنها دريك اپيزود ساختيد. شما كه فرد شناختهشدهاي هستيد چطور در بحث مالي مشكل پيدا كرديد؟اولاً من كجا شناختهشدهام؟ ثانياً اگر واقعاً شناختهشده بودم كه مشكل مادي نداشتم. براي چنين كارهايي نياز به ارتباطات وسيع است كه من چنين ارتباطاتي را ندارم.